گنجور

حاشیه‌ها

مزدک در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

اینکه از دین عقل محور سخن بگوییم نادرست است چون خرد از دین بالاتر است و حتی دین اسلام هم از مردم میخواست که آنرا با خرد و اندیشه بپذیرند و برای آنها گواه و فرنود (استدلال) میاورد ( افلا تعقلون ≈ آیا اندیشه نمبکنید؟). حتا ملت های بیدینی داشتیم و داریم که از برخی ملتهای دیندار پیشرفته تر و بافرهنگترند.

مزدک در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

در گفت‌وستیز ملک و ملک ( فرشته و شاه) ٬ فرشته درست است و در دید عارفان جایگاه فرشته بالاتر از آدمی است گرچه فرشتگان ( به فرمان خدا) به وی نماز برده باشند.
تراز های هستی از پایبن به بالا : بیجانها (جمادی) - گیاهان (نامی) جانوران (حیوان) - آدمی (انسان)- فرشتگان ( ملک) - خداوند:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
---
آدمی پیش از اینکه میوه ی شناخت و نافرمانی را بچشد جایگاهی همچو فرشتگان و برجستگی «پاکی از گناه» داشت و پس از آن به جایگاه پست تر افتاد.
پس میبینیم که حافظ فرزانه داستان را درست دریافته و ماییم که دانش اندک مان٬ پروانه ی داوری درست بما نمیدهد.

علی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

به عقیده من کلمه سینه ها در مصرع " رو سینه را چون سینه ها" به معنی آینه هاست که در پروسه تولید برای آنکه بی آلایش و پاک و شفاف باشد باید کاملا شسته و صیقلی باشد. کثیفی و ناپاکی روی شیشه به کینه تعبیر شده که باید پیش از تولید آینه زدوده گردد.
یکی از معانی سینه، آینه می باشد.

مزدک در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

بیرون‌شد یک واژه است= راه خروج.
بیرونشدی بنمای ...= show me an exit from this darkness

مزدک در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:

مرحبا برابر مبارک باد نیست. مرحبا= خوش آمدی ( سلام/ درود/ترحیب)
در گذسته گاه پیام ها را با کبوتران نامه بر میفرستادند.=>
درود ای کبوتر پیام رسان فرخنده پی ( خوشقدم) ....

حسن در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - در قناعت و آزادگی:

عبدالعزیز عزیز
مگر نستاندن کار سختی است که شما ضمن اینکه شعری را که در نسخه های قدیمی دیوان انوری به همین صورت آمده را تغییر دلبخواهی داده و نسخه جدیدی پیچیده اید؟
نفس انسان وقتی بلند و با عزت و مناعت شود از خواستن دوری می کند و حتی نستاندن برایش لذیذتر است.

حسن در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - در شکایت دنیا:

آخرین مصراع اشتباه نوشته شده است. درستش به این صورت است. اصلاح بفرمایید لطفا.
"ای دریغا داعی یی چون نوح و طوفانی کجاست"

مزدک در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

« کرده ام تحقیق» در اینجا٬ بوارون گفته ی دوستان ٬ پژوهش کردن و ... نیست. بساکه : حقانیت این نکته بر من روشن شده است.

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۵ - گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث:

خرابت کند شاهد خانه کن
برو خانه آباد گردان به زن
نشاید هوس باختن با گلی
که هر بامدادش بود بلبلی
این در پاسخ کسانی که بدون آشنایی با شوخ منشی سعدی و به ناروا انگ و بهتان همجنس بازی و شاهد بازی میزنند به ویژه به تقلید از شخصی به نام سیروس شمیسا

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:

5220

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۵ - گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث:

در او دم چو غنچه دمی از وفا
که از خنده افتد چو گل در قفا
نه چون کودک پیچ بر پیچ شنگ
که چون مقل نتوان شکستن به سنگ
رندانه
مقل بر وزن هتل انگم (صمغ) سفت درخت بلسان است و در طب سنتی از دیرباز بکار میرود.تمام انواع مقل از نظر طعم تلخ هستند. نوعی از آن به رنگ مایل به سرخ است که مقل ارزق نامیده می‌شود. نوع دیگری از آن را که زرد رنگ است و «مقل الیهود» نامیده می‌شود یهودی‌ها به عنوان بخور معطر استفاده می‌کنند.
ضد درد و خونریزی بواسیر - ضد سردی مزاج - ضد سردی معده - ضد سنگ کلیه - بادشکن - ضد چاقی- ضد سرفه-ضد ورم معده-تسهیل زایمان-ضد عفونت زنانگی(دود دهی با کندر و تاجریزی)-تقویت قوای جنسی.ضد یبوست بسیار قوی بصورت ترکیب با صبر زرد -مصرف خوراکی ترکیب آن با گزنه و روغن زیتون
پیوند به وبگاه بیرونی

نیکومنشض در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

با درود فراوان بر دوستداران فرهنگ ،ادب و بینش پارسی
زاویه بخشی و مفهوم القایی در خصوص ترجمه متون ادبی وهنری خارج ازامانتداری محتوایی اثر می باشد چرا که مولف اثردر متن موجود نبوده و مفهوم اولیه متن هنری و زاویه ان مجهول می باشد یکی از ویژگیهای بارز شعر شمس الدین مجهول افرینی و چند معنایی و زاویه دار بودن متن جهت چالش انگیزی ذهن مخاطب می باشد که ویژگی عام الشمول بودن به ان داده است در ترجمه چنین متون هنری به نظر می رسد که ترجمه ظاهری و مشخص کردن مفهوم ظاهری که در ترکیب ریتمیک و وزن دار ابیات دچار جابه جایی شده اند مفید تر از مفهوم القایی و تفسیر مفهومی و مضنونی اثر خواهد شد چرا که باعث خواهد شد متن هنری ساختار نثری روان پیدا کرده و هر مخاطب برداشت شخصی از ان داشته باشد بدون انکه مفهوم خاصی به دیگری انتقال داده باشد در بیاناتی که بزرگواران ارایه نموده اند بحث در مورد جنبه مادی و انسانی و یا عرفانی ابیات زیبای خواجه حافظ می گردد که هر کدام از زاویه بخشی به اثر به دور از امانتداری مفهومی اثر ادبی خواهد بود مگر که بی طرفانه و بدون اغراض بیان شود که شرح زیر تعبیر شخصی اینجانب می باشد که دموکراسی اعتقادی و ادبی حکم می کند که در این صورت احترام ادبی حفظ گردد واما همگی اذعان داریم که ابیات زیبای خواجه شیرازی در خصوص عشق و خصوصیات زیبای عاشقی و ملاحت ها و زیبایی های عشق می باشد لذا حکیمانه خواهد بود که دعوی عشق زمینی و اسمانی کردن شعر حافظ راکنار گذاشته و از خود عشق که منظور غایی خواجه بوده است لذت ببریم و با وحدت و انسجام گروهی که ایجاد می کنیم مجهولات زیادی از اشعارحافظ را دریابیم

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۵ - گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث:

این حکایت(صفحه) در اصل ادامه حکایت پیشین است آنجا که میگوید:
پسر کو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فروشوی دست
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر، مرده به ناخلف
و ادامه آن که دو بیت آغازین این صفحه است:
خرابت کند شاهد خانه کن
برو خانه آباد گردان به زن
نشاید هوس باختن با گلی
که هر بامدادش بود بلبلی

فاطمه در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵:

در مصراع دوم بیت چهارم به جای <> <> اورده شده به معنای کنیزی که زلفت را می اراسته (پیشگامان شعر فارسی-دکتر محمدرضا ترکی-ص21 )

علیرضا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

اتفاقا حافظ هم فقیه بوده هم علامه بوده هم متفکر بوده هم شاعر بوده هم عارف بوده

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

این بیت زیبا جا افتاده است.
ز بیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد
امروزه با گشاد شدن تدریجی مردان زنان به دلیل آزادی ناشی از کار در بیرون بسیار بیشتر از مردان ایرانی شوق کار دارند.
چون که حوا گفت خورد آنگاه خورد
هر بلا کاندر جهان بینی عیان
باشد از شومی زن در هر مکان
روح را از عرش آرد در حطیم
لاجرم کید زنان باشد عظیم
عمو جلال
زن گرنه یکی هزار باشد
در عهد کم استوار باشد
چون نقش وفا و عهد بستند
بر نام زنان قلم شکستند
دایی نظام
کرا از پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
کرا دختر آید به جای پسر
به از گور داماد ناید به در
بابا قاسم

آرش تبرستانی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۳ - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده:

لفظ در معنی همیشه نارسان
زان پیمبر گفت قد کل لسان
این بیت به حدیثی از پیامبر اشاره دارد که می فرماید هرکسی از خدا بترسد زبانش کند شود مقصود از این بیت این است که همواره الفاظی که ما برای توصیف معانی به کار میبریم ناقص و نا کامل است و نمی تواند حقیقت را برساند

رضا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

بی مهرِرُخت روز ِ مرا نور نماندست
وزعمر مرا جز شب دیجور نماندست
مِهر: آفتاب
دیجور: تاریک، ظلمانی
معنی بیت: روزهای من که با آفتاب رخسارتو روشن بود، حال که رفتی، هیچ روشنایی درروزهای من نیست. وازعمر جز ظلمت وتاریکی،چیزی برای من باقی نمانده است. ازفراق تو درتاریکی فرورفته ام.
اگر به دست ِ من افتد فراق رابکُشم
که روزهجرسیه باد وخان ومان فراق
هنگام وداع ِ تو ز بس گریه که کردم
دورازرخ تو چشم مرا نور نماندست
دوراز رخ تو:ایهام دارد هم به معنی چشم بَد از رخ تو دورباد، هم به معنی درنبودِ روی تو.
وداع: خداحافظی
معنی بیت: هنگام رفتن تو، آنقدرگریه کردم که چشمانم نور خودرا ازدست داده است.
همانگونه که شاعراز" دور از رخ تو" دومعنی گرفته است، از"چشم مرانورنمانده "نیزدومعنی گرفته ومعنای بیت راغنی ترکرده وبه معشوق این نکته را می رساند که درحقیقت، تو نورچشم من بودی وبارفتن تو چشمانم نورخود را ازدست داد.
ازمن جدامشو که تواَم نوردیده ای
آرام جان ومونس قلبِ رمیده ای
می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت
هیهات ازاین گوشه که مَعمورنماندست
معمور: آبادانی،رونق
هیهات: دریغ وافسوس
ازاین گوشه: کنایه ازاین چشم(اشاره به چشم عاشق)
دراین بیت شاعربه خیال ِ معشوق شخصیّتِ انسانی داده است. "خیال ِمعشوق" حرف می زند.
معنی بیت: خیال توازبرابرچشمم عبورمی کرد وباخود می گفت:
دریغاکه این گوشه(اشاره به چشم گریان عاشق) چقدر تخریب شده است! ازنورو رونق افتاده وتبدیل به ویرانه شده است.
سحرسرشکِ روانم سرخرابی داشت
گرم نه خون جگرمی گرفت دامن چشم
وصل تو اَجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولتِ هجر تو کنون دور نماندست
اجل: مرگ
دورهمی داشت: دورنگاه می داشت
معنی بیت: وصالِ تو موهبتی الهی بود ومرگ را ازوجود من دورنگاه می داشت حالا که درفراق تو بسر می برم مرگ رادروجود خویش احساس می کنم.
بسی نماندکه کشتیّ ِ عمرغرقه شود
زموج شوق تودربَحربیکران فراق
نزدیک شد آن دَم که رقیبِ تو بگوید
دورازرُخت این خسته ی رنجورنماندست
رقیب: نگاهبان،مراقب
"دور ازرخت" ایهام دارد: 1- چشم بد ازتو دور، درفراق تو(دورازروی تو)
معنی بیت: ای معشوق من، چیزی نمانده برای آن لحظه که مراقبِ توبگوید: این عاشق ِدلخسته ی ناتوان، ازدوری توازبین رفت ودیگروجود ندارد. یا چشم بد ازتو دورباد که این عاشق رنجور مُرد وازدنیا رفت.
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبرتوان کردکه مقدورنماندست
مقدور نماندست: میسّروامکانپذیرنیست
معنی بیت: می دانم که صبر وشکیبایی تنهاچاره وراهکاریست که من پیش رودارم. امّا چگونه صبرکنم که امکانپذیرنیست. درد ِ فراق بیش ازتاب وتحمّل من است.
کنون چه چاره که دربحرغم به گردابی
فتاده زورق صبرم زبادبانِ فراق
در هجرتوگرچشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
درنبودِ تو اگر درچشمان من آب روان وجاری شده است، بگوتا دردِ فراقت بیشترفشارآورد وخون جگرم رانیز ازروزنِ چشم به بیرون ریزد که دیگرجای عذروبهانه ای باقی نمانده است . درد فراقت به حدّی رسیده که حق داردهرآنچه بتواند انجام دهد،مانیزآمادگی داریم.
ماکه دادیم دل ودیده به طوفان بلا
گوبیا ای سیل غم خانه به یکبارببر
حافظ زغم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه ی سور نماندست
ماتم‌زده: سوگوار، کنایه ازخودشاعر که داغ هجران دیده است.
داعیه: خواهش، انگیره، اراده،سبب.
سور: جشن،میهمانی،بزم
معنی بیت:
حافظ آنقدر غم واندوه وغصّه می خورد وگریه می کند که فرصتی برای خندیدن ندارد. حافظ ازرفتن توداغدارراست و شخص ِسوگوار، انگیزه ای برای شرکت درجشن وسرور شادمانی ندارد.
به زیر زلفِ دوتا چون گذرکنی بینی
که ازیمین ویسارت چه سوگوارانند!

شهرام در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

در جواب آقای سینا حلمی در رابطه با زبان دری تنها همین را میتوانم بگویم که زبان دری همان زبان پارسی است و نه بیشتر از یک لهجه از زبان پارسی. مردم افغانستان هم به پارسی  صحبت می کنند، و دری یکی از انواع آن است.  
 پژوهشگران زبان پارسی همگی بر این عقیده هستند که می توان نسخه ای از زبان پارسی را که در ایران صحبت می شود پارس غربی نامید در حالی که دری، زبانی که در افغانستان صحبت می شود را می توان نوع شرقی پارسی به شمار آورد. جالب توجه است که یکی دیگر از گونه های مختلف زبان پارسی وجود دارد که در تاجیکستان صحبت می شود. این زبان پارسی تاجیک نامیده می شود در حالی که آقای حلمی آن را به غلط زبان دری نامیدند

عمر شیردل در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:

بیت ششم ، مصرع دوم ، چنین تصحیح شود :
یا مرا با خودببر...

۱
۳۰۶۴
۳۰۶۵
۳۰۶۶
۳۰۶۷
۳۰۶۸
۵۵۲۰