گنجور

حاشیه‌ها

حمید سامانی در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:

خداوند روحت را شاد کند ای سعدی بزرگوا
شعر مورد نظر با املای صحیح
در اقصای گیتی بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه‌ای یافتم
ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند
بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از آن قند دست
سخنهای شیرینتر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند
که ارباب معنی به کاغذ برند
چو این کاخ دولت بپرداختم
بر او ده در از تربیت ساختم
یکی باب عدل است و تدبیر و رای
نگهبانی خلق و ترس خدای
دوم باب احسان نهادم اساس
که منعم کند فضل حق را سپاس
سوم باب عشق است و مستی و شور
نه عشقی که بندند بر خود به زور
چهارم تواضع رضا پنجمین
ششم ذکر مرد قناعت گزین
به هفتم در از عالم تربیت
به هشتم در از شکر بر عافیت
نهم باب توبه است و راه صواب
دهم در مناجات و ختم کتاب
به روز همایون و سال سعید
به تاریخ فرخ میان دو عید
ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد این نامبردار گنج
بماند‌ست با دامنی گوهرم
هنوز از خجالت سر اندر برم
که در بحر لؤلؤ صدف نیز هست
درخت بلندست در باغ و پست
الا ای هنرمند پاکیزه خوی
هنرمند نشنیده‌ام عیب جوی
قبا گر حریرست و گر پرنیان
به ناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرمای و حشوم بپوش
ننازم به سرمایهٔ فضل خویش
به دریوزه آورده‌ام دست پیش
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بدی بینیم در سخن
به خلق جهان آفرین کار کن
چو بیتی پسند آیدت از هزار
به مردی که دست از تعنت بدار
همانا که در پارس انشای من
چو مشک است کم قیمت اندر ختن
چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود
گل آورد سعدی سوی بوستان
به شوخی و فلفل به هندوستان
چو خرما به شیرینی اندوده پوست
چو بازش کنی استخوانی در اوست

 

علیرضا حاتملوی در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد:

تو قاصد یارم هستی بنشین ، برایت چای گفتم بیارن ( کنایه از بیشتر موندن فکریار، صمیمی شدن )
خیالش را فرستاده، از بس که من اااخ و وااای گفته ام ( از روی ناراحتی و غم و غصه)
آخ که چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام ( در خیالم تو رو خوابوندم با لالایی گفتن )
و تو خوابیدی و من به چشمانم گفته ام ستاره ها رو بشمار ( کنایه از اینکه تو خوابیدی و من شبها در فکر تو خوابم نمیبره و ستاره ها رو میشمارم)
هر کس تو رو شبیه ستاره دونسته من که به تو ماه میگفتم (از بسکه زیبایی، اگر همه به ستاره تشبیهت میکردن، فقط من بودم که تو رو مثل ماه میدیدم- عشق زیاد )
بعد از رفتن تو، زندگی و حیات اگر شیرین هم بوده من تلخ میدیدم ( برا من تلخ بوده)
از هر زیبا رویی که میدیدم یه جایش رو شبیه تو میدیدم ( در زیبا رویان من دنبال نشانه ای از تو بودم که ببینم کجاش یا چه چیزش شبیه تو هست)
رفتن تو، مثل غروب خورشید بود اما من شبیه غروب ماه میدیدم (خودمو گول میزدم که مثل ماه غروب کردی و بعدش مثل خورشید طلوع خواهی کرد – میایی)
الان به تابستان، زمستون میگم. حال اینکه قبلا حتی زمستونها رو هم تابستان می گفتم ( زمانی که تو بودی، با گرمای وجودت زمستونها هم برام تابستون میشد)
گاهی خاطره عروسیت رو به یادم میاندازم و مثل دیونه ها نای نای (هلهله) میخونم ( در خیالم باهات جشن عروسی میگیرم)
بعدش دوباره عزادار میشم و با های های، گریه میکنم ( عزادارم بعد رفتنت و همش گریه هایی با آه و ناله سوزناک میکنم)
و دامانم مثل دریا پر میشه از اشک و اشک چشمانم همش مثل رودخانه جاری هستند
و چنین عمرم رو سپری میکنم و منه سیاه روز ، آخ میگم و واای میگم ( عمرم با اخ و وای و یاد غصه های تو میگذرد)

 

مرضیه در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱:

مقصود از " آینه صبوح رأ ترجمه شبانه کن" چیست؟

 

"هیچ" در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳:

با سلام و ادب محضر گرامیان
احتراما معروض میگردد که این رباعی از جکیم عمر خیام ست و نه از جناب ابوسعید ...
و اما زیبائی مطلب نیز در این ست که ، گنجور گران ارج، خود نیز بر صدق عرایض این حقیر صحه میگذارد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹/
مانا باشید و نویسا

 

گمنام در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

عمو زاده گرامی جناب وی جی،
من که باشم که بخواهم خدای ناکرده شما را از خواندن و فهمیدن شعر فارسی محروم کنم!!
پدران سرکار حقی بسیار بزرگ بر گردن زبان پارسی دارند و ما هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.
به گنجور خوش آمدید، نثر شیرینی دارید و من یقین دارم با خواندن و به ویژه نوشتن به فارسی بزودی از ترجمه این قندهای پارسی به زبانهای دیگر بی نیاز خواهید بود.
تندرست و شادکام بوید.
( زینده صورت درست زنده است، زیستن> زی> +نده> زینده > زنده. زنده و زینده باشید)

 

vijay در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

خانون روفیا، با این سخنها شرین بنده را تشویق و دلگرم کردید، زینده باشید!
اقای گمنام، من هم پوزش میخواهم امما اگر با ترجمه انگلیسی یک ساکن هند مولانا را خوبتر می فهمد، حتما این خدمت زبان است و جا پارسی عریضتر می شود نه تنگتر! فرهنگ و ادبیات اجم بسیار تونگر است مرا از این مهروم ناکنید.

 

ناشناخته در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

7 ،
شمن ، صنم پرست را گویند
اگر تاج ایران سپارد به من
پرستش کنم ، چون بتان را شمن ( فردوسی)

 

قذمعلی ناصری در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

محصل دراین جا معنی نگهبان می دهد.

 

۷ در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم
پیغام دوستان برسانی بدان پری
صنم در اثر شمن(یوگی) بوده که به عربی رفته و با جابجایی حروف و تبدیل ش به س(ص) صنم شده
شکر به سکر
شلوار به سروال
کفت که عربی شده کتف
دول که عربی شده دلو

 

میرزا در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو:

سلام!
با عرض سپاس، به گمانم بیت هفتم مصراع دوم "یک" به اشتباه "بک" درج شده.

 

کمال در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:

6333

 

روفیا در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

جناب گمنام
ایشان درخواست کرده بودند غزل را به زبان انگلیسی برگردانیم!
با وجود این از گردانندگان و کاربران سایت بابت قانون شکنی ناشی از هیجان پوزش میخواهم.
(دست خودم نیست، چالش های زبانی را دوست دارم.)

 

۷ در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
سر دست فشانی معادل امروزی آن دست را حرکت دادن و گفتن برو بابا

 

روفیا در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴:

آن دوستی که از امپرسیونیسم یا شاید سورریالیسم اشعار مولانا به وجد آمده بودند،
نامشان در یادم نیست،
نظرشان درباره این رباعی چیست؟؟
واقعا چیزی مانند فیلم ارباب حلقه ها یا هری پاتر در ذهنم متبلور می شود.
مرغی که بر فراز قلعه کله کیکاووس را پیش رو نهاده با وی سخن می گوید آن هم چه حکیمانه!

 

روفیا در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

این هم برای رضایت خاطر جناب گمنام!
آقای ویجی
مکالمه جالب و دوست داشتنی ای بود.
دوست دارم بدانید که اشتیاق شما برای یادگیری زبان و ادبیات پارسی به ویژه مولانا برای من بسیار قابل ستایش است و حتما از حضور گرمتان در بخش حاشیه ها استقبال می کنم.
بعلاوه همانطور که دوستمان آقای جلال الدین گفتند در به معنای pearl و درد به معنای sediment ته شراب است، ولی دردانه به معنای مانند درد نیست بلکه به معنای دانه در است. یعنی دانه مروارید.
یعنی در حاشیه شماره 36 من به اشتباه نوشتم dord means pearl
باید می نوشتم dor means pearl.

 

۷ در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲:

گفتم اگر لبت گزم می‌ خورم و شکر مزم
گفت خوری اگر پزم قصه دراز می‌کنی
گفتم اگر لبت را بگزم انگار که باده بنوشم و شکر بمکم،گفت وقتی میخوری که من بار دهم پس داری خیالبافی میکنی

 

۷ در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱:

از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار می‌کنی
نکند از روی دوست برگردی و به آفتاب نگاه کنی که به آن میماند که از آفتاب رویت را برگردانی به سوی دیوار=تاریکی را به جای روشنی برگزینی=یار را با همه نامهربانی اش ترک کنی گرفتار خودبینی شده ای

 

vijay در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

Thanks again roofiya and Babak.
Absolutely, please do write back in farsi, Ideally I would do the same but you see the computer keyboards in India do not have the Persian alphabet imprinted on them, and using an online keyboard is very difficult.
Sorry for reading ‘dordane’ as ‘dardana’ but you a see a foreigner learner of the Persian language does not know whether a particular word is to be read with a zabar, zir, or pesh(dar, dir, dor). I assumed that since a pearl is found within an oyster, the oyster shell is the dana(دانه) and hence the pearl would be dardana(inside the dana) lol, silly me.
I understand the other other bayt perfectly now, thanks again-)
Also,you might find it interesting how easily this ghazal can be translated into hindi!! Since the hindi we speak borrows much of it vocabulary from farsi, words such as diwana,afsana, parwana,veerana, khana, mardana and paimana would be easily intelligible to any north indian(ofcourse we prounce them differently) and since the persian verb ‘kardan’ is a cognate of the hindi verb ‘ karna’ ( so we say yad karna for yad kardan), ‘kardi’ can be easily substituted for the hindi, ‘kardiya’!
Anyways sorry for writing so much, thanks once again
Warm regards

 

جلال الدین در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است

 

گمنام در ‫۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

جناب محدث،
نکته جالب این است که پسر عموی هندی ما فارسی را به الفبای لاتین می نویسد و دوستان به ا نگلیسی پاسخ می دهن دهند!!!،
بهتر نیست جنابا ن راه دستیابی به فارسی نویس رایانه شان به وی بیاموزند ؟؟
دو دیگر اصولا آیا شعر ترجمه پذیر است؟ اگر جواب این کسان مثبت باشد، آن ترجمه به همان زبانی که شعر سروده شده است خواهد بود.
تندرست و شادکام بوید
و بدرودی دوباره.

 

۱
۳۳۲۳
۳۳۲۴
۳۳۲۵
۳۳۲۶
۳۳۲۷
۵۰۹۵
sunny dark_mode