گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

با پوزش . از چندی از شمارندگان خواهش میکنم همه چیز را به دین زنجیر نکنید زیرا دیدگاه های چندی از خوبان را میخوام این گویش را میتوان یافت
زنده باد پارسی با سپاس

هادی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

خیلی شعر زیباییه. به زیبایی مرگ رو به تصویر کشیده. الان آهنگ عصار رو گوش دادم بعد از چند سال. اصلا فکر نمیکردم شعر از مولانا باشه.
خیلی به فکر فرو رفتم بعد از خواندن این شعر مخصوصا اینکه تمامی ابیات شعر رو از نزدیک لمس کردم، با دیدن مرگ نزدیکانم...

سیدعلی کرامتی مقدم در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۲:

غزل های موجود در این نسخه بر اساس کدام یک از دیوان غزلیات شمس است؟
با کدام نسخه و چاپ مطابقت دارد؟ مشخصات کامل نسخه را بفرمایید

ایرانی‌مسلمان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:

واقعا از آقای‌سید علی ساقی سپاس‌گزاری میکنیم....

وفایی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۲:

اگر بلد نیستید بخوانید ، سر خود شعر را تغییر ندهید
اینطوری خوانده میشه :
so-me-ev
daroone so me ev masjed
مواردی نظیر این در دیوان شمس زیاد است که در هنگام خواندن " و " به کسره آخر کلمه قبل می چسبد و EV خوانده می شود .

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

گرامی دکتر ترابی
نار را به مانای آتش می دانیم ، گمان نمی کنید ” اَ “ قبل از آن ” اَنار“ به نفی آتش گواه نیست ؟
مانند آتشین ؟
سپاسگزارم

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

قاصدکهای نگاهت هر دم،
چه نکو به ساز دل زخمه زنند
قاصدان را بفرست
زخمه هایی دیگر
تنگ و تاریک تنم را بشکن
زخمه زن از پس هم
بِرَهانم ز قفس ..
**
.. بروم تا دل آبادی عشق!
پای آن بید که در دشت جنون زای شقایق غرق است
خوش و آزاد چو زلفان رهایش، رقصان
به شمیمی، همگی هست شوم
نفسی تازه کنم، رسته ی سرمست شوم ..
**
قاصدان را بفرست
لرزه هایی دیگر
مرغ طوفان دل از موج خروشان محبت چه به وجد آمده است!
زخمه زن که ساز دل کوک شدست
زخمه زن از پس هم ..
برَهانم، برهان زین منِ پست ..

شاعرک در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۶:

آقا سعید، فکر می کنم وزن شعر این جور باشه:
چپ و راست، قلب و جناح سپاه
بیش تر جور در میاد

وفایی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۱:

همان " دل کی باشد " صحیح است .
اگر اشعار قدیمی زمان مولانا و سنایی و ... را مطالعه کنید مواردی نظیر این بسیار خواهید دید . ظاهرا در آن دوران این طوری رایج بوده . شاید هم کی می نوشتند و که می خواندند .
دوستان این اشعار در دست ما امانت هستند . ما که نمی توانیم بعضی کلماتی را که در تمام نسخه های قدیم و جدید به یک صورت نوشته شده اند ، به صلاحدید خودمان عوض کنیم ! اگر هم کسانی این کار را کرده اند اشتباه کرده اند . زیادی خودشان را علامه دهر پنداشته اند !

امین افشار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵:

از عهده چون آید برون؟؟؟ گر بر زمین آمد سری...
آن نیمه های شب که او با مدعی ساغر زند
از عهده چون آید برون...؟

سخا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:

دانلود آهنگ شیدایی چاوشی در لینک زیر
پیوند به وبگاه بیرونی/

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

نادر گرامی،
دوست شکمباره ای دارم که برنج و خورشت را ( خلاف سپارش مهناز) جداگانه می خورد ، خرمی می کند و می گوید :
من نه آنم که گل روی برنج گیلان
با گل قیمه بپوشم که گناهی است بزرگ
فی البداهه بود.

nabavar در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

granadier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[گیاه شناسی]: انار ، درخت انار ، نارنجک انداز
،،
نار » نارین » + ک » نارینَک » نارنجک

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

ببخشایید ، تنها درود و نه 2 رود

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

مهناز گرامی
در ایتالیایی نیز چنین است granata و همه ره به
pomegranate و pomum granatum لاتین می برند ، به مانای سیب پر از دانه پر از grain.
و دورود بر فرهنگ ریشه شناخت

مسعود قیصری منوچهری در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

دوستان دانشمند به نظر شما این مصرع:
«ای مردمان، ای مردمان، از من نیاید مَردُمی»
اگر به شکل زیر باشد بامعنی‌تر نخواهد بود:
«ای مردمان، ای مردمان، از من نیاید مَر دَمی»
یعنی دَمی (نفسی) از من برنمی‌آید.

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:

فرهنگ ما:
درود و فراوان درود بر رستگارانِ دانشی و فرهنگ دوست که همراه با اون ها بر سرِ سفره ای مشترک ، گوشه یِ نان می شکنیم .
 
■ امشب سَرِ این داریم که در مورد (ذهنیت ایرانی) چند خطی را با شما در میان بگذاریم .
✓ مولوی یِه قصه داره به نام (فیل در تاریکی ) . تویِ  این قصه عده ای یِه فیل رو که در (اتاقی تاریک) قرار گرفته لمس می کُنَن . یکی گوشِ فیل رو لمس می کُنه می گِه این بادبِزنه . یکی پشتِ فیل رو لمس می کُنه می گِه این مثلِ تخت می مونه . دیگری خرطومِ فیل رو لمس می کُنه می گه این شبیه ناودونه .
✓ خلاصه تویِ این قصه ، هر فرد بر اساسِ تصوری که در ذهنش داره فیل رو به یِه چیزی تشبیه می کُنه . البته ذهنی که این تشبیه ها رو انجام می دِه ، تویِ (تاریکی) قرار گرفته . در آخر هم که نوری به این فیل تابیده می شه ، حرف از (کُلِّ) فیله . نه فیلی که از اجزا تشکیل شده . انگار شِدّت اون نورِ تابانده شده این قد زیاده که جزئیات رو مَحو می کُنه و فقط زوم می شِه رو کُلِّ فیل .
✓ یکی از ویژگی های (ذهنِ ایرانی) کُل گرایی و کُل نِگریه . ذهنِ ایرانی غالبا به جزئیات توجه نمی کنه و این باعث می شِه نَتونه گذشته و حالِ فرهنگِ خُودی و غیرِ خُودی رو به صورت دُرُست توصیف کُنه . پس در شکل گرفتنِ (دانایی ایرانی) ، امرِ جزئی اعتبار نداره و همیشه یِه سایه ، یِه تاریکی بر سَرِ جزئیاته . این بی توجهی به جزئیات ، امر شناخت رو دشوار می کُنِه .
✓ برای همینه که هر کس (جزئی) از تاریخ ایران رو لمس می کُنِه اون رو سرایت می دِه به (کُلّ) تاریخ ایران . یکی فقط به جُزءِ دین می پردازه ، یکی تنها به جُزءِ پالایشِ زبان می پردازه ، دیگری به جُزءِ باستان گرایی و یا ...
✓ در مجموع باید بِگیم ایران از اجزایی رنگارنگ و گوناگون ساخته شده و اگر فقط به یِه جُزءِ اون توجه کنیم نمی تونیم اون رو بشناسیم .
✓ اگه بخوایم یه خوانشِ بُرون متنی از این قصه ی مولوی داشته باشیم باید بِگیم در پایان داستان که نور تابیده می شه ، به جای این که جزئیاتِ فیل محو بشه و نادیده گرفته شِه باید از (ارتباط بین اجزا) صحبت بشه ، چون اون فیل بدونِ اون اجزا اصلا موجودیت پیدا نمی کُنه .
● منبع : " کمی درباره ی ذهنیت ایرانی / معصومه علی اکبری "
● با دخل و تصرف در لحن ، شیوه ی نگارش و استخدام کلمه : احمد آذرکمان
@farhangema110

احسان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۷:

سلام
اتفاقی دیدم
بیت 26
ببودند بر پای بسته کمر
هرانکس که بودند پرخاشخو
شاید پرخاشخر یا بهتر بگویم پرخاشخور بوده است.
او سی آر است دیگر چه می شود کرد.
تشکر

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

فرهنگ ما:
■ درود و فراوان درود بر شما رستگارانی که در پنهانِ خویش ، بهاری خوش هیبت برای شکفته شدن دارید .
در فرصتی که رو به سمتِ ما در حالِ حرکته می خواهیم نگاهی نازک کنیم به مساله ی (زمان) .
✓ ما نمی تونیم تعریفِ کاملی از زمان ارائه بِدیم .
هر تعریفی که از زمان ارائه می دیم فقط برخی از جنبه های زمان رو در برمی گیره . پس (زبان) در رساندن مفهومِ (زمان) ناتوانه . برای مثال بیتی از حافظ رو با هم مرور می کنیم :
مِیِ دوســـاله و محـــبوب چهـارده سـاله
همین بَسَست مرا ز صحبتِ صغیر و کبیر
مُطابِقِ زبان ، دوساله باید صغیر و چهارده ساله باید کبیر حساب بشه ، اما در میان انسان ها ، کسی که 14 سال داره صغیر ، و شرابی که 2 سال داره ، شرابِ کهنه و گیراییه و به اصطلاح ، کبیر حساب می شه . و حافظ این تعریفِ رسمی از زمان رو با طنز مُواجِه کرده . چون او در این بیت می گه : "من هیچی از این دنیا نمی خوام جُز این که از کوچک سالانِ جهان ، با مِی (شرابِ) 2 ساله هم سخن بشم و از بزرگ سالانِ جهان با محبوبِ 14 ساله . در حالی که گفتیم شرابی که 2سال از پخته شُدَنَش گذشته باشه نسبت به محبوب 14 ساله کبیر حساب می شه . پس در این بیت ، 2سال از 14 سال بیش تر به حساب می آد !
                                    ✘✘✘
✓ در واقع ما دو نوع زمان داریم :
 الف - زمان فیزیکی : این همان زمانیه که با ساعت ، دقیقه و ثانیه اندازه گیری می شه .
ب - زمان نفسانی یا روان شناختی : این زمان ، با ساعت ، دقیقه و ثانیه اندازه گیری نمی شه بلکه کیفیتِ احوالاتِ درونیِ ما زمان رو اندازه گیری می کُنه . مثلا برای کسانی که پشتِ درِ اتاقِ عمل، منتظرِ نتیجه هستَن ، زمان به کُندی می گذره . باز برای مثال ، بیتی از حافظ رو با هم مُرور می کنیم .
آن دَم که با تو باشم یک سال هست روزی
وان دَم که بی تو باشم ، یک لحظه هست سالی
وقتی یه سال در نظرِ آدم یه روز به حساب بیاد و آدم بگه چه قد همه چی زود گذشت و یا یه لحظه به اندازه ی یِه سال کِش بیاد یعنی آدم بگه چه قد همه چی کُند می گذره ، این دیگه مربوط به زمان فیزیکی نیست بلکه مربوط به زمانِ نفسانیه .
● منبع : مقاله ی زمان در شعر حافظ .دکتر آسیابادی
● با دخل و تصرف در لحن ، شیوه ی نگارش و استخدام کلمه : احمد آذرکمان
@farhangema110

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

درود بر عزیزان
حاشیه های جذاب و شیرین دوستان به نارنجک رسید و منِ شکمو را ناخودآگاه یاد نان خامه ای مورد علاقه ام انداخت؛ جالب است بدانید در شهر مشهد - که چند سالی در آن اقامت داشته ام- نان خامه ای را "نارنجک" نام نهاده اند..

۱
۳۴۱۵
۳۴۱۶
۳۴۱۷
۳۴۱۸
۳۴۱۹
۵۴۷۲