ناصر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:
دستان همان هزار دستان است که به بلبل اطلاق می شود و نقش وی در ادبیات فارسی جاسوسی و سخن چینی است
محمدعلی شیعه در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله:
سلام
در بیت اول عبارت پیغمبر صحیح است. که پیغامبر تایپ شده است.
با تشکر
محمدعلی شیعه در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله:
سلام
ضمن تشکر ؛ در متن شعر آمده:
گفت عبداً مؤمناً ...
در حالیکه متن صحیح اینچنین است:
گفت عبداً موقناً ...
با تشکر
طنین در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
سبحان الله از حضرت سعدی بینهایت زیباودلنواز
Ben Omar در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
رضای گرامی
سپاس بیکران برای تفسیر و معنی غزل
از شما آموختم.
حمید بی مقدار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
در مورد مزرع سبز فلک باید بگویم که منظور اسمان ابی یا سبز نیست، منظور از فلک لایه یا لایه هایی هستند که مشمول قانون عمل و عکس العمل میشوند . در جهان هستی یک لایه فیزیکی یا مادی، دو لایه ذهنی ( لایه اثیری و لایه علی ) وسه لایه روحی ( لایه فراعلی، لایه فنا و لایه حقیقت ) توسط خداوند در شش روز یا به عبارتی شش مرحله خلق شده اند. در سه لایه بالای جهان هستی که لایه اول ان از پایین لایه خود شناسی است و لایه اول ان از بالا لایه خدا شناسی است قانون عمل و عکس العمل و یا به تعبیر عرفان شرق قانون کارما کارایی ندارد. در لایه های روحی قانون عشق،رحمت و بخشش حکم فرماست. منظور حافظ از مزرع سبز فلک اشاره به لایه هایی است که تمامی أفکار، گفتار و کردار انسان چه خوب وچه بد به بار مینشیند و انسان باید بعد از مدتی معین که برای به بار نشستن محصول لازم است محصول تلخ وَیَا شیرین اعمال خود را درو کند و اگر میخواهد از شر این قانون دقیق وجانکاه خلاصی یابد چاره ای جز فراتر رفتن از سطوح هشیاری فیزیکی و دو لایه ذهنی را ندارد. برای همین منظور حضرت حافظ در غزل معروف ( بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ) راه خروج از لایه های پایین را به ما نشان میدهد آنجا یی که میگوید ( چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش. که دست افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیم ) که اشاره ایست به رقص سماع که تکنیک مراقبه ان زمان بوده است، کما اینکه تکنیک مراقبه یا مدیتیشن زمان حضرت محمد نماز بوده است. در زمان مراقبه یا مدیتیشن سالک از بیرون میبرد و به عالم درون راه مییابد. سفر درونی در مراحل مختلف او را متناسب با ظرفیت وگنجایش در یافتش در مقابل نور وصدای مقدس خداوند قرار میدهد و این رویارویی با این نیروی پاکیزه به مرور الودگیهای ذهنی او رامیشوید و او را اماده صعود به مراحل بالاتر میکند. تمامی هدف انسان از حضور در لایه خاکی رسیدن به لایه های بالای جهان هستی است جایی که هشیاری الهی حضور دارد. جایگاه حقیقی انسان. بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا سر نکشد جامی. عرفا وسالکین روحانی که به عوالم درونی راه پیدا میکنند در مییابند که جام شراب روحانی همان تجلی پاکیزه ارتعاشات خداوند است در فرم صدا ( بانگ الهی،صوت سرمدی، کلمه الله قران، کلمه عیسی مسیح، سرااوشای زرتشت ) و در فرم نور ( نورالله ) قران. خلاصه اینکه باید در مسیر بر گشت به خانه حقیقی انسان ابتدا راهنمایی کامل پیدا کند ( پس امام حی و قاءم ان ولی است. خواه از نسل عمر خواه از علی است ) و سپس با حرکت در رکاب او و اجرای مو به موی دستورالعملهای او با صبر و پشتکار این ماموریت الهی را با سر بلندی پشت سر بگذارد ( به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
Shaaho ¦ C.S.I در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:
سلام بر شما.
مولوی گرچه صوفی مسلک بوده است، ولی بی شک تقیّه باز هم نبوده است، چون مدح کردن یا نکردن صحابه و خلفاء هیچ جرم و عقوبتی ندارد که مولوی از ترسِ مردمان آنزمان نفاق ورزیده باشد.
امّا دوست گرامی "امین کیخا" سخن نامعقولی گفته اند و این درست نیست که هر کس با هر آئین و عقیده ای که باشد بخواهد راه خدا شناسی پیش گیرد.
برخی هستند که با لذّات جنسی می خواهند راه خدای را بروند، چنانکه هندوها آلت تناسلی را تقدیس می دارند، آیا می توان گفت اینان راه خدای را می جویند و می پویند؟
پس این اعتقاد بی شک پاسخگو نیست و راه به انحراف و گمراهی می برد، راه خداوند یکیست و شعوبات دیگر آن که آخوندان و یا صوفی گرایان و خرافه جویان بر مسیر مستقیم نیل به سعادت وارد می سازند، بی شک راه به بیغوله و ناکجا آباد می برد.
در قرآن آمده که:
ومن یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی ویتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولی ونصله جهنم وساءت مصیرا ﴿115﴾ -نساء-
کسی که با پیغمبر دشمنانگی کند، بعد از آن که (راه) هدایت (از راه ضلالت برای او) روشن شده است، و (راهی) جز راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان جهتی که (به دوزخ منتهی میشود و) دوستش داشته است رهنمود میگردانیم (و با همان کافرانی همدم مینمائیم که ایشان را به دوستی گرفته است) و به دوزخش داخل میگردانیم، و دوزخ چه بد جایگاهی است!
شما فرمودید که مسلمان یا غیرمسلمان، قرآن می گوید: ولا تموتن إلا وأنتم مسلمون؛ نمیرید جز اینکه مسلمان باشید.
سپس از مهر و محبّت سخن گفتید و این خیلی خوب است و مهر و دوست داشتن نزد عقلاء و خِردمندان از اساسی ترین ندای دعوی بسوی معنویات می باشد و کسانی که از عطوفت و رحم و مهربانی بی بهره اند، براستی که حظی از دین نبرده اند، چون اساس دین بر پایه ی اخلاق و عقیده است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
از طرفی تمام صفات انسانی محدود به مهر و محبت نمی شود، بلکه مفهوم آن فراتر از معنای لفظی آن است که دین همه ی آنرا نزد خود جمع نموده و مصدر تمام نیکی هاست.
"امین کیخا"ی بزرگوار اینکه اگر مخیلاً شما اعتقادی بسان اعتقاد مسلمانان ندارید، قضیّه ای جداست، لکن به شما پیشنهاد می کنم که به آثار استاد فرزانه مصطفی حسینی طباطبایی و مفکّر اسلامی محمّد قطب و شاعر نامدار معاصر اقبال لاهوری و اندیشمندی که با افکارش جهان را روشن ساخت یعنی أبو الحسن ندوی مراجعه کنید و اسلام و اخلاق و عرفان را با دیدی بازتر و از نمایی روشنتر ببینید تا لختی از این جو آخوندی و خفقان اندیشه و ظلمت باوری رهائی یابید، چون بواقع مسئول تمام جامد اندیشیها و از طرفی فرار مغزها را به سبب وجود بدیُمنِ همین آخوندان و معمّمینِ زهدنما می دانم.
نام شخصیتهای فوق الذّکر را در سایت زیر Search بفرمائید:
پیوند به وبگاه بیرونی
همچنین توصیه می کنم که کتاب "Man The Unknown" اثر آلکسیس کارل را نیز دریافت داشته و مطالعه کنید.
برای شما کامیابی و عاقبت بخیری و سلامت جسم و جان می طلبم، بدرود.
حمیده عسکری بیحاربسته سری در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سلام وخسته نباشید.
به نظرمی رسد اصلاح پایان این مصرع چنین باشد:
به دشواری توان دانست قدر روز آسانی
حمیده عسکری بیحاربسته سری در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سلام وخسته نباشید.
به نظرمی رسد اصلاح پایان این مصرع چنین باشد:
..............................روز آسانی
نادر.. در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۳:
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم،
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی؟...
حمید بی مقدار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
با سلام مجدد به همه عزیزان با کمی دقت در معانی ابیات در این غزل در مییابیم که حضرت حافظ سعی دارد که پیامی عمیق را در غالبی ساده و قابل فهم برای انسانهایی که در لایه خاکی زندگی میکنند با استفاده از تشبیهاتی چون داس مه نو و سایر تشبیهات توضیح دهد. او از پاکیزگی عیسی مسیح صحبت میکند که او را شایسته حضور در چهارم فلک میکند و عنوان میکند که آگر ما هم به همان سطح از پاکیزگی برسیم ، انگاه ما هستیم که نورمان از خورشید صدها برابر بیشتر خواهد بود و خورشید نورش را از ما خواهد گرفت. ناگفته نماند که وقتی میگوییم خورشید نورش را از ما میگیرد منظور از غالب مفلوک این إنسان خاکی نیست. از انجایی که خداوند روحش را در ما دمیده و این روح پس از رسیدن به لإیه سوم( اولین لإیه روحی) هنوز میتواند
در رکاب استاد حق ( پیر کامل و یا مرشد کامل ) به لایه چهارم و بعد حتی به کبریای الهی صعود کند( منزل حافظ کنون بار گه کبریاست ) لذا نیروی او بسیار فراتر از نیرویی خواهد بود که در روحش موجود است . جالب است که بدانید که نیروی روح هر انسان معادل دوازده خورشید منظومه شمسی است. فهمش آنقدر بغرنج نیست .اگر روح انسان قطره ای از اقیانوس بی انتهای الهی است لذا نیروی دوازده خورشید منظومه شمسی برای او بسیار طبیعی است . خلاصه اینکه او سعی دارد به ما بفهماند که تمرکز و سرمایه گذاری بر عالم مادی کار عبثی است که در نهایت منجر به باخت ما در این عرصه امتحان میشود. همانطور که در ابیات میانی به بد اقبالی کسانی چون کیکاووس وکیخسرو که به اقبال مادی تکیه کرده بودند اشاره میکند و ما را از این غفلت برحذر میدارد. البته این به این معنی نیست که انسان با تارک دنیا شدن به این مقام میرسد. صحبت از توجه و جهت توجه است. تمامی بزرگان جهان هستی در عالم خاکی زیستند، کار کردند و مسؤولیت زیادی را در قبال خود و خانواده خود و حتی أفراد بی بضاعت به عهده گرفتند. اما متصل به هیچکس و ھیچ چیز نبودند غیر از خالق یکتا. او به درستی اشاره میکند که اسمان این عظمت و بزرگی اش را در مقابل عظمت عشق هیچ به حساب نیاورد که در مقابل عظمت و بزرگی عشق ماه به أندازه یک جو و پروین به دو جو هم نمی ارزد. و در پایان ما را از خطر زهد و ریا میترساند و خود را از فرقه و سطح هشیاریش مجزا میکند.
حمید بی مقدار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
دوستان عزیز و ارجمند، در عجبم که جرا هیجیک از شما عزیزان در مورد بیت اول اشاره ای به قانون عمل و عکس العمل نداشتید. حضرت حافظ به وضوح در مصرع اول اشاره به کشته های هر انسان در عالم خاکی میکند و این زندکی خاکی رابه مزرع سبزی تشریح میکند که محصول فراوانی را فراهم اورده است که هر شخصی در نهایت مجبور است که أین محصول را درو کند. او بلا فاصله ماه را به داسی تشبیه میکند که از ان داس برای دروی محصول این مزرعه استفاده میشود،او به شفافیت در مصرع دوم به توضیح منظور خود در مصرع اول میبردازد. تنها موجودیکه در جهان هستی مسؤول شناخته میشود انسان است به خاطر اراده ازادی که به او داده شده. او در مصرع دوم به همه ما از جمله خودش یاداور میشود که: از مکافات عمل غافل مشو کندم از کندم بروید جو ز جو. تمامی اساتید حق در عبارات متفاوت این قانون موجود در سه لایه تحتانی جهان هستی را به ما یاداوری کرده اند. حضرت مسیح میفرماید که هرانجه را که بدوزی باید از نو باره کنی. حضرت محمد در قران میفرماید فمن یعمل مسقال ذرة خیرا یره فمن یعمل مسقال ذرة شرا یره در جایی دیکر فکر میکنم که حضرت علی میفرماید الدنیا مزرعة الاخرة دوستان ببخشید که در بعضی از لغات غلط إملائی وجود دارد این صرفا به خاطر این است که من بر روی iPad خودم الفبای فارسی ندارم تندرست و دلشاد با شید
کمال داودوند در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۲:
7759
مهدی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:
ای کاش تفسیری از این شعر مینوشتید خیلی فکرم رو درگیر خودش کرده مخصوصا اونجا که میگه هر چه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو
پریسا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:
سلام دو سوال:
1این روباهه واقعادست و پا نداره یا اینکه منظورشاعر اینه که روباهه بی عرضه بوده؟
2دربیت4مصرع2،اصرار شاعر براینه که روباهه روزی ش رو گرفته یا اینکه اصرار میکنه که روباهه خیلی خورده وخیلی سیر شده؟
وفا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
خورشید چه میدهد؟ روشنی و گرمی - زیرا هم جنس آتش است
می چه میدهد؟ روشنی ( بزن روشن شی ) و گرمی - زیرا آب آتشین است
پس می همچو خورشید روشنی بخش است به روان و گرمی بخش به جسم و جان
پس می تشبیه شده است به خورشید که روشنی و گرمی میدهد
این معنا از می در تعبیر جسمانی اش البته در مورد معدود افراد میتواند کاملا صحیح و صادق باشد
۷ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
چونان دوستت میدارم - محسن نامجو
پیوند به وبگاه بیرونی
زنده نام ایرج بسطامی:
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی
علیرضا قربانی
۷ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
شکل درست این مصرع:
اگر دستم دهد روزی که انصاف از تو بستانم
اگر دستم دهد روزی:اگر بخت یاری کند روزی"
که البته بخت یار نیست که اگر بود شبان نمی نالیدم و اینچنین نالان نبودم به تاریکی و تنهایی
ولی "اگر دستم رسد روزی" باشد به هیچ روی آن معنی درست را نمیرساند و دغدغه و چه کنم چه نکنم های عاشق را نمیرساند.
دستم دهد روزی میرسانذ که چنین و چنان،زمین و زمان با هم همداستان شوند که بتوانم نزدیک تو شوم و شدنی نیست.
رسول در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:
لطفا تلفظ صحیح شماریت و مارانت را هرکسی میدونه بزاره!
محمد صادق احمدی فر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » باد صبا (در دستگاه شوشتری):