نادر.. در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
درود مهناز عزیز
غزل لطیفی است ..
ردیف "گفتم" در ابیات نیمه دوم غزل، به لحاظ مفهوم، نابجا می نماید. البته شاید به شکلی، تاکید مد نظر سراینده بوده است..
رضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
هزار دشـمـنـم اَر می کنند قـصد هلاک
گـرم تــو دوستی از دشمنـان ندارم باک
هزار: نشانه ی کثرت است.
اگرهزاران دشمن قصدِ ازبین بُردن مراداشته باشند هیچ بیم وباکی ندارم به شرطی که تودوست ویاورم باشی.
آری اگردوستی برپایه ی عشق راستین وازصمیم دل وجان باشد تردیدی نیست که آدمی به اتّکای دوست ، ازهزاران نفردشمن نهراسد. چراکه دراینصورت پشتوانه ی اونه قدرت جسمانی ومادّی بلکه عشقی به عظمت کوههای سربه فلک کشیده می شود وفرد به قدرت خارق العاده ی کیهانی متّصل می شود. همانطور که بارها وبارها به تجربه مشاهده شده که مادری ازلحاظ جسمانی کاملاً ضعیف وناتوان وشایدبسیارترسو، درشرایطِ خاص،تبدیل به بی باک ترین فرد روی زمین شده وفرزندش را ازدهان گرگ وپلنگ وکروکودیل شجاعانه بیرون می کشد! اودقیقاً به اتّکای عشق پاکِ مادریست که ناگهان صاحبِ چنین نیروی شگفت انگیز می شود. بنابراین حضرت حافظ غُلوّنکرده وپرده ازحقیقتی شگفت انگیزبرداشته است.عشق که پاک وبی غَلّ وغَش باشد فرقی نمی کند زمینی یاآسمانی، چون هردو به منبع لایزالِ عشق متّصل بوده وهردواعجازگرند.
دوست گویارشو وهردوجهان دشمن باش
بخت گوپشت مکن روی زمین لشکر باش
مــرا امــیــدِ وصــال تــو زنــده مـی دارد
وگرنـه هر دَمَـم از هجر تـوست بیـم ِهلاک
من تنها به امیدِ رسیدن به تو زنده هستم وگرنه هرلحظه بیم نابودی ومرگِ من متصوّراست. اگرامید به وصلتِ تونبود زنده نبودم که بی تووبی فروغ رُخسارتو جهان اصلاً جای خوبی نیست!
مرابه کارجهان هیچ التفات نبود
رُخ تودرنظرم اینچنین خوشش آراست
نـفـس نـفـس اگـر از بـاد نـشنـوم بـویـش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبـان چاک
"نفس نفس": هرلحظه هردَم
منظوراز"باد" همان بادصباست که پیامرسان عاشق ومعشوق است. ازسمتِ منزلگاهِ معشوق می وزد وبوی عطردل انگیزش رابه مشام عاشق می رساند.
اگردَم به دم ازنسیم صبا شمیم ِ جانپرور معشوق را نشنوم درهرلحظه همانندِ گل ازغم وغصّه گریبان وجامه ی خویش راپاره می کنم.
دوش بادازسرکویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاکِ گریبان توبی چیزی نیست
رود به خواب دو چشم از خیال تـو ؟ هیـهات !
بـود صـبـور دل اندر فـراقِ تــو ؟ حـاشـاک !
هیهات : امکان ندارد
حاشاک: شدنی نیست
ازخیال توامکان ندارد چشمهای من به خواب برود هرگز!
دلِ بیقرار من درهجران تولحظه ای آرامش یابد؟ میسّرنیست.!
قراروخواب وصبوری طمع مدارای دوست
قرارچیست صبوری کدام خواب کجاست؟
اگـر تـو زخم زنـی بـِه کـه دیـگــری مَـرهــم
وگـر تـو زَهـر دهــی بـه کـه دیـگـری تـریـاک
"تریاک": مَرهم،تسکین بخش
اگرتو برجان ودل من پی درپی زخم بزنی ودردهایم را فزونی بخشی برای من بهتراست ازاینکه دیگری برزخم های من مَرهم بنهد وآن هارامداواکند ودردهایم راتسکین ببخشد.
زهر وسَم گرفتن ازدست ِتو گواراتر وتسکین بخش تر ازداروهائیست که ازدستِ دیگران بگیرم.
دوستی حافظ حقیقتاً تماشائیست.
به تیغ اَم گرکُشدستش نگیرم
وگرتیرم زندمنّت پذیرم
بـِضـَربِ سَـیـفِـکَ قـَتـلی حـَیـٰاتـُنـٰـــــا ابــداً
لاَنَّ روحـیَ قـَـدْ طـٰـابَ اَنْ یَـکـُونَ فـِـــــدٰاکَ
کشتهشدن با ضربه های شمشیرتـوبرای من زندگانی جاویـدان است ، به این دلیل که روح وروان من شاد ومنزّه میشود اگر فدای تـو گردم .
به شمشیرم زدوباکس نگفتم
که رازدوست ازدشمن نهان بِه
عِنـان مـپـیـچ که گر میزنی به شمشیرم
سپــر کـنـم سـر و دستـت نـدارم از فتـراک
عنان : افسارو لگام مرکب
فتـراک : ترک بند یا تسمهای که در عقب یا جلو زین بسته میشود برای حمل شکار یا بستن اسب یـدک
عنان مپیچ: روی برنگردان
آن هنگام که قصد می کنی برسرمن شمشیرفرودآری تردیدمکن وروی برنگردان من مشتاقم شمشیرتوبرسرمن فرودآید. من سرخودرا سپر می کنم ودست ازترک بندِ مرکب اَت برنمی دارم. من داوطلبانه به دنبالِ مرکب دوان دوان می آیم تا تومراشکارکنی
جاناکدام سنگدل بی کفایت است
کوپیش زخم تیغ توجان راسپرنکرد؟
تـو را چنـان کـه تـوئـی هر نـظــر کجا بـیـنــد
بـه قـدر دانـش خـود هر کـسی کـنــد ادراک
زیبائی های تورا هیچ کس همانندِ من نمی تواند بصورتِ کامل ببیندهرکسی به قدر دانش وفهم خود اززیبائیها وحُسن تودریافت می کند.
دررهِ عشق نشدکس به یقین محرم راز
هرکسی برحَسَبِ فکرگمانی دارد
بـه چشم خلق عزیـز جهان شـود حافـظ
کـه بـر در تـو نهد روی مـسکنـت بـر خـاک
مسکنت : فقر و درویشی ، نـیـازمندی
معنی بیت : اگرحافظ بردرگاهِ تـو روی نیاز بساید وتنهاتسلیم بوده باشدسعادتی نصیبش می شود. در چشم مردم جهان عزیز ومحترم میشود. دراین غزل چنانکه مشاهده شد حافظ عشق زمینی وآسمانی رادرهم آمیخته تا به جویندگانِ حقیقت اطمینان خاطردهد که عشق های زمینی اگر صادقانه ومخلصانه وحافظانه باشد بی تردید پلی خواهدشد جهت اتصّال به عشق آسمانی. تامراعشق توتعلیم سخن گفتن کرد
خلق راوردِ زبان مدحت وتحسین من است
مهناز ، س در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
گرامی روفیا
قضاوت نمی کنم که غزل خود گویاست
شما قیاس کنید :
آشنا وار ، اینچنین گفتم
با صدای بسی حزین گفتم
گرچه با ترس بود از ته دل
زیر لب لیک دلنشین گفتم
دوستت دارم ای نگار ینم
بیش ، از هر که در زمین ، گفتم
با صدای اذان به جای نماز
بر رخ خوبت آفرین گفتم
سجده ها می کنم به درگاهت
داغ پیداست بر جبین ، گفتم
آرزوهاست در دلم ای گل
تو گلی ، باغ و یاسمین ، گفتم
شوق دیدارت ای نسیم سحر
گشته با جان من عجین ، گفتم
بوی گیسوی تو به دست صبا
خوشتر ازعطر عنبرین ، گفتم
دست در دست من بِنِه که شوم
شاد و خرّم چو فرودین ، گفتم
تا ” نیا “ عاشق است ، بنشیند
در هوای تو نازنین ، گفتم
،
خوب و خوش باشید
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
قضاوت با شما
شعر دیگری از مولانا بعد از دیدن شمس
و ابراز پشیمانی از گذشته
مجتبی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
حضرت آقای معین هم بیت "به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم"رو در آهنگ کعبه خوندن
omid در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:
این شعر رو زنده یاد استاد ایرج بسطامی در ابوعطا خوندن باسوزی عجیب وبنیان فکن..البته اثر خصوصی هست واستاد در یک باغی قدم میزنن وبدون میکروفون در یک فضای باز با حنجره ملکوتی که دارن میخونن..هرچقدر از زیبایی این آواز بگم کم گفتم.برای دریافت این اثر ناب به کانال تلگرام استاد بسطامی مراجعه بفرمایید:
پیوند به وبگاه بیرونی
کمال داودوند در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۲:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8085
حمید در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:
به نظرم همان ندیم صحیح است .چون حافظ این غزل را در جواب سعدی سروده است...امشب آن نیست که درخواب رود چشم ندیم..
مستر مهدی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۹ - در وصف شراب فرماید:
منوچهری پادشاه خمریه سرایان ادبیات فارسی و ایرانزمین است. اگر این غزل نبود دنیا چقدر نقصان داشت! منوچهری چقدر زیبا در این غزل ، حق باده در زبان فارسی و فرهنگ ایرانی- انسانی بجا آورده است. اگر فقط همین یک شعر را سروده بود، بس بود که او او را شاعری جاودان بدانیم.
بچه ایرون در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
ببخشایید، بر ساخته کسروی نیست، چه در برهان و آنندراج و..نیز به همین معنا آمده است.
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۹:
الحق و الانصاف از ناب ترین سروده های مولویست
بچه ایرون در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
'" شوند "
به گمانم از بر ساخته های زنده یاد کسروی است
به مانای دلیل؟؟
دوستان ! اگر بر نادرستم یاری کنید
سپاسگزارم
۷ در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
شوند مانند روند
شو+نده(ند): آنکه(آنچه) میشود|اینگونه شدن/چگونه شدن/سبب شدن چیست؟/تاثیر در فرایند
رو+نده(ند):آنکه(آنچه) میرود|اینگونه رفتن/چگونه رفتن/مسیر رفتن/چگونگی فرایند
شاید به زبان کارمند بانک کنش و تراکنش
mowjehasti در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳:
سلام
در مصرع اول کلمه ی «احسنت» اشتباه املائی دارد. حرف «ن» قبل از «س» قرارگرفته.
هانیه در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:
مصراع دوم نبردی سوی من هست...یعنی آبروی من را نمی برد
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
دوستان
گنجور گرانمایه و بلند نظر
بر من ببخشایید،
نمی دانستم از که و کجا بپرسم،
معنای واژه «شوند» چیست؟
در دهخدا معناهایی یافتم که با متن مورد نظرم همخوانی نداشت.
بنابر آموزه بازگـشت جاودانـه، نـه تنهـا همـه تفـسیرها و ارزش گذاری هـای نـاظر بـه حقیقـت کــه تــا کنــون انجــام شــده بــه خطــا رفتــه انــد، اساســاً در پــس هــیچ پدیــده ای مگــر چــشم انــدازی
کــه اراده هــر فــرد در دل آن پدیــده جــای مــیدهــد، حقیقــت و معنــایی از پیش نهفته نیست؛ هستی در شَوندی همیشگی، بدون آنکه هدف و مقصدی را پیش بگیـرد، دایـره وار در گردشی جاودانه است.
محسن در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
ذکر لااله الاالله در اشعار عرفانی به شمشیر یا تبر یا مقراض یا نهنگ (به علت شباهت دم نهنگ به لا) یا جاروب (همچون غزل 1059) و غیره تشبیه شده است این غزل هم اشاره ای به آثار نفی و اثبات در ذکر خفی(لا اله الا الله ) دارد - آنچنان عارف نفی ماسوی الله میکند و همه چیزها را در هم میشکند و نابود و فانی میبیند که از دریا و خشکی و هر چه هست در وجود او چیزی نمی ماند یا از کف دریا غباری به پا میکند (غزل 1095)واز سختی های سلوک میگوید و از مکاشفات خود بر اثر ذکر میگوید و پس از اینکه اثر ذکر به کمال رسید در هفت وادی سلوک به وادی حیرت میرسد و در حالت مستی و از خود بی خودی (نشئگی )با وجود دنیایی از دانش ها از دیدن عظمت خداوندی سکوت اختیار میکند .
در توضیح (کفی افیون) غرض همان اثر مستی و بیخودی حاصل ذکر است در ضمن نحوه مصرف افیون در کذشته اینگونه بوده که آب افیون را در کف دست می آشامیدند و هم اکنون نیز در هند و پاکستان . لینک زیر شاهدی است بر آن:
پیوند به وبگاه بیرونی
از یاد نبریم مولوی سر سلسله دراویش مولویه است و بی جا نیست از ذکر که از بزرگترین
مناسک دراویش وصوفیه میباشد در اشعارش
به صورت های مختلف یاد کند
بچه ایرون در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
ناشناس،
خسبیدن همان خفتن، خوابیدن است
و رشک همان که تازیان حسد می گویند
بچه ایرون در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
و..
نه حسنت آخری دارد ، نه سعدی را سخن پایان
بمیرد تشنه مستسقی و دریا هم چنان باقی
به پایان آمد این دفتر.........
جلیل Jalilomidi@yahoo.com در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱: