پری در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸ - زمانه:
سلام من این شعر رو در کتاب درسی تاریخ ادبیات دوم دبیرستان تالیف دکنر محمدجعفر یاحقی اینطور دیدم:
زمانه پندی آزاده وار داد مرا/زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
زبان ببند-مرا گفت-وچشم دل بگشای/که رازبان نه به بند است پای با بند است
بدان کسیکهرفزون از تو آرزو چه کنی/بدان نگر که به حال تو آرزومند است
جلیل Jalilomidi@yahoo.com در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۷ - اعتراض کردن معترضی بر رسول علیهالسلام بر امیر کردن آن هذیلی:
اسقنی خمرا و قل لی انها
اشاره است به قول شاعر عرب :
الا فاسقنی خمراً و قل لی هی الخمرٌ
و لا تسقنی سراً اذا امکن الجهرُ
سعید در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
1- بیت درددیست غیر مردن کانرا دوا نباشد دوجور خوانش دارد کدام درست تر است؟ یکی اینکه غیر از مرگ دردی هست که دوا ندارد یا اینکه جز مرگ هیچ دردی بی دوا نیست.؟
2- استاد شجریان در آلبوم بوی باران این غزل را دو جور خوانده اند که یکی در سی دی آن انتشار یافته و دیگری که اولیست در نوار کاستش به نظرم اولی زیباتره و به حال شعر نزدیکتره.
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۳:
جهانگردی به ملاقات یک زاهد در دهکده ای کوچک رفت.
زاهد در اتاقی ساده زندگی می کرد که پر از کتاب بود و جز یک میز و نیمکت چیز دیگری در آنجا دیده نمی شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟
زاهد گفت: لوازم شما کجاست؟
جهانگرد پاسخ داد: من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم!
حسین متین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۳:
هر نفسی روزی دستخوش فناست حتی اگر کل زندگی را در راه درمان خود صرف کند.
۷ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
نه جدی گفته شد.فقط باید در نظر داشت که این درست که شربت خاکشیری که عارف ربانی مانند حافظ مینوشیده با شربت خاکشیری که دیگر مردمان نوش جان میکرده اند یکی بوده ولی اثر آنی و عرفانی آن فرق داشته و هر لیوان آن به اندازه چندین بطری نوشابه انرژی زای ردبول تاثیر عرفانی داشته است.البته باید مانند بسیاری از نیکان روزگار فابریک ومادرزاد عرفانی زاد بود تا به کشف این مهم بتوان نزدیک شد .
برای آگاهی بیشتر به شرح قرمزی بر حافظ رجوع شود تا از شواهد متعدد علاقه روزافزون حافظ به شربت خاکشیر و بستنی پاستورزه میهن و ...بهره گرفت.
آسا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
درود
فکر میکنم گرچه دیدگاه برخی دوستان کاملا درسته اما لحنشون بسیار زنندهست مارو یاد برخی افراطیون میندازه که جز دور کردن علاقهمندان از اون رشته کار دیگری از دستشون برنمیاد. در این حال بد ادبیات چه اشکالی داره خواننده به جای خوندن اشعار پوچ از اشعار بزرگانمون استفاده کنه که حقیقتا هر کدومشون استاد سخن زمانشون هستند و هیچ فرقی بین مولانا و حافظ و سعدی وجود نداره..... هر چند که این جا پیج ادب و هنره نه جای اظهار ارادت به خواننده ی مورد علاقهمون...
پاینده باشید و شنونده ....
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:
سلیمان پیغمبر نبوده ، در تاریخ یهود پادشاه است
اسلام او را پیغمبر دانسته که با تاریخ یهود مغایر است تأسفی هم ندارد
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۹:
بهر سفر سوی یار خانه برانداخت دل
دید که خود بود دل، خانه محبوب خویش!..
رضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱:
بر اساس درک پیشینیان منظور از افلاک اجسامی بوده است که بر گرد زمین می چرخند که از نُه طبقه تشکیل می شده است. هفت فلک از آن هریک بهنام یکی ازسیارات نامگذاری شده با این استثنا که خورشید را فلک چهارم می نامیدند و البته زمین جز افلاک محسوب نمی شده. فلک هشتم ستارگان بوده و فلک نهم را فلک اطلس می نامیدند که آخرین حد از عالم اجسام بوده است.
حاجی سیسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:
جناب آمیز
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
و جناب طباطبایی
کمترین را هم در تاسفتان شریک بدانید.
شهرام شریفزاده در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
با درود و عرض ادب خدمت دوستان عزیز گنجوری
بنده اخیراً در خصوص این عبارت یا دوگانه #خشم_و_شهوت در بیت دهم به یک برداشتهای جدید نسبتاً متفاوتی رسیدهام که در چند سطر توضیح میدهم و بسیار خوشحال میشوم که نقد دوستان عزیزم را هم در این باره بشنوم:
خشم و شهوت مرد را اَحوَل کند
ز استقامت روح را مُبدل کند
(مثنوی دفتر اول، بیت شماره 333)
در برداشتهای اولیه و ظرف سالیان گذشته، برای بنده همواره "خشم و شهوت" به عنوان دو مثال از الگوهای مهم منذهنی یا ابزارهای قوی نفس مطرح بودند و خشم را مادر همه عصبانیتها و واکنشها و شهوت را مادر همه خواستنها و خواهشهای نفسانی در درون انسان فرض میکردم، که در اینجا به مناسبت توصیف دلایل احولیّت پادشاه جهود به عنوان نمونه و مثال در ابتدای این حکایت معرفی شده بودند؛
ولیکن با در نظر داشتن اینکه در همین ابتدای مثنوی هم، الگوهایی مثل حسد یا قیاس نیز به شدت مورد تاکید مولانا بوده و اینکه پس چرا در این قسمت فراموش میشود و هیچ اشارهای به آنها نمیشود و بدون مقدمه خشم و شهوت مطرح میگردد، هیچگاه این برداشت و این نوع استدلال که خشم و شهوت را به همه الگوهای دیگر منذهنی یا نفس نیز تعمیم میدهد، به دلم ننشسته بود.
اخیراً در جریان مطالعه چندباره و پس از تمرکز بیشتر روی این حکایت و ابیات مرتبط با این قسمت و خصوصاً با کمک گرفتن از مصراع «مرد اَحوَل گردد از مَیلان و خشم» در دو بیت قبل از آن، که شهوت را معادل مَیلان به معنی امیال یعنی میلداشتنها فرض میکند، و با عنایت به کلیت حکایت پادشاه جهود که از احول بودن پادشاه و طرفداری کور او از موسی و دین او در کنار مخالفت کور با عیسی و دین مسیحیت سخن میگوید؛
به این نتیجه رسیدهام که به احتمال قریب به یقین کاربرد این دوگانه #خشم_و_شهوت در اینجا نه بعنوان دو نمونه الگوی مهم از الگوهای نفس یا منذهنی در درون، بلکه اشاره به مکانیزم یا الگوی خوب و بد کردن افراد و پدیدههای بیرونی دوتایی با قضاوت ذهنی یا میلگرفتن به یکی در کنار خشم گرفتن بر دیگری در دوگانههای مختلف ذهنی دارد.
مثالهای مختلفی و زیادی از این نوع اپیدمی ذهنی در طول تاریخ بشر به ذهنم میرسد. از میلگرفتن به یک مذهب (مثلاً شیعه) در کنار خشمگرفتن بر دیگری (مثلاً سنی) در بین اکثر هموطنانمان خودمان و سایر ادیان و مذاهب در کشورهای مختلف گرفته، تا حاکم بودن همین فرض بین طرفداران تیمهای استقلال و پرسپولیس داخلی یا رئال و بارسای خارجی، یا کوکاکولا و پپسیکولا، یا همچنین احزاب دموکرات و جمهوریخواه یا اصولگرا و اصلاحطلب سیاسی، و یا استاد شجریان و استاد ناظری و یا حتی شاید بطور خاص مرتبط با موضوع همین وب سایت و با تاسف بین حضرات مولانا و شمس مثالهای مختلفی از منظر همین الگوی #خشم_و_شهوت هستند.
وجه مشترک همه این دوگانهها در این است که با وارد شدن هر انسانی به هر کدام از این دوگانههای #خشم_و_شهوت در خصوص هر شخص یا پدیده دوگانه مشخص، همانطور که در اکثر مثالهای فوق نیز قابل اثبات است، اولین موضوعی که قربانی میشود حقیقت واقعی آن شخص یا پدیده است، که در اثر احولیّت یا دوبینی انسان به دام خشم و شهوت افتاده رنگ میبازد و به شدت تحتالشعاع جهتگیری ذهنی او یا همان که بعضاً از آن به حب و بغض نام می بریم، قرار میگیرد.
بنابراین اخیراً بطور خلاصه مفهوم بیت فوق و دوگانه #خشم_و_شهوت را اینگونه برداشت میکنم که:
اگر انسان در هر موردی دچار دوقطبی میل و خشم نسبت به طرفین در قضاوت کردن بشود، دچار دوبینی میشود که باعث میشود نتواند حقیقت را آنگونه که هست ببیند؛
و در صورت اصرار و پافشاری بر این روش روح حقیقتشناس او هم از دست میرود.
حاجی سیسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
از اطاله سخن شرمگینم
در تتمیم پست قبلی و نیز حاشیه ای به سخن برخی دوستان باید عرض کنم:
خواجه هیچگاه نگفت که حضرت بی سواد است بلکه دقیقا امی بودن را معنی کرد: "به مکتب نرفت و خط ننوشت"
مکتب رفتن را نفی، و علم عالی را برای حضرتش اثبات کرد: به غمزه مساله آموز صد مدرس شد"
یاد دادن فرع بر عالم بودن هست ولی حضرت به دانش آموزان مکتبی یاد نداد بل به مدرسان مکتب یاد داد. معلم دیگران شاگرد حضرت است.
و نیز یاد دادن به مدرس با کلاس رسمی و گفت و شنید نبود؛ بل با غمزه تعلیم سخن کرد. اگر لب شکرخا را می گشودو می گفت چه می شد!!!
*: خط ننوشتن ملازم با بی سوادی نیست.
حاجی سیسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
از خرمن نگاشته های برخی دوستان خوشه ها برداشت
پیرامون این غزل و نیز حواشی عزیزان بسیار می توان گفت و شنید. بنده عنان کلام را به سوی امی بودن حضرت ختمی مرتبه می گردانم.
برخی اعزه امی بودن را منافی مقام نبوت و علم و آگاهی حضرتش دانسته اند.
ولی باید توجه داشت که امی بودن به معنای مکتب نرفته و درس نخوانده و معلم ندیده است. نه به معنی بی سواد و جاهل.
علم در انسان های معمولی کمالی است که با نقصی تلازم دارد.
نفس علم و عالم بودن شخص کمال است
ولی استاد دیدن و نیاز به تعلم نقص است. تعلم یعنی شخص قبلا نمی دانست (جهل سابق) و برای دانستن محتاج دیگری است.
حضرت امی است؛ یعنی از آن دو نقص که لازمه علم در انسان های عادی است مبرا است. هر چند خود کمال علم را بدون نقص داراست.
و در منابع دینی عالم بلا معلم در وصف معصومین مکرر است؛ و عالم بدون تعلم کمال بی نقص است و منافی منزلت حضرت نیست.
ولی آن عزیزی که معلم حضرت را ذات مقدس خداوندی دانست و وصف امی بودن را نفی کرد دید ژرفی یافت. آری عزیز دل! هر چند پیامبر مکرم از تعلیم مردمان بی نیاز است ولی به تعلیم الهی محتاج می باشد.
وصف امی در مقایسه با تعلیم انسان است
سهند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:
آقا نیمای عزیز
نمیگه وقتی شادم، می میخورم بلکه میگه: می میخورم تا شاد و خوشدل بشم. در نتیجه وقتی معشوق کنارش هست ( نهایت خوشدلی) دیگه نیازی به می خوردن نیست.
بی سواد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
این جناب موسا که خود گویا سالها شبا نی می کرده است ، نمی بایست همکار خود را چنین سخت می رنجاند.
Ormoo در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
مطالبی که آقا مهدی نوشتن و مورد نقد بعضی ها قرار گرفت نظرات حجه الاسلام قرائتی است.
Ormoo در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
نوشته های آقا مهدی که مورد اعتراض و نقد بعضی قرار گرفت عین نظرات حجت الاسلام قرائتی است.
دوستدار شعر پارسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۵:
در بیت ششم به جای بر زند،پر زند نگاشته شود
حاجی سیسی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز: