دوستدار شعر پارسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۵:
در بیت ششم به جای بر زند،پر زند نگاشته شود
khayatikamal@ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۰:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 6441
بهنام در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
@ احمد علی
بله بله حافظ هم خیلی به امام محمد غزالی ارادت داشته .احتمالا این بیت رو هم تقدیم کرده به ایشون:
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
@مهربان
در این بیت این غزل، می گوید وقتی یار ناز می کند، شما هم ناز نکنید. شما نیاز کنید. بالاخره فرقی میان عاشق و معشوق باید باشد دیگر! اگر او هم ناز کند و شما هم ناز کنید، پس چه فرقی بین عاشق و معشوق هست؟ به عبارتی اگر معشوق کارش ناز کردن است، عاشق هم کارش ناز کشیدن و نیاز کردن است.
اما بیتی که می گوید میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست، مخلّ این معنی نیست. نمی گوید میان عاشق معشوق هیچ فرقی نیست! می گوید حائل (جدا کننده) ای میان عاشق و معشوق وجود ندارد. {و تو خودت حجاب خودت هستی حافظ! از میان برخیز و حائل میان عاشق و معشوق نشو!}
عاشق و معشوق می توانند با هم فرق داشته باشند (و البته که فرق دارند و فرق بسیار است!) اما می تواند حائل و حجابی بین آن ها وجود نداشته باشد (و می گوید که هیچ حائلی هم بین آن ها نیست). توانستم منظورم را بیان کنم؟
زهره نامدار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
بنظرم به دیده و ببینم درست است
Ali در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
""ناخورده شراب میخروشی
بنگر چه شود اگر بنوشی
این غزل در مرداد ماه جهرم سروده شده و شراب اشاره به شربت گرمی بر خاکشیر دارد.""
آقا این طنز بود یا جدی؟
امپرور در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ باباطاهر » غزل:
سلام ببخشید در بیت 5 مصراع دوم بجای «بچهره» بهتر است بنویسید «به چهره» و نیز در بیت 6 باز مصراع دوم همین غلط املایی هست که بجای «بداغ» به نظر من بهتر است نوشته شود «به داغ» با تشکر
امپرور در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » پند سعدی:
ببخشید بند چهارم مصراع اول احساس می کنم بجای «ربشۀ» باید نوشته می شد «ریشۀ» لطفاً تصحیح فرمایید
محمود زارعی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۱ - ماده تاریخ (میوهٔ بهشتی = ۷۷۸):
کلمه های بهشتی در بیت اول جناس تام دارند
بهشت اول=فردوس
بهشت دوم=کذاشتن رها کردن
یاسان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
با سلام
در بیت:
گفت استاد احولی را کاندر آ
زو برون آر از وثاق آن شیشه را
زو مخفف "زود" است چنانکه میدانید مولوی از اصطلاحات ساده شده و عامیانه و محلی هم استفاده بسیار کرده و این مخفف علاوه بر ادبیات قرن 6 و پیش از آن رایج بوده هم امروز نیز در زبان و گویشهای غرب ایران (کردستان، لرستان، کرمانشاه و...) در معنای زود رایج است.
البته در برخی نسخه ها هم "رو" آمده که آن نیز با عادات زبانی مولانا ناهمخوان نیست.
ایمان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام:
بسیار زیبا و دل نشین بود...کفمان برید... دمشان گرم و روحشان شاد...
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:
رضا جان
شیشه ی قطار نه
شیشه ی شراب مولانا
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
تصحیح
این چه گفتار است
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
آقا مختار
تند می روی برادر ، مواظب باش اینجا محل گفتگوست نه مجادله ، ای چه گفتار است
”دیگر چه بی خردی و توهم خودبینانه است که آن را تفسیر دیگری کنیم.“ ، یا
”پس بی خیال حافظ شو! ولی حافظ را به تفسیر نادرست هم کیش خویش نشمار ، که سخت ریاکارانه است“
هر کس نظری دارد چه درست چه اشتباه
با احترام
رضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:
عجبا که در دوره مولانا هم شیشه قطار را می شکسته اند!
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
چو بازم، گرد صید زنده گردم..
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:
.. زنده ز کیست این گمانها!؟..
همیرضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
غزل 355 (انتبه قبل السحر یا ذالمنام-نوبت عشرت بزن پیش آر جام) با این غزل هموزن و قافیه است و مصرع آخر (ساتکینی ساتکینی ای غلام) در هر دو مشترک است و موضوع هر دو هم صبح و طلب شراب است.
در بیت اول (... مرغ صبح بام رخ نمود از بیضه زنگارفام) - «زنگارفام» یعنی به رنگ زنگار یعنی سبزرنگ، منظورش آسمان است (گویا در گذشته به سبک عربزبانها رنگ نیلی آسمان را سبز میخواندند - اصطلاح گنبد خضرا را به یاد بیاورید) - میگوید «مرغ صبحبام» منظورش خورشید است از تخم آسمانیرنگ (همان آسمان) بیرون آمد.
در بیت دوم (در دماغ می پرستان بازکش-آتش سودا به آب چشم جام) میگوید ای ساقی! در مغز میپرستان آتش خواهش و سودا را با اشک جام شراب فرونشان.
در بیت چهارم (خاطر سعدی و بار عشق تو -راکبی تند است و مرکوبی جمام) «جمام» یعنی اسب یا حیوان سواریده که خسته باشد. میگوید بار عشق تو سواریگیرندهای سرحال است در حالی که خیال و خاطر سعدی سواریدهندهای خسته و بیرمق است.
در مورد ساتکینی در مصرع آخر غزل 355 توضیح داده شد.
مختار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
درود بر دوستداران حافظ و ارجمندان ایران زمین
من در شگفتم که چرا برخی بر این پافشاری دارند که حافظ را آنگونه که دوست دارند، معنا می کنند.
شکی نیست که در این غزل، سخن حافظ از می، همان می حقیقی و نه مجاز است، چه ما خوشمان بیاید و بپسندیم یا نه.
پیدا است که کل غزل با نوعی از هستی شناسی خیامی همخوانی دارد، و با این بار معنایی بیت هایی مانند: زان پیشتر که عالم فانی شود خراب، دور فلک درن ندارد، روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند، هرگز نمی تواند معنایی مجازی برای آن دانست.
تفسیر یک متن باید کرانی داشته باشد، نمی شود میان ابژه و سوژه آنچنان وارونگی پدید آورد که بشود هر چه خواستیم از آن معنا کنیم.
در این باره، نگاهی همگانی به غزل های حافظ این نکته را روشن تر می کند.
اگر جایی حافظ می گوید:
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم!
باده از خون رزان است نه از خون شماست!
دیگر چه بی خردی و توهم خودبینانه است که آن را تفسیر دیگری کنیم. خون رزان را که دیگر نمی شود گفت باده معرفت و ... است!!!
کافی است همین مفهوم رز و دختر رز را جستجو کنید، روشن خواهد شد که بسیار به کار برده است.
مانند:
-جمال دختر رز نور چشم ماست مگر،
که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست!
-امام خواجه که بودش سر نماز دراز،
به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد!
-دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد،
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد!
- نامه تعزیت دختر رز بنویسید،
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند!
-به نیمشب اگرت آفتاب میباید،
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز!
-فریب دختر رز طرفه میزند ره عقل،
مباد تا به قیامت خراب طارم تاک!
-عروسی بس خوشی ای دختر رز،
ولی گه گه سزاوار طلاقی!
-برسان بندگی دختر رز گو به درآی،
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت!
به بیان خود حافظ:
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند،
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را!
حال اگر شما این معناها را نمی پسندی، سخت در ستیز با فلسفه هستی شناسی حافظ که راستی و مستی را می ستاید، ناسازگاری، پس بی خیال حافظ شو! ولی حافظ را به تفسیر نادرست هم کیش خویش نشمار، که سخت ریاکارانه است.
Ormoo در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان: