مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:
گرامی بابک
چند بیت از قلم افتاده و موضوع را نا مفهوم کرده:
،،،
به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برُفت
میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت :
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت
می گوید : مخالفت و رسوایی و آبرو ریزی گناه دختر نیست
سعدی خلافت را معادل مخالفت و جنگ و فتنه گرفته و شنعت را معادل زشتی و رسوایی
مانا باشی
کامیار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱ - ذکر ابن محمد امام صادق(ع):
باسلیمان اشتباه است ، و گمون کنم ابا سلیمان صحیح باشد
Babak در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:
عذر می خوام منظورم جناب پوریا اخواص بود که اشتباها بجای "و" از "ر" استفاده کردم
Babak در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:
سلام اصل شعر بنظر بنده که تو خیام خوانی آواز نهفت پوریا اخراص اون رو خونده:
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
وز بافته وجود ما پودی کو؟
در چنبر چرخ جان چندین پاکان
می سوزد و خاک می شود دودی کو
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
کلمه "نه" در اینجا هجای بلند است و همانند "نی" کشیده خوانده می شود..
بهزاد در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۸ - استدعاء امیر ترک مخمور مطرب را به وقت صبوح و تفسیر این حدیث کی ان لله تعالی شرابا اعده لاولیائه اذا شربوا سکروا و اذا سکروا طابوا الی آخر الحدیث. می در خم اسرار بدان میجوشد؛ تا هر که مجردست از آن مینوشد قال الله تعالی ان الابرار یشربون این می که تو میخوری حرامست ما می نخوریم جز حلالی «جهد کن تا ز نیست هست شوی وز شراب خدای مست شوی»:
جدا دمش گرم کارش خیلی درسته ......
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
پس گردنی که شوخی بود.ما کجا زرین کوب کجا
ولی باید پذیرفت که سخن یکی چون زرین کوب سند است.سخن من یا قوچعلی خان که نیست که اگر بود این همه گمراه کننده نبود ولو شنیده میشد.
با این همه استاد ماست و خورشید سیاره گننجور
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
به نظر میرسد شیخ در سرودن این غزل نگاه به این دو غزل داشته است:
عطار:که غزل دلچسبی نیست:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲
دل خون شد از توام خبر نیست
هر روز مرا دلی دگر نیست
و این غزل سنایی که زیباست به ویژه برخی بیتهای آن:
شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرفتر نیست
مریم کدهها بسیست لیکن
کس را چو مسیح یک پسر نیست
فرزند بسیست چرخ را لیک
انصاف بده چنو دگر نیست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
سپاس ای دوست ..
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
این شعر لوند مورد علاقه من است.
چون در ایران زمین سگ کشی هنر است دور از ذهن نیست این برادر (کلبعلی خان) هم چون خودم دست کم یک یا چند بار خیز برداشته سگی را شل و پل کند.والله اعلم
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
چه غزلی!!
"لحظه" را بی نهایت ارزش است ..
پوریا ق در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
دست محسن نامجو درد نکنه و حیف که چنین خواننده موسیقی سنتی ایران به دلایل بی منطقی باید در خارج از کشور برای ملت ایران موسیقی تولید کنه
امین در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
بیت پنجم: دل رفت و دیده خون شد و جانم ضعیف ماند وان هم برای آنکه کنم فدا به جان دوست
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
نادرا
" چند وقتی یک بار " راستی زیبا بود!
... در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
بی نظیره!
خواهم که نخواهم!
کلید همه درهای آسایش و آرامش همین عبارته. نخواستن!
و چقدر شجاعت می خواد این غرق شدن و محو شدن در آغوش عشق و این هیچ چیز نخواستن.
چقدر شجاعت می خواد پذیرفتن هیچ بودن همه چیز و راحت گذشتن از کنار زندگی.
از دادن صد جان دگرم بیم خطر نیست...
مجتبی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
بیت چهارم در نسخه ای که نزد من است:
تویی برترین دانش آموز تاک (= تا که)
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک
امیر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
باعث تعجب هست که بیت جعلی سوم که ضعیف و نامتناسب با سایر ابیات است هنوز در متن شعر مجعول فوق مشاهده میشود و اقدامی برای برداشتن این بیت مجعول خصومت آمیز نشده است!
در تمام دوران استیلای عرب و عربزدگان، یکی از حربه های این بیگانگان این بوده که در اشعار حاوی مضامین گذشته اعم از حماسی و باستانی و به ویژه آئین گذشتگان دست ببرند و این معدود اشعار را به ابتذال بکشانند. و این دسیسه وطنفروشان جز به یمن کوتاهی ادبیان معاصر ممکن نمیشد.
کافیست حتی با عقل سلیم نگاهی به ابیات انداخت و به راحتی دریافت که این بینت مجعول نه تناسب محتوی و نه تناسب ساختار داشته و بر کل شعر سنگینی میکند.
تنها علت جعل این بیت ضعیف؛ ترس تازی پرستان از بازگشت به خویشتن خویش ایرانیان به لطف شعر دلاورانه عطار است.
افسوس که بسیاری از ادب دوستان و ادیبان عصر حاضر بجای دلیری و خردمندی در مواجهه با چنین مقولاتی به انفعال و عدم تفکر نقادانه مشغولند.
شعر درست این است؛
منم آن گبر دیرینه که بت خانه بنا کردم
شدم بر بام بت خانه در این عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شمارا ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگرباره جلا کردم
به بکری زادم از مادر از آنم عیسی ام خوانند
که من این شیر مادر را دگرباره غذا کردم
اگر عطار مسکین را در این گبری بسوزانند
گواه باشید ای مردان که من خود را فنا کردم
ضمنا، این شعر عطار اشاره به آئین مهر یا میترائیسم داشته و ربطی به دین زرتشتی ندارد.
و روایت مسیح نیز روایت زایش مهر از مادر زمین است که بعدها از مهراب ها به کلیسا ها منتشر شد.
این گونه مشترکات را در شعری دیگر می توان شاهد آورد، زمانیکه اسفندیار در شاهنامه میگوید؛
برافروزم اندر جهان داد را
به پا دارم (آئین میلاد) را
که اشاره به آئین میلاد مهر است.
پریشان روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
جناب 7
پس گردنی را نه استاد زنده یاد که شاگرد وی بدهکار می باشد ( تعداد آن به نظر سرکار بستگی دارد)
زرین کوب به گمانم اکیدا ایشان را سفارش کرده باشد از خواندن شاهنامه و نزدیک شدن به داشکده ادبیات خودداری کند
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
""درطول این چهل سال اخیرکه این مطلب را درصد ها مکان واقعی ومجازی هم گفته وهم نوشته ام وبجزاستاد بلند مرتبۀ خود دردانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران مرحوم استاد دکترزرین کوب ونیزیکی دوتن ازشاگردان خودم ، دیگران این سخن را آنطورکه باید جدی نگرفتند""
.................................................................................. زرین کوب خدایش بیامرزد ولی 20 تا پس گردنی بدهکار باشد
سورنا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸: