فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
@یحیی:
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است...بیار باده که مستظهرم به همت او
یک توضیح برای کلمه "همت" اینست که مرجع "او" پیرِ خراباتِ مذکور در بیت اولست و نه خداوند. حافظ به عنایات پیر برای رستگار شدنش امید بسته. در ضمن قافیه "رحمت او" تکراری خواهد بود.
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
ابهام--> ایهام !
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
بعنوان یک نکته کوچیک
در بیت پنجم "رود" ابهام داره: 1- فرزند، در مقابل "مادر" در بیت دوم 2- ساز(= ساز و آواز میکده)
امیرعلی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
جناب ارسلان بنده به لحاظ دستوری سوار بر موضوع نیستم اما از اونجاییکه زبان مادریم با جناب مولانا قرابت داره عرض میکنم در زمان تعجب از فعل یک شخص گوینده شخص سومی رو طرف قرار میده که در این بیت منظور خواننده شعر هست که اینطوری ادا میشه ... این داره چی میگه ؟؟؟ فلانی ؟؟... گفت موسی با که است این ؟ ای فلان ؟؟ ما هنوزم اینطوری حرف میزنیم مثلا یکی داره حرف بی ربطی میزنه به یک جمعی! یا به یک شخصی شخص دیگری از راه میرسه و با تعجب میگه این داره چی میگه ؟ حسن؟؟ در حالیکه علم به موضوع داره و برای زیر سوال بردن طرف ابتدا به ساکن این سوالو میپرسه تا نظرها رو جلب به موضوع بکنه
محمد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:
در مناظره دوازدهم اردیبهشت 96 مصادف با سه سپتامبر 2017 آقای شولتس در بخشی از صحبت های خود با خانم مرکل به این بیت شعر اشاره می کند و به نوعی از اسلام و مهاجران مسلمان به عنوان یک فرصت یاد می کند.
محمد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
جدا از سطح اطلاعات ادبی برخی دوستان انسان شگفت زده میشه و البته متاسف که علی رغم فقدان کمترین مرتبه از این قبیل اطلاعات چنین در مقام مصحح نسخ ادبی ظاهر شده و به ابیات معجزه گون شیخ اجل ایراد می گیرند و پیشنهاد جایگزین هم می دهند!!!!!!!!
گفتم به جای گرفتم؟!!!!!؟؟؟؟
هجران به جای دوست؟؟؟؟!!!!!
واقعا هاج و واج مانده ام از این همه ....
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:
حرفی ازبهشت و جهنم نیست. چون در آنصورت باز هم عده ای همدیگر رو میدیدند. مخصوصا دوستان حافظ که اینهمه ازآنها تعریف کرده، حد اقل از روی احترام هم که شده بهشتی تصور میشوند.
معنی ساده است: "هیچکس هیچکس را بعد از مرگ نمیبیند." کلمه دوراهی اشاره به جداییِ اجباری در پسِ این منزل(=دنیا) است.
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷:
نمی دانم که این کار ندانسته هست یا دانسته
بیت نخست مصرع دوم:
(نامهربان صیاد) را کسی یا گروهی (ناز آفرین صیاد) راستی راستی از اینگونه من درآئردیهای بند تنبانی به آدم تهوع دست می دهد امید در امانت داری سخنان شاعران دقت لازم را بکار گیریدو
Elena در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:
مکن گریه بر گور مقتول دوست
قل الحمدلله که مقبول اوست
ممنون میشم اگر دوستان بنویسند معنی این بیت را .
محمد طرفی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
سلام دوستان در بیت *«تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است»* به نظر میرسد کلمه *«کوی»* اشتباه ذکر شده و باید بجای آن کلمه ی *«کنج»* باشه... ضمنا حرف های بنده طبق تصنیف اقای همایون شجریان هست لذا باید شعر اینگونه باشد *« تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است»* سپاسگزارم موفق باشید
فردوس برین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰:
منظور نوشیدن می از خم وحدت الهی می باشد که به دنبال آن جدا شدن از عالم کثرت و درک تن واحده ،درک یکتایی ویکسویی هستی را درپی دارد چون هدف اصلی حرکت از کثرت به سمت وحدت است که تنها با شاهد شدن محض میسر است عارف در اینجا از بهشت وحور واآنچه زاهد با سعی وکوشش وروی پله عقل برای رسیدن به آن تلاش میکند بی توجه است چون از چون به قطع وابستگیها وتعلقات بهشت نقدی برای او حاصل گردیده که دیگر بهشت نسیه به کارش نمی آید (خدایا زاهد از تو حور میخواهد قصورش بین)
کمال داودوند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۴۱:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5172
. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۷:
ابیاتی از این شعر در شاهکار اپرای مولوی به زیبایی اجرا شده است.
احمد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:
استاد بزرگ و مسلم موسیقی ایران،محسن چاووشی عزیز،از این که با صدای خاصت اشعار این بزرگان را تو زمانه ی معاصر زنده میکنی ممنونیم.یا علی
ایرانی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » خشکسال ادب:
بنده در دیوانی که از زنده یاد رهی معیری دارم و دیوان کاملی می باشد در این غزل بیت سوم موجود نیست و بجای آن این بیت زیبا وجود دارد : چه پرسی از من مدهوش ، راز هستی را * ز مست بی خبر از خود ، خبر چه می خواهی؟ لطفا این بیت زیبا رو هم در این غزل درج کنید. با تشکر.
امین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » خشکسال ادب:
این غزل رو شادروان رهی معیری در سال 1314 در سن 26 سالگی سروده. واقعا شاهکاره. یادش گرامی.
امین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » دریادل:
به به چقدر زیبا و استادانه و هنرمندانه.
امین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو:
خیلی زیباست این غزل.
رضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:
مـن کـه بـاشم کـه بـر آن خـاطـر عـاطـر گــذرم ؟!
لـطـفهـا میکـنـی ، ای خـاک درت تـاج سـرم !
باتوجّه به محتوای کلِّ غزل ، بنظرچنین می رسد که روی ِ سخن در این غزل" تورانشاه فرزند قطب الدین تهمتن است که در خلال ِسال های 747-779 در جزیره ی هرمز سلطنت می کرده است. وی مردی شاعر و فاضل بوده وباحافظ روابط صمیمانه ای داشته است. اگراین حدس درست بوده باشد، تورانشاه ظاهراً به حافظ دعوتنامه ای فرستاده وازاودعوت کرده که به هرمزسفری داشته باشد. وشاید درمتن دعوتنامه عباراتی مثلِ: "این روزها بیشترتودرخاطر وذهن من هستی، یادیشب به فکرتوبودم و...." بوده که حافظ پاسخ آن را اینچنین باشکسته نفسی ومتواضعانه داده است.
خاطر : اندیشه،ذهن و دل
عاطر : عطرآگین ، خوشبـو
"من که باشم" یعنی من در جایگاهی نیستم ، کسی نیستم، عددی نیستم .
معنی بیت : من درمقامی نیستم که براندیشه ی معطّر ومبارک تو گذاری داشته باشم! چه لطف ها وبزرگواریها می کنی ای خاکِ درگاهِ توتاج افتخارسرمن.
چه لطف بودکه ناگاه رشحه ی قلمت؟
حقوق خدمتِ ماعرضه کرد برکرمت!
دلـبــرا بـنـده نـوازیـت کـه آمـوخـت ؟ بـگــو !
کـه مـن ایـن ظـَن بـه رقـیـبـان تـو هـرگـز نـبــرم
ظـن : گمان
رقیب : مراقب و نگهبان،دراینجا مجموعه ی کسانی که پیرامونِ مخاطب هستند. اگراین غزل برای تورانشاه سروده شده باشد احتمالاً زمانی رُخ داده که روابطِ دوستی حافظ باشاه شجاع تیره شده بوده، بنابراین منظورحافظ از"رقیب" همین شاه شجاع نیزمی تواندبوده باشد.
"بندهنـوازیت": بنده نوازی اَت، محبّت و مهربانی با عاشق.
حافظ ظاهراً ازاین لطف ومرحمتِ مخاطب شگفت زده شده وباناباوری برخوردمی کند.
معنی بیت : ای دلـبـر، چه اتّفاقی رُخ داده؟ وچه کسی این مهربانی و نوازش ومرحمت کردن به غلام را به تـو یـاد داده است ؟ (پیشترچنین لطف هایی ازتوندیده بودم،آفتاب ازکدام سمت طلوع کرده است؟!) مـن که چنین نمی پندارم که ایـن رفتار را اطرافیان ِ توبه تو یـاد داده بـاشند.!( بنابراین حقیقت رابگوبدانم که چه شده وتوبه یاد غلام خویش افتاده ومورد لطف ونوازش قرارداده ای؟!
نگویم ازمن بی دل به سَهوکردی یاد
که درحسابِ خردنیست سهوبرقلمت
هـمـّتـــم بـدرقـهی راه کـن ، ای طـایـر قـُـدس
کـه دراز سـت رهِ مـقـصـد و مـن نـو سـفــــــرم
همّتم بدرقه ی راه کن : تـوجّه و ارادهی قـوی به من عنایت کن وارزانی دار،دعاوعنایتت راشامل حال من کن
طـایـرقـدس : فرشته ی نجات بخش، نوعی انرژی مثبت طلبیدن ازپرنده ی بهشتی ونیرو درخواست کردن ازکائنات
"مـقـصـد" : سرمنزلِ دوست و نهایت راهِ عشق دراینجا می تواند اشاره به دوری ِ راه تا بارگاهِ تورانشاه باشد.
حافظ بعدازدوبیت تعارف وشکسته نفسی، فرصت راغنیمت شمرده ونکاتِ نغز وپُرمایه ای را پیرامون جهان بینی خویش، درغزل می گنجاند تا نه تنها برای مخاطب بلکه برای همه ی جویندگانِ حقیقت وطالبانِ عشق ومحبّت قابل استفاده باشد. یکی ازدلایل محبوبیّت وماندگاری حافظ درهمین خصوصیّت نهفته است. غزل به هربهانه ای که آغازشده باشد، حافظ این توانایی ونبوغ رادارد که رشته ی کلام را به هرسو که بخواهد بگرداند، حرف ها وباورها واعتقاداتش رابیان کند ودوباره به موضوع برگردد. بی آنکه خللی درگفتار وسخن ایجادگردد. اوبااین شیوه توانسته است به خوبی غزلیاتش را ازخطر بیات شدن وکهنگی وکسالت بارشدن نجات داده واشعارش راپویا وبالنده نگاهدارد تادرتمامی دوره ها طراوت وتازگی خودرا داشته باشند.
معنی بیت : ای فرشته ی عالم ملکوت، من درراهِ پُرخطر عشق گام نهاده ام وبی تجربه هستم، دعا و توجّهِ قلبیات را ازمن دریغ مکن، اراده ی عالی وانرژی مثبت به من عطا کن تا آخراین راهِ طولانی پایدارباقی بمانم وبه سرمنزل مقصودبرسم.
حافظ بااین دعای فراشمولی که می کند به مخاطب اصلی (شایدتورانشاه)نیزاین پیام رامی رساند که دعوتِ اوراپذیرفته وقصد دارد اگرهمّت وتوان ِ سفر راداشته باشد به بارگاهِ اومشرّف گردد. می دانیم که حافظ برخلافِ همشهری خودسعدی، هیچ تمایلی به سفرنداشته ودرتمام مدّت عمرخود بیشترازدویاسه سفر نداشته است. جالب تراینکه یکی ازاین سفرها نیزاجباری بوده وبه سببِ اختلافاتی که باعلما وفقهای آن روزگاران داشته به شهریزد تبعید شده بود وگرنه حافظ اهل سیروسفرنبوده است.
من کزوطن سفرنگزیدم به عمرخویش
درعشق دیدن توهواخواهِ غربتم
ای نـسـیـم سـحـری بـنـدگـی مـن بـرســان
کـه فـرامــــوش مـکــــن وقـت دعـای سـحــرم
"نسیم سحری" همان بادملایم صـباست که از کوی معشوق میآیـد و پـیـام رسان میان عاشق و معشوق است. در اینجا هم حافظ از نسیم سحری میخواهد که ارادتش را به معشوق بـرساند بندگی : ارادت وخدمتگزاری
معنی بیت : ای نـسیم صبا که به بارگاهِ دوست دسترسی داری، ارادت قلبی و خدمتگزاری مـرا به دوست(شایدتورانشاه) برسان و از او بخواه که در دعاهای هنگام سحرش مـرا فراموش نکند ومرا هم دعـا بکند.
گردیگرت برآن دردولت گذربُوَد
بعدازارادت وعرض دعا بگو
هرچندمابَدیم تومارابدان مگیر
شاهانه ماجرای گناهِ گدابگو
خـُـــرّم آن روز کــزیـن مــرحـلـه بـربـنـدم بــار
و ز سـر کـوی تـو پـرسـنـد رفـیـقــان خـبــرم
خـُرّم : خوشـا ، چه نیکوست! مرحله : منـزل
"باربستن" :سفر کردن و عبور کردن
معنی بیت : ای خوش آن زمانی که از این منزل(شیراز) گذر کرده باشم و به کوی تـو(هرمز)رسیده باشم تا رفیقان احوالاتِ مرا از کوی تـو پرس و جو کنند.
زخاک کوی توهرگه که دَم زندحافظ
نسیم گلشن جان درمَشام ما افتد
حـافـظـا شـایـد اگـر در طـلـب گـوهـر وصـل
دیـده دریـا کـنـم از اشـک و در او غـوطه خـورم
شـایـد : شایسته است ، رواست "گوهر وصل" وصال به گـوهر تشبیه شده است
"دیـده دریا کنم" بسیار گریه کنم
معنی بیت : ای حافظ شایسته است که در راهِ رسیدن به دوست، ازگریه ی بسیار دیدگانم راچون دریا کنم و درمیانِ اشک های خود شناور شوم . یعنی ارزشش رادارد وصال دوست مثل گوهر گرانقیمت بسیارارزشمنداست برای رسیدن به آن اگردردریا شناورشوم وباخطرات روبرو گردم بازهم رواست.
عشق دُردانه ست ومن غوّاص ودریا میکده
سرفروبردم درآنجا تاکجاسربرکنم
پـایـهی نـظـم بـلـنـد ست و جهـانـگـیـر بـگـو
تـا کـنـد پـادشـــهِ بـَحـر دهـان پــُـر گـُهـــــرم
پـایه : مقام و مرتبه
نظم : شعر
پادشهِ بَحر : پادشاه دریا، پادشاه هرمز، سلطان البحر، مقصود همان تورانشاه است.
معنی بیت :درادامه ی بیتِ پیشین می فرماید: ای حافظ مرتبهی شعر وغزلیّاتِ توبسیار بالا وفراشمول است،شعرهای تو ظرفیّتِ این رادارد که جهان را فرابگیرد،پس غزل خودرابـخوان تـا پـادشاه دریاها(تورانشاه) به پاداش این غزل، مرجان و گوهر نثارت کـنـد .
بدین شعرتَرشیرین زشاهنشه عجب دارم
که سرتاپای حافظ راچرا درزَر نمی گیرد!
آصف خراسانی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع: