ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها
ای بادِ نایِ خوش نفس ، عشّاق را فریادرس،
ای پاکتر از جانِ جان ، آخر کجا بودی کجا؟
ای فتنهٔ روم و حبش، حیران شدم کاین بوی خوش
پیراهن یوسف بوَد یا خود ردایِ مصطفی؟!
ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
بر سینهها سیناستی بر جانهایی جان فزا
ای قیل و ای قال تو خوش، و ای جمله اَشکال تو خوش
ماه تو خوش سال تو خوش ای سال و مه چاکر تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی طبیعت است. شاعر به بهار و نشانههای آن اشاره میکند و از زیباییهای چمن و باغها یاد میکند. او به باد نَفَس کشنده اشاره کرده و از خلوص و پاکی آن میگوید. شاعر دچار حیرت شده و از بوی خوشی که از معشوقش میآید تعریف میکند. همچنین به جویبارها و قدرت جانفزای عشق اشاره میکند و هر یک از عناصر طبیعی را زیبا و خوشامد میداند. شعر در نهایت به تحسین زیباییهای ماه و سال و ارتباط آنها با عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: ای فصل نو و بهار عاشقان، آیا از دوست ما خبری داری؟ تویی که چمن از وجود تو بارور میشود و باغها به واسطه تو سرسبز و شاداباند.
هوش مصنوعی: ای باد نای خوش، تو که به دلها جان میبخشی و صدای عشاق را به گوش میرسانی، کجا بودی که حالا به یاد تو افتادهام؟ تویی که از هر چیز دیگر پاکتر هستی، چرا از من دور بودی؟
هوش مصنوعی: ای فتنهٔ سرزمینهای روم و حبشه، من در astonishment ماندهام که آیا این عطر خوشی که حس میکنم، متعلق به پیراهن یوسف است یا اینکه خود ردای پیامبر است؟
هوش مصنوعی: ای جویبار حقیقت، تو از عشق محبوب سرچشمه میگیری. بر سینهها جاری هستی و بر جانها زندگیبخش و شادابکنندهای.
هوش مصنوعی: ای حرف و صحبت تو زیباست، و ای همه ظواهر تو دلنشیناند. ماه تو زیباست، سال تو خوشایند است. ای سال و ماه، من به خدمت تو آمادهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشهٔ اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.