آفرین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۲:
ای پیش رخت شمع فلک تار
علی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
سلام
وزن شعر را اشتباه ارزیابی کرده اید.
وزن درست این است:
فعولن فعولن فعولن فعولن
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:
@ناشناس:
ابیات اول تا ششم را حافظ از زبان شخصی دیگر گفته شده. بیت آخر هم برای تاکید آمده که گوینده این عبارات، خودِ حافظ نیست.
احتمالا در دوره ای سروده شده که فضا بسته و گفتن از می و معشوق و بد گفتن از زاهد وهمدلی او با شاه، کاری خطرناک بوده.
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸:
مانند خیال تو ندیدم
بوسه دهد و دهان ندارد!..
علی کریمی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱:
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد زهیچ آموزگار
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است
وز همه بد بر تن تو جوشن است
رودکی
پژمان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بط » حکایت بط:
با سلام، اتفاقا توی این مصرع «شستم از دل کاب همدم» داشتم چون کلمهی «دَم» بطور خاصی معناهای زیادی داره و همچنین دم دادن و دم گرفتن در بین عارفین وجود داره و کلمهی همدم بیت رو به طور عجیبی سبک میکنه در مقابل مابقی ابیات عطار، پس کلمهی دم صحیح تر بنظر میرسه هم به معنای بلادرنگ و «در همان زمان» و هم به معنای «دم» در بین عارفین، و هم اینکه داره میگه از دلم چیزی رو زدودم شبیه به یجور بیماری اگر به زنگار های دلش نگاه کنیم، دم یا دم کرده هم میتونه یجور دارو باشه پس سه معنا توی این درومد که با کلمه همدم کاهش پیدا میکنه و یک معنی میشه... نظر شما چیه؟
داریوش در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
من این شعر رو بسیار مناسب زمان خودمون میبینم، خسته از ریا و دور رویی و تزویر و دین زدگی.. و چشم به راه یک ناجی. ضمنا زیباترین تصنیف رو خانم هایده خوندن که واقعا حق شعر رو ادا میکنن با زیبایی صداشون.
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:
به بوسههای پیاپی ره دهان بستند
شکرلبان حقایق، دهان گویا را..
علی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
در مناظره با عشق سخن از این شد که این فرشته است یا بشر منظور چه کسی بوده و در بیت بعد گفته شد که اگر بگویی کیست زیر و زبر خواهم شد
مولانا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:
چرا این بیت از سایت شما حذف شده است:
ما ز قرآن مغز را برداشتیم پوست آن را بهر خران بگذاشتیم
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۵:
با توجه در معنی مصرع اول بیت اخر همان"جانی"درست است.
نصرت الله شهریار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
با عرض سلام :
این شعر را سلطان قلبها مرحوم احمد ظاهر در آهنگ دلم در عاشقی آوره شد آواره تر بادا بسیار فوق العاده سروده اند یکبار حتما بشنوید .
د.شرفی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۲:
دوزخ از تیرگٖی بخت درون من و توست
دل اگـر تیره نباشـد همه دنیاست بهشت
به نظزرم بیت چهارم اینجوری بهم خوش آواتره و هم وزنش بهتر
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
عجب کامنت های کسالت آوری..استاد،استاد و باز هم استاد..
بچه ایرون در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
خنده دار ترین ضبط بیت اخر این غزل همان
" خونان " پارسی گوی است!!
کسی میواند معنی آن را برای من بی سواد روشن کند؟؟
مهدی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
ممنون از توضیحات همه ی دوستان
کمال داودوند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۶:
روح ش شاد یادش گرامی باد
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8799
مهناز ، س در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین:
داستانهای عاشقانهٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سراینده ٔ توانمند ایرانی هستند.
منظومهی «خسرو و شیرین» داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهٔ در جوانی از کف رفتهٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهرهٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهٔ جامعهای است که دلبستگی را مقدمهٔ انحرافی میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیباییست. در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهی استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهٔ زنی است که به گفتهی نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد بر مینشیند و با جماعتی از دختران همسن و سال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهی نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
قسمتی از کتاب سیمای دو زن، علیاکبر سعیدی سیرجانی
محمد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:
سلام حال التماسی مولانا در لحن خواندن سید کاملا
هویداست از طرفی تحکم شمس به خوبی توسط سید اجرا شده است لطفا دوباره گوش کنید تا خواندن دیکران را فراموش کنید
آفرین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۱: