دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۵:
همای دلافروز تابنده ماه چنان بد که آبستن آمد ز شاه
به احتمال زیاد کلمه "شاه" در آخر بیت مخفف "شاه داماد" باشد. و بعید به نظر می رسد که بهمن که دین زردشتی داشت با دختر خود ازدواج کند. چون در دین زردشتی ازدواج با محارم وجود ندارد. امروز نیز اطلاق عنوان "شاه داماد" به داماد متداول است.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۴:
گامی پشوتن که دستور بود ز کشتن دلش سخت رنجور بود
بیت فوق به صورت زیر اصلاح شود.
گرامی پشوتن که دستور بود ز کشتن دلش سخت رنجور بود
خرم روزگار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۵:
دریغا خودلقمه در میانشان انداخته ایم
که چنین تهیگاهمان می درند
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۳:
غمی شد فرامرز در مرز بست ز در دنیا دست کین را بشست
بیت فوق به صورت زیر اصلاح شود.
غمی شد فرامرز در مرز بست ز درد دنیا دست کین را بشست
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۱:
چو بهمن به تخت نیا بر نشست کمر با میان بست و بگشاد دست
در مصرع دوم بیت فوق "بر میان" مناسبتر می باشد.
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:
خلاصه آخرش سعدی رو هم آوردن تو مایه های دمت گرم.
... در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۹:
گله ما را گله از گرگ نیست
این همه بیداد شبان می کند...
امان از دستت ای شبان!!!
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۸:
گذر کرد همراه و ما ماندیم ز کار گذشته بسی خواندیم
بیت فوق در شاهنامه تصحیح شده توسط مصطفی جیحونی به صورت زیر آمده است.
گذر کرد همراه و ما مانده ایم ز کار گذشته بسی خوانده ایم
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۷:
چنین گفت رودابه روزی به زال که از زاغ و سوک تهمتن بنال
در مصرع دوم بیت فوق در بعضی نسخه ها به جای کلمه "زاغ" کلمه "داغ" است که صحیح تر به نظر می رسد.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۸:
سپردم ترا تخت و دیهیم و گنج ازان سپ که بردم بسی گرم و رنج
بفگت این و شد روزگارش به سر زمان گذشته نیامد به بر
دو بیت فوق به صورت زیر اصلاح شود
سپردم ترا تخت و دیهیم و گنج ازان پس که بردم بسی گرم و رنج
بگفت این و شد روزگارش به سر زمان گذشته نیامد به بر
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۵:
بفرمود تا تختهای گران بیارند از هر سوی در گران
در مصرع دوم بیت فوق بین "در" و "گران" نباید فاصله باشد و درگران یک کلمه است و معنی آن نجار ها است
-------------------------------------------------------
بیت دوم آز آخر:
بریزی به خاک از همه ز آهنی اگر دینپرستی ور آهرمنی
در مصرع اول بیت فوق کلمه "از" باید تبدیل به "ار" شود و بیت به صورت زیر اصلاح شود:
بریزی به خاک ار همه ز آهنی اگر دینپرستی ور آهرمنی
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:
کسی میتونه در مورد معنی بیت های هشتم و آخر راهنمایی کنه؟
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۳:
بیت هفتم :
که آمد گو پیلتن با سپاه بیا پیش وزان کرده زنهار خواه
بیت فوق باید به ترتیب زیر اصلاح گردد.
که آمد گو پیلتن بی سپاه بیا پیش و زان کرده زنهار خواه
------------------------------------------------------
ازان سپ به رستم چنین گفت شاه که چون رایت آید به نخچیرگاه
بیت فوق باید به ترتیب زیر اصلاح گردد.
ازان پس به رستم چنین گفت شاه که چون رایت آید به نخچیرگاه
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:
این است قبای صنعت بی حشو سعدی که حد زیبایی ندارد...
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲:
مصرع دوم چهارمین بیت از آخر: کلمه "رفتم" باید اصلاح شود و "رفتنم" صحیح است.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۱:
احمد سهل: احمد بن سهل سرخسی، ادیب قرن سوم هجری قمری و معاصر یعقوب لیث صفاری است. وی از افراد قدرتمند زمان خویش بوده است. احمد بن فضل در آغاز سلطنت نصر بن احمد سامانی و به سال 307 هجری قمری درگذشت.
آزادسرو، اولین گردآورنده داستانهای قهرمانی و شاهنامه ای، از ملازمان و شاگردان احمد بوده است.
نقل از ویکی پدیا
----------------------------------------------------------------
فردوسی هم در بیت اول و هم در بیت آخر این بخش نام راوی داستان را آورده است ولی در نگاه اول تناقضی در دوبیت در رابطه با نام راوی وجود دارد.
بیت اول:
یکی پیر بد نامش آزاد سرو که با احمد سهل بودی به مرو
در این بیت راوی فردی است به نام آزاد سرو که با احمد سهل در مرو بوده به عبارتی از عمال او بوده است.
بیت آخر:
کنون بازگردم به گفتار سرو فروزندهٔ سهل ماهان به مرو
در این بیت راوی فردی به نام سرو است که مخفف همان آزادسرو است در این مورد بین بیت اول و آخر تناقضی وجود ندارد ولی در مورد احمد سهل که در بیت اول است و سهل ماهان که در بیت آخر است تفاوتی وجود دارد. برای رفع این شبهه مطلبی را از پارس ویکی که ذیل واژه ابو منصور است نقل می کنم :
یکی از مؤلفین یا مآخذ روایت شاهنامه ٔ منثور هم آزاد سرونامی بوده بقول فردوسی در مرو در پیش احمدبن سهل بوده و نسخه ٔ خداینامه را داشته و به اخبار ایران قدیم احاطه داشته و نسب خود را بسام نریمان میرسانیده و ظاهراًدر سن پیری مأخذ روایت داستان مرگ رستم در شاهنامه ٔ منثور شده احمدبن سهل بن هاشم بن ولیدبن جبلة (یا حمله )بن کامگار از سرداران بزرگ سامانیان بوده و از سنه ٔ 269 تا سنه ٔ 307 هَ . ق . اسم او و برادرهای او بسمت سرداری و مرزبانی مرو در تواریخ دیده میشود و در سنه ٔ 307 در بخارا در حبس وفات یافت و قطعاً مقصود فردوسی از احمد سهل همین شخص است . اگرچه یک بیت دیگر فردوسی که در همان موقع روایت از آزادسرو می آید بر حسب ظاهر منافی این فقره است زیرا در آنجا لفظ ((سهل ماهان بمرو)) موهم این است که مقصود وی احمدبن سهل بن ماهان است در صورتی که سردار معروف مزبور احمدبن سهل بن هاشم بوده ولی وقتی که دقت در مضمون بیت بشود واضح خواهد شد که ابداً این بیت ربطی به احمدبن سهل ندارد. ماهان ظاهراً یکی از محلات یا قسمتهای معروف شهر مرو بوده که به بنی ماهان نسبت داده میشده و عبارت نسخه ٔ قدیم شاهنامه ٔ لندن چنین است ((چراغ صف صدر ماهان بمرو)) که معنی واضح میشود .
--------------------------------------------------------------
مطلب دیگری که در این ابیات وجود دارد ذکر نام سلطان محمود است و مطالب مذکور در ابیات نشان از پیری و فقر فردوسی در زمان سرودن این ابیات دارد. با توجه به اینکه احمد سهل در زمان سامانیان بوده و تاریخ وفات او هم چنانکه در سطور بالا ذکر شد قبل از اقتدار و سلطنت سلطان محمود بوده دو احتمال به نظر می رسد. اولا داستان رستم و شغاد را فردوسی در زمان سامانیان (مرحله اول سرودن شاهنامه) سروده و این ابیات را در زمان پیری (مرحله دوم و تکمیل شاهنامه) اضافه کرده است و به طور ضمنی از سلطان محمود تقاضای کمک مالی نموده است. احتمال دوم این است که داستان را از احمد سهل شنیده و در خاطر نگه داشته و در زمان سلطان محمود به سلک نظم درآورده است البته احتمال اخیر بعید به نظر می رسد.
... در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:
دوست عزیزم، بابک جان
شما همونقدر که تمایلات شیعی در آثار مولانا می بینید، همونقدر هم تمایلات سنی می بینید و همونقدر هم تمایلات مسیحی و باز همونقدر هم تمایلات یهودی و جالب اینکه همونقدر هم اندیشه های کفرآمیز از نظر شرع.
اما تمام این تمایلات یه فصل مشترک دارن و جمع و جور کردن همه این تمایلات و جمع این اضداد با این فصل مشترک به عهده مخاطب هست. اون فصل مشترک هم چیزی نیست جز عشق!
بقیه اش به عهده شما!
... در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
تضاد و مفاهیم پارادوکسیکال از مهمترین ویژگی های عرفان شرق و همچنین تصوف در ایران هستن. دقیقاً آفرینش های هنری و ادبی بی بدیلی بر پایه همین پارادوکس ها در آثار بزرگان ادبیات عرفانی می بینید:
بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تو راست / بر دو لب هم درد و هم درمان تو راست (غزلیات سنایی)
ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر / جان ده اندر عشق و آنگه جان ستان را جان شمر
کفر و ایمان گر به صورت پیش تو حاضر شوند / دستگاه کفر بیش از مایهٔ ایمان شمر (غزلیات سنایی)
در قلندریات عطار که به وفور از این نمونه ها پیدا میشه:
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است / هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو/ نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است (غزلیات عطار)
عشق بالای کفر و دین دیدم / بی نشان از شک و یقین دیدم
کفر و دین و شک و یقین گر هست / همه با عقل همنشین دیدم (غزلیات عطار)
و در آثار سایر ادبا مثل عراقی، مولوی، هجویری، نجم الدین رازی و ... که بی دردی رو درد می دونن و هوشیاری رو غفلت، ایمان رو کفر می دونن و جنون رو اوج عقلانیت.
دقیقاً به عنوان قرینه ای برای این مفهوم در آموزه های مکاتب شرقی، یین و یانگ مطرح میشه که نمادی از همین متضادهای درگیر با هم هست. البته که این مفهوم به عنوان شناخته شده ترین نماد و سمبل برای تضاد در هستی مطرح میشه و غیر از اون هم مفاهیم پارادوکسیکال به ویژه در عقاید عرفانی شبه قاره هند به وفور وجود داره. نکته جالب اینه که هر چیزی در تکامل خودش به ضدش تبدیل میشه و این خیلی جای بسط و تشریح داره.
در عرفان اسلامی هم خبر معروف «تعرف الاشیاء باضدادها» رو داریم که راه شناخت اشیا رو از ضد اونها می دونه و اتفاقاً از همین طریق ناتوانی فلسفه رو در شناخت خدا توجیه می کنه، چون معتقدن هر چیزی در عالم ضد داره جز خدا، پس چون خدا ضدی نداره قابل شناخت از این طریق نیست و در نتیجه تنها راه درک رو شهود می دونن.
این بیت به خوبی به تضادها در طبیعت هستی اشاره می کنه:
خیر و شر و خشک و تر زان هست شد / کز طبیعت خیر و شر آمیختند
و اما نکته آخر اینکه مفهومی که به عنوان یک محوریت برای ارتباط و تعادل این اضداد عنوان میشه، وحدت وجود هست که در سایه اون تمام این اضداد جلوه های متفاوتی از یک حقیقت واحد به شمار میرن.
بحث در این مورد بسیار مفصل هست.
با احترام.
babak در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:
آیا شکستن در خیبر اشاره به واقعه ای نیست که امیر المومنین در آن در قلعه را شکستند و بیانگر تمایلات شیعی مولانا نمی باشد؟
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹: