رضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:
اشکستن با کسر الف و سکون شین معادل شکستن است و در گویش بعضی از مردم فارس هنوز یافت می شود.
قیس در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:
در این شعر، هدف اصلا بیان کفر و ایمان نیست بلکه جناب شبستری قصد بیان موضوع پرستش بت ها در آیین هندو را دارند. و ایشان برای امثال بنده و شما شرح می دهند که هندوها را بت پرست قلمداد نکنید چرا که اونها به خدای یکتا ایمان دارند و این بت ها را به عنوان مظاهر خداوند قلمداد می کنند و نه لزوما خدای خالق.
اصولا بت در ادبیات ما کنایه از شرک و کفر نیست بلکه منظور همین بت های هندوهاست که آنها را بسیار زیبا می ساختند و تزئین می کردند و اصطلاح ''بت زیبا'' هم اشاره به این امر دارد.
صادق در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:
محسن نامجو این شعر رو خونده
توصیه می کنم حتما گوش کنید
متصل در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
[In reply to پِــژواک__(کانال شعریِ عماد مومنی پور)]
بحث درموردِ محسن چاوشی زیاد است، خواننده ای که از شروعِ کارش در زمینه ی موسیقی همواره پیشرفت کرد و اوج گرفت تا جایی که امروز این صدای عجیب و نادر چنان خودنمایی میکند که گویی تصمیم دارد چیزی فراتر از یک موسیقیِ خاص را به نمایش بگذارد.
اما بحث درمورد تازه ترین اثر چاوشی است که در تاریخِ 8 اسفند 95 بعد از مدت ها انتظار از سوی هواداران و کش و قوس های زیاد منتشر شد.
بدون شک حالی که انسان از این نوع موسیقی ها و شعر ها دریافت می کند قابل بیان نیست، حتی منتقدین این آثار هم شاید نتوانند جوهره ی اصلی انتقادشان را به دیگران نشان دهند چرا که اینگونه آثار هنری در واقع به تعدادِ مخاطبان خود معنا و مفهوم می گیرند و گاه به کل از مقصود خالق آنها دور و پرت می شوند.
خیلی زودتر برسیم به اصلِ مطلب!
چیزی که در این اثرِ به خصوص جلوه نمایی می کند فراتر از تعاریف و انتقاد ها و برداشت های مخاطبان آن است البته برداشتِ درست از این اثر مستلزم ژرف اندیشی مخصوصی است و قطعا پذیرفته است.
به نظر نگارنده ، "زندان" در واقع یک اثر موسیقاییِ صرف نیست که شنیده می شود یا نمی شود، بلکه یک نوع تفکر و جهان بینی عمیق و پر رمز و راز را در خود دارد و انتقال دهنده ی یک نوع مکتب ِخاص است.
شعرِ آسمانیِ حضرت مولانا به حق اصلی ترین جزء این مجموعه ی باارزش است و البته صدا و طرزِ خوانشِ منحصر به فرد چاوشی که مطمئنا در عصر ما احدی نمی تواند شعری از حضرت مولانا (و کلا اشعار کلاسیک فارسی) را به این فرم بخواند، فرمی که علاوه بر حفظِ جنبه ی معنوی و روحانی شعر ، جنبه ی امروزی و جدید نیز به خود گرفته به طوری که نه از ذوق زدگی بلکه حاصلِ تفکر خالق اثر است ، مثلِ آوای گیتارالکتریک در اواسطِ این موسیقی که گواهِ همین مطلب است.
کالبد شکافیِ آهنگِ زندان مجالِ بیشتری میطلبد و نیز تریبونِ دیگری، و بی شک آن تریبون اینجا نیست!
می شود ثانیه به ثانیه ی این آهنگ را بررسی کرد و به شگفتی های حنجره ی یک "هنرمند" در قاموسِ محسن چاوشی پی برد.
بخشِ آغازین آهنگ و استفاده از گروه کُر ایده ی بسیار نو و ایده آلیست که حاصلِ ارتباط با مفهوم کار است بدین معنی که فریاد ابتدایی گروه کُر درواقع گوش شنونده را آماده ی شنیدنِ اثری ویژه می کند که در واقع نوعی "اعلانِ عمومیست" با صیغه ی امر "بمیرید"! که با توجه به کاربردِ بیشتر این نوع آوا ها درمورد مفاهیمِ ماورایی و بعضا الهی بسیار به جا مورد استفاده قرار گرفته است.
پس از گروهِ کُر نوبتِ آواهای طرب انگیزی است که در ادامه ی فضاسازی ابتدای موزیک نقشی اساسی ایفا می کند ، نغمه های گاها محلی که دوباره پیوندِ فضای کلاسیک و امروزیِ این اثر است.
در بررسی محتوای کلامی این اثر در حقیقت تمام این شعر حاویِ یک مفهومِ اساسیست و آن چیزی نیست جز "رهایی" ، رهایی از هرآنچه در این کره ی خاکی چشمانمان را پر کرده و ما به اسیری گرفته اند به طوری که کور شدیم و بالای سرمان را نمی بینیم ، بالای سری که پُر است از آسمان ، یکرنگی ، عظمت و زلالی و افسوس که از دریای وجودی خویش جز بهره ی اندکی از این خاک تحفه ای برنداشتیم!
"که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید" ; و جالب است که محسن چاوشی گویا همین حقایق را می داند که هنگام خواندنِ مصرعِ فوق جمله ی "شما همچو اسیرید" را با لحنی کنایه آمیز و اندکی تمسخر ادا می کند و کسی چه می داند شاید با انبوهی از درد!
یا در مصرع دوم از بیت اول این غزل (در این عشق چو مردید همه روح پذیرید) چاوشی عبارت "همه روح پذیرید" را با زیرکی و هوشِ مثال زدنی طوری بیان می کند که این عبارت دچارِ ایهام شده و دو معنا را به ذهن می رساند، یکی اینکه :"همه ی شما روح پذیرید" و دیگری:"همه ی روح را پذیرید"! که اتفاقا لحنِ چاوشی به معنی دوم بیشتر نزدیک است و این گونه اعمال او شگفت انگیز است!
و قطعا رازِ رهایی نیز همانگونه که اینبار چاوشی با هر بیت و هر بمیریدی که می گوید آن را فریاد می زند ، جنگ با تمایلاتِ نفسانی و کشتنِ آن ها یا به بیانِ گیراتر سوزاندنِ پرده ی هوس و دوری گزینی از پلیدی های خویش است و خواهد بود ،از زمانِ جلال الدین مولوی تا چاوشی و تا بعد ....
هرچند که دیگر نه مولانا تکرار خواهد شد نه چاوشی!
پایان
ارادتمند
فاطمه در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
درود خدا به حضرت مولانا و استاد چاوشی برای اجرای همچین ترانه ای ...آقای چاوشی به طرز محشری این شعر رو خوندن و اجرا کردن...زنده باشن
محمد در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
منغص بود عیش آن تندرست
منغص یا منقص؟
ببخشید صفحه کلید همکاری نکرد.
محمد در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
منغص بود عیش آن تندرست
منغص یا منغص؟
Taji Samii در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعتهای دیگر به دست هوشنگ:
فرزام نوشته:
فعل “برنجید” که دو بار در این بیتها استفاده شده به معنای زحمت کشیدن است . امروز رنجیدن در پارسی معنای آزرده شدن به کار می رود. برنجید فعل بسیار زیبا و گویایی است که توانایی ساخت چندین واژه از آن وجود دارد.
سلام
در واقع,برنجید,یعنی زحمت کشید,
ورنجیدن که آزرده شدن معنی میشود هم یعنی به زحمت افتادن,ورنجیدن از کسی,یعنی از دست کسی به زحمت افتادن است که این خود باعث ایجاد آزردگی است
رامین در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:
دقیقاً منظورش دوازده امام معصوم هست
متین در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
با درود،
پاپ فرانسیس هنگام سخنرانی در کنگره آمریکا مطلب زیبائی بیان نمود؛
It is difficult to judge the past by the criteria of the present
قضاوت کردن گذشته بر اساس ارزشهای زمان حال دشوار است.
با پوزش برای دخالت بیجا
میم الف در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:
در جواب آقای علی قندیلی
.
بیت :
قطراه دریاست اگر با دریاست / ورنه او قطره و دریا دریاست
از مولانا نیست و بیت پایانی مثنوی آشتی یا بازگشت عقاب است که مرحوم فخرالدین مزارعی به عنوان جوابیه ای برای شعر عقاب استاد خانلری سروده است... با این مطلع:
همه آفاق به زیر نظرش
کهکشان زیر پَر تیزپرش
..
به دلیل طولانی بودن این شعر ابیات آخرش را مینویسم. و شما را راهنمایی میکنم به خواندن این مطلب دکتر رستگار فسایی درین زمینه:
قطره را تا که به دریا جاییست
پیش صاحبنظران دریاییست
ور ز دریا به کنار آید زود
شود آن قطره ناچیز که بود
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست
...
آدرس مطلب دکتر فسایی:
پیوند به وبگاه بیرونی/
میم الف در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۷ - التمثیل فی اَصحابِ الغَفلةِ والجُهّال:
مجالس سبعه / مجلس اول / مولانا:
...
زنگی همیشه دشمن آیینه بود. ناصحان و واعظان آینهاند یا آینه دارند. عاشقان نفس و طالبان دنیا زشت رویانند، زنگی چهرگانند که:« واتبعنا هم فی هذه الدنیا لعنه و یوم القیمه هم من المقبوحین»اما در ولایت زنگبار، زشتی زنگی کی نماید که آنجا مرد و زن همه زنگیند و جنس همدیگرند، باش تا از این ولایتش بر مرکب اجل بیرون برند بر خو بچهرگان ترک و روم که فرشتگان نورانیند«کِرامٌ بَرَرَه»که مسکن ایشان هفت آسمان است، آنگه رسوایی خویش میان رومیان روحانیان ببینند، حسرت خورند و هیچ سود ندارد. لاجرم از این سبب دشمن آینهاند و آیینه دارند.
«زنگئی یافت آینه در راه/ اندر او روی خویش کرد نگاه
بینیی پخش دید و رویی زشت/ چشم چون آتش و رخ از انگِشت
چون بر او عیبش آینه ننهفت/ بر زمینش زد آن زمان و بگفت:
کانکه این زشت را خداوند است/ بهر ننگش به راه بفکندست
گر چو من خود به کاری بودی این/ کی در این راه خوار بودی این؟»
khayatikamal@ در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۶:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5553
مهرشاد در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
یادش بچه بودیم طرفدار استقلال بودیم این شعر را میخوندیم گاوی است در اسمان به نام پروین به علی پروین ربط می دادیم
عادل در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:
به نظر بنده در مصرع چهارم اگر بجای "هر دم" کلمه "همه دم" نوشته میشد آهنگ شعر بهتر میشد.
در ثانی به نظر بنده هم این شعر مولانا در باره یه راز صحبت میکنه که همان راز قانون جادبه هست که بارها در فرهنگ و دین ما به آن اشاره شده منتهی ما بهش بی توجه بودیم تا اینکه غربیها اومدن چیزیای که مال خود ماست به ما گوشزد میکنند.
جلال در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش....
استاد افتخاری با خوندن این بیت در آلبوم یاد استاد (ترانه آتش کاروان) واقعاً حق مطلب رئ خوب ادا کرده.
دکتر ترابی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:
نادر عزیز
خوشحالم و خوش هال که شوخی من بردلتان نشسته است
صوفی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:
استاد برازنده همه کس نیست
بقول حضرت سعدی:
هر کسی را نتوان گفت صاحبنظر است....
بر شما باد خواندن و شنیدن با صدای استاد شجریان
مهناز ، س در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:
گرامی دکتر ترابی
ای گشنگان بادیه ، بر سفره هشته ها
مدهوش قیمه ، منتظر آش رشته ها
هر قاشق برنج که بی قیمه خورده اید
جان نوشتان ، اگرچه که باشد نوشته ها
فی البداهه در کمتر از پنج دقیقه ، با الهام از ایده های شما
با احترام ،
سفره تان گسترده و قریحه تان قوی باد
”بیش باد کم مباد“
عباس در ۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۹: