۷ در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:
دامن ازو در کشیدم و مهره برچیدم
در اصل مهره مهر برچیدم:بند مهر را بریدم،بی خیالش شدم
مهره در زبان فارسی و ادبیات کاربرد زیادی داشته است و بیشتر برای پیوند مهر و جلوگیری از گزند به این مهر
از داستان رستم و سهراب که مهره مهر کارگر نشد:
به بازوم بر مهره ٔ خود نگر
ببین تاچه دید این پسر از پدر
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید
همه جامه بر خویشتن بردرید.
تا فروش همه گونه مهره مار(افعی) که از دیرباز بازار داغی داشته است.خریدار این مهره ها هم بیشتر دختران هستند از دیروز تا امروز
ای لب و زلفین تو مهره و افعی بهم
افعی تو دام دیو مهره ٔ تو مهر جم
هرکس از مهره ٔ مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
حافظ
نوای عشق در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
این غزل داستان حقیقی زندگی من هست.هر بار که خوندمش امکان نداشته اشکم به یاد نامردی روزگار و رفتن یار جاری نشه...آخ که چه کشیدم در این دنیای نامرد
مهدی نمازی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه:
در بیت: تقلاها نماید اندر این بین/ جلنبر زادۀ شیخ العراقین
مقصود از شیخ العراقین، همان شیخ العراقین مازندرانی، فقیه و حکیم و روحانی مشروطه خواه ایرانی است که جلنبر زادۀ او همان فرزندش، یعنی زین العابدین رهنما است که علیه رضا شاه فعالیت می کرد و مغضوب وی بود. در بند پیشین نیز، بهار به این رهنما اشاره کرده و گفته است: از ایران رهنما گشته روانه...»
جلنبر نیز به ضم جیم و لام و با، به معنای شخصی است که لباس مندرس و پاره بر تن دارد.
سعید اسکندری در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز:
بیت35 به بیت احزان صحیح است.
سعید اسکندری در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز:
بیت 12 به باغ و راغ احتمالا صحیح است
... در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۷:
تا چنگ اندر من زدی در عشق گشتم ارغنون...
سعید اسکندری در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز:
یت 8 کرد تنم را صحیح است.
انشاالله در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲:
سلام...برای بامولانابودن کافیست به دو چشم سر چشم دل بیفزائیم
اندکی.......صبر....سحر...نزدیک..است تزدیک به قدر پلک زدنی
انشاالله
آناهیتا در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:
صحنه ای که من تصور و معنی می کنم:
عاشق خودشو رسونده جلوی معشوقش، چه مادی چه اعلا علیین... و اینچنین گفتگو بین اونها پیش میره
معشوق نظری بهش انداخته و گفته: از کجا هستی؟ چقدر آشفته ای؟ پریشانی؟ که عاشق پاسخ میده: من غریبم( شاید تو منو نمیشناسی) ام تو برام آشنا ( تو در شهر آشنای همه ای، شاید از شدت حسن، شاید از شدت کرم، شاید از صفت رحمانیتت...)
معشوق میگه: خب دنبال چه هستی ؟ چی می خوای(سر چه داری) درحالیکه حالتت میگه اصلا از خودت بیخبری .. پاسخش: فقط آمدم گدای خونه تو باشم ... ینی چیزی نمی خوام، برنامه ای ندارم، دنبال عمامه نیستم و غرور که بگم مرد خدا شدم و سربلندی بگیرم، یا دنبال اینکه از تو چیزی بدست بیارم نیستم / حتی برای معشوق زمینی
معشوق میگه برو از بند هر چی که هستی دربیا، نیای پیش من به اینکه کیستی و پدرت کیست و موفقیت در زندگی چه ها کسب کردی ببالی، نیای حتی ذره ای جلو من "فلان دارم " و چنان کردم" و " چه ها دیده ام" کنی... پاسخش: با مستی از همه اینها رها شدم... مستی یعنی شرابخواری ، کاری که زهاد و پارسایان همیشه طرد و تحقیرش می کنن، انتخاب شده برای اینکه بگه من اینچنین خودمو خرد کردم، دیگه نمیام ببالم به هیچ یک از داشته هام.... پس ای معشوق خیالت راحت باشه که خودمو هیچ کرده ام...
حالا معشوق کمی دلش نرم شده اما بازم انگار تاکیدی می کنه:
یادت باشه یک جو ارزش نداری، اگه برای من ادای دینداری و پاک بودن و خرد و عاقله مردی دربیاری، - همه چیزهایی که شخص رو به خوب بودن خودش غره می کنن- که پاسخش واضحه...
همیشه در فضای صمیمی یک عاشق و معشوق ، معشوق خوشش میاد بدونه چطور بوده، می پرسه: حالا بگو ببینم ، ما ( معشوق غرور و بزرگی و برای خودش می دونه به خودش ما خطاب می کنه) چطور دلبری هستیم ، وصف خودمو برای خودم بگو...
که وقتی عاشق براش وصف می کنه که تو مثل یک کوه گل بودی در یک جشن، بازم خیلی راضی نمیشه و میگه:
من مثل یه ترنجم که در هستی جا نمی شم...
ترنج در ادبیات خیلی معانی داره ، یکی از عمیق ترین نشانه ها هم هست، ترنج نشانه ای هست که در هنگام به تخت نشستن در دست شاهان بوده، ترنج نشانه ای از زمان و گردش چرخ هست، و همچنین خودش به خاطر پیچ و تابش، نشانه ای از بازگشت همه چیز به سوی خدا و یکی بودن همه چیز با آفریننده هست..
همچنین ترنج یک ماندالای اساطیری است، و نماد تمامیت است. به نوعی به مرکز روانی شخصیت اشاره دارد.
معشوق میگه: من تمام آگاهی ام، تمام عشق ام، تمام مفاهیم خود منم
بعد میگه: حالا من که این تمامیت ام، تو که در مقابل من مثل یک غبار در مقابل خورشیدی، چه شده که به فکر عشق با من افتادی...
که دیگه پاسخش مشخصه...
واقعا زیبایی این غزل پایان نداره، ممنون از گنجور
Amirreza Sahami در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۷:
از این شعر در متن اپرای عروسکی مولانا به کارگردانی بهروز غریب پور استفاده شده
ترلان در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:
درود
تو بیت یکی مونده به اخر ، کلمه ی کدامین بی گله ، بی گنه نبوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حامد در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
این شعر رو استاد شهرام ناظری با همکاری مرحوم استاد ذوالفنون به زیبایی اجرا کردند. آلبوم "باد صبا می آید"
khayatikamal@ در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۵:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7511
روفیا در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:
سید امیر کاسی گرامی
سپاس از مهر و لطف شما
بی عنایات او هیچیم هیچ...
بنده همیشه در حال آموختنم
۱۱۹۹ در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
جناب حمیدرضای گرامی
هر چند فقط دولتها نیستند که سانسور میکنند
و ما حتی گرفتار خودسانسوری نیز هستیم،
و اشکال متعدد سانسور وجود دارد اما میل
دارم از واکنش هیجانی خود در باب سانسور
مطلب ارسالی از گنجور عذرخواهی کنم
تندرست باشید
آرتین در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
چقدر این شعر از حافظ ، ارتباط معنایی داره با این بیت از
نظامی :
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
ندیمی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
منظور حافظ از مزرع سبز رنگ واقعی فضا است یا بدیده عوام همان مزارع سبز مد نظر است
اگر حافظ در این غزل رنگ واقعی اسمانرا بیان نموده چگونه انزمان بدین دانش وبینش رسیده است؟
واگر ازایات قران نقل کرده لطفا مطلعین منع را معرفی نمایند.
توضیحا به استحضار میرسانم که رنگ واقعی فضا خارج از جو سبز گزارش شده وداخل جو بدلیل انعکاس وشکست نور ابی به نظر میرسم صاحب نظران لطفا راهنمایی فرمایند
مرتضی قدرتی خاکستر در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه از یک قطعه فرانسه:
بجای بیت سوم؛ در یک نسخه دیگر از این شعر، این دو بیت آمده است.
گران سنگ تیره دل سخت سر
زدش سیلی و گفت دور ای پسر
نجنبیدم از سیل زورآزمای
که ای تا که پیش تو جنبم ز جای
سهیل قاسمی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:
بیت آخر:
مثل ِ باده که در خُم می جوشد و کف می کند و بر سر ِ خم می رود، حافظ هم دیشب وقتی از لب ِ ساقی راز را شنید، باز کف زنان (دست زنان) سراغ ِ خم رفت!
موحدی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳۰: