دولت جان پرورست صحبت آمیزگار
خلوت بی مدعی سفره بی انتظار
آخر عهد شبست اول صبح ای ندیم
صبح دوم بایدت سر ز گریبان برآر
دور نباشد که خلق روز تصور کنند
گر بنمایی به شب طلعت خورشیدوار
مشعلهای برفروز مشغلهای پیش گیر
تا ببرم از سرم زحمت خواب و خمار
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع
ناله موزون مرغ بوی خوش لاله زار
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقی دفتریست معرفت کردگار
روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار
وعده که گفتی شبی با تو به روز آورم
شب بگذشت از حساب روز برفت از شمار
دور جوانی گذشت موی سیه پیسه گشت
برق یمانی بجست گرد بماند از سوار
دفتر فکرت بشوی گفته سعدی بگوی
دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای بهار و لذتهای زندگی اشاره میکند. او به بیداری از خواب و غفلت دعوت میکند و به اندک زمانی که برای لذت بردن از زندگی باقی مانده است، اشاره میکند. شاعر تأکید میکند که باید از فرصتها بهره برد و در روز بهار به تماشا و شادی پرداخت. او جوانی را که گذشت یادآور میشود و میگوید که دیگر نباید منتظر روزهای بهتری بود، بلکه باید در همین لحظهها زندگی کرد و از زیباییها لذت برد. در نهایت، او به این نکته میرسد که باید فکری تازه و مثبت داشته باشیم و از زندگی فعلی بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: خوشبختی جان را تقویت میکند و گفتگو با کسی که رازها را میداند، مانند جمع شدن در فضایی آرام و بدون مزاحمت، کمینه هیچ توقع یا چشمداشت.
هوش مصنوعی: در انتهای شب، صبح نزدیک است. ای دوست، به زودی باید سر خود را از زیر چادر بلند کنی و به دنیای جدیدی وارد شوی.
هوش مصنوعی: شاید روزی مردم فکر کنند که اگر تو چهرهات را به شب نشان دهی، مانند خورشید خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: شعلهای روشن کن و سرگرمیای پیدا کن تا بتوانم از ذهنم خواب و بیحالی را دور کنم.
هوش مصنوعی: بیدار شو و از نسیم بهاری لذت ببر، صدای دلنشین پرندگان را بشنو و عطر خوش گلهای لاله را استشمام کن.
هوش مصنوعی: برگهای سبز درختان در حضور خداوند، هر کدام مانند صفحهای از کتابی هستند که معرفت و آگاهی از خالق را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: امروز روز بهار است، پس بیایید به تماشا برویم. زمان را بر تکیه نکنید؛ زیرا بهار دوباره نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: تو وعده داده بودی که شبی را به یاد تو در روز بگذرانم، اما شب گذشت و روز هم از دست رفت و به یاد تو نپرداختم.
هوش مصنوعی: دور youth و جوانی به پایان رسید و موهای سیاه به سفیدی گراییدند. زیبایی و شجاعت جوانی از بین رفت و به یاد سوارانی که در گذشته بودند، تنها گردی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهات را پاک کن و بیاموز که مانند سعدی سخن بگویی. دامن پر از گوهر و خوبی را بر سر مجلس بزن و به دیگران ببخش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.