گنجور

حاشیه‌ها

بهرام در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

جناب بهاءالدین خرمشاهی هم گفته‌اند که این شعر از خیام نیست.

آرش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - شعرو نظم:

این شعر را بهار در جواب قسمتی از قصیده انوری شاعر قرن ششم هجری سروده است .شعر دانی چیست ؟دوری از روی تو حیض الرجال /قابلش گو خواه کیوان باش و خواهی مشتری ...
مطلع این قصیده این است . ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری / تا زما ، مشتی گدا ، کس را به مردم نشمری

نادر.. در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۹:

آوه خنک آن دل را کو لازم آن جان شد..

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس:

در این سرودهٔ پرفخامت سلمان، چند غلط مطیعی وجود دارد؛ لطفاً اصلاح کنید:
1) «چون» در مصراع دوم بیت دوم، به «چو» تغییر کند.

برگ بی برگی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:

درود بر شما آقا حمید رضای عزیز
.این بنده کمترین هم از آغاز منظور شما دوست گرامی را گرفتم و پاسخ مولانا به قشریونی که چنین درک سطحی از مذهب دارند در همین ابیات به روشنی داده شده و در طول تاریخ هم کم نبوده اند عالمان سطحی نگر و معتقدان به پوسته باور ها در تمامی ادیان که فجایع غیر قابل تصوری را رقم زدند از ابن ملجم ها با پیشانی های پینه بسته از زیادی سجده و عبادت، تا فتوای راهبی بودایی مبنی بر واجب القتل بودن مسلمانان روهینگیا در قرن بیست ویکم، و البته دو جنگ بزرگ جهانی در مهد تمدن قرن بیستمی توسط باورها و من های ذهنی و متوهم که البته در قرن بیست ویکم همچنان با توسعه سلاح های مخوف هسته ای تهدیدی بمراتب خوفناک تر برای بشریت رقم زده اند . و این عقل که شما فرمودید از دیدگاه مولانا عقل من ذهنی و متوهم میباشد که با وجود تجارب بسیار به هیچ وجه قادر به درس گرفتن از تاریخ نمی باشد عقل من ذهنی و متوهم که نژاد من را برتر، سرزمین من را زیباتر، مذهب و باور من را بهتر، علم و اندیشه من را قویتر از سایرین میداند و به همین دلیل مولانا معتقده باید این من ها ی متوهم را بدور ریخت و همه ما باید این تعصبات کور را که برخی به غلط باور میدانند قربانی کنیم  تا بشر یت به سعادت و شادی و آرامش واقعی برسد و این تنها با پیروی از عقل اصلی که از جنس زندگی و هشیاری است امکان پذیره .
و اما دوست عزیز سخن گفتن بیش از این در باره مولانا و جهان بینی او از عهده عقل ناقص این حقیر بر نمیاد و برای بهره بردن از این دریای معنوی شما را به آثار بزرگانی چون استاد کریم زمانی ارجاع میدهم چرا که حضرتش فرموده

برگ بی برگی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵:

نبوده اند عالمان سطحی نگر و معتقدان به پوسته باور ها در تمامی ادیان که فجایع غیر قابل تصوری را رقم زدند از ابن ملجم ها با پیشانی های پینه بسته از زیادی سجده و عبادت، تا فتوای راهبی بودایی مبنی بر واجب القتل بودن مسلمانان روهینگیا در قرن بیست ویکم، و البته دو جنگ بزرگ جهانی در مهد تمدن قرن بیستمی توسط باورها و من های ذهنی و متوهم که البته در قرن بیست ویکم همچنان با توسعه سلاح های مخوف هسته ای تهدیدی بمراتب خوفناک تر برای بشریت رقم زده اند . و این عقل که شما فرمودید از دیدگاه مولانا عقل من ذهنی و متوهم میباشد که با وجود تجارب بسیار به هیچ وجه قادر به درس گرفتن از تاریخ نمی باشد عقل من ذهنی و متوهم که نژاد من را برتر، سرزمین من را زیباتر، مذهب و باور من را بهتر، علم و اندیشه من را قویتر از سایرین میداند و به همین دلیل مولانا معتقده باید این من ها ی متوهم را بدور ریخت و همه ما باید این تعصبات کور را که برخی به غلط باور میدانند قربانی کنیم  تا بشر یت به سعادت و شادی و آرامش واقعی برسد و این تنها با پیروی از عقل اصلی که از جنس زندگی و هشیاری است امکان پذیره .
و اما دوست عزیز سخن گفتن بیش از این در باره مولانا و جهان بینی او از عهده عقل ناقص این حقیر بر نمیاد و برای بهره بردن از این دریای معنوی شما را به آثار بزرگانی چون استاد کریم زمانی ارجاع میدهم .

م.م در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:

حدود 55 سال قبل که نسخه آنزمان از رباعیات خیام را داشتم، بنظرم این رباعی بصورت زیر نوشته شده بود.
بنظرم آهنگ ابیات رساتر می باشد.
شیخی به زنی فاحشه گفتا پستی
هرشب به کنار ناکسی بنشستی
گفت شیخا هرآنچه می فرمائی هستم
اما تو چنانکه می نمائی هستی
...

حامد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳۰ - حکایت:

ستور لگدزن گران بار به
سرهم نوشتن گرانبار هم ابهام معنایی دارد و هم در هجا مشکل ایجاد می‌کند

فرشاد عربی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. بلکه ما در کارگاه کوزی گری قرار داریم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.
اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شهر عشق. در این صورت به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات.
این درد بهترین درمان است.
پس گوارای اهل دل و درد باد!
باده خاک آلوده تان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند

فرشاد عربی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. ما در کارگاه ک.زی گری قرار رادیم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.
اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شعر عشق. یعنی به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات.
این درد بهترین درمان است.
پس گوارای اهل دل و درد باد!
باده خاک آلوده تان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند

Ehsan در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:

با‌سلام‌و‌درود‌به‌دوستان‌عزیز‌به‌نظر‌بنده‌در‌مورد‌غزل‌فوق‌فکر‌بنده‌این‌که‌هر‌کسی‌از‌ظن‌خود‌شد‌یار‌من‌امانگاه‌کلی‌به‌این‌غز‌ل‌به‌من‌میگه‌‌شهریار‌از‌مرز‌عشق‌عبور‌کرده‌واشعر‌و‌غزلیاتش‌شامل‌این‌مضمون‌‌علت‌اصلی‌این‌امر‌دلشکستگی‌شهریار‌وشکست‌عشقیش‌‌در‌وصل‌هم‌ز‌عشق‌تو‌ای‌گل‌در‌آتشم‌‌عاشق‌نمیشوی‌که‌ببینی‌چه‌میکشم‌گل‌همیشه‌عاشق‌داره‌مثل‌بلبل‌‌فکر‌بلبل‌همه‌انست‌که‌گل‌شد‌یارش‌گل‌در‌اندیشه‌که‌چون‌عشوه‌کند‌در‌کارش‌وگل‌کلا‌عشوه‌گر‌معشوق‌هست‌ولی‌عاشق‌نه‌پس‌نمیفهمه‌عاشقی‌عشق‌یعنی‌چه‌امیدوارم‌در‌استانه‌سال‌جدید‌شاد‌وموفق‌باشید‌خدا‌نگهدار

مهدی خادمی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳:

این دو بیتی رو جناب معتمدی نیز اجرا کردند در کنسرت با زنده یاد لطفی.

سروش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن:

در پاسخ به بابک عزیز؛ خر در پایان مصرع نخست فعل امره و در مصرع دوم اسم. و چون دو واژه یکی نیستن، قافیه در شمار میان.

۷ در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

آنک شد هم بی‌خبر هم بی‌اثر
از میان جمله او دارد خبر
تا نگردی بی‌خبر از جسم و جان
کی خبر یابی ز جانان یک زمان
عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند

رضا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:

روزوصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
معنی بیت:
یادش به خیر ونیکی باد آن روزی که دوستان بافراغت خاطر وبدون تشویش ودغدغه با همدیگردیداروملاقات می کردند یادبادآن روزگاروصال وآن روزگارانِ بانشاط وخرّم یادش به خیر.
بشد که یادخوشش باد روزگاروصال
خودآن کرشمه کجارفت وآنعتاب کجا؟
کامَم از تلخیّ ِ غم چون زَهر گشت
بانگِ نوش ِ شادخواران یاد باد
کام: دهان، ذائقه
بانکِ نوش: اشاره به رسم جالبیست که درمیان میگساران معمول است وآن اینکه هنگام خوردن شراب به سلامتی همدیگر یادوستان غایب، آرزوهای خوب برزبان آورده وجام ها رابه همدیگرمی زنند و سرمی کشند وازصمیم دل به یکدیگرنوش جان می گویند.
شادخواران: خوشحالان وشادمانان ، شرابخواران که وجودشان سرشار ازشادی می شود.
معنی بیت: یادآن روزگاران افتادم واندوهناک شدم. اینک که دورازدوستان یکدل درفراق بسرمی برم گویی که دردهانم زهرریخته باشند کامم تلخ است. هنگام نوشیدن شراب، آن هیاهوی نشاط بخش شادمانان وبانگِ نوشانوش میگساران درگوش دلم طنین اندازمی شود یادشان به خیر.
شرابِ خانگیِ ترس ِ مُحتسب خورده
به روی یاربنوشیم وبانگِ نوشانوش
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
فارغندازیادمن: مرا فراموش کرده اند
معنی بیت: بااینکه دوستان ویاران مرابه فراموشی سپرده اند، امّا من هرگزآنهارا وآن روزگارانِ خوش ِ دوستی را فراموش نمی کنم روزی نیست که ازآنها یادنکنم ازمن هزاران بار دوستان رایادباد.
الا ای همنشین دل که یارانت برفت ازیاد
مراروزی مبادآندم که بی یادتوبنشینم
مُبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش ِآن حق گُزاران یاد باد
بند وبلا: غم ِدوری وبلای هجران
حق گُزاران: آنها که حق دوستی رافرونمی گذاشتند.
معنی بیت: دچارغم واندوه هجران وبلای دوری ازدوستان ِ بامعرفت هستم تلاش وکوشش ِ آن دوستانی که هرگزجانبِ حرمت فرو نمی گذاشته وبرای خرسندی ِ وشادمانی ِ من همّت می گماشتند یادش بخیرونیکی باد جایشان چه خالیست!
نکته ها رفت وشکایت کس نکرد
جانبِ حُرمت فرونگذاشتیم
گرچه صد روداست درچشمم مُدام
زنده رود وباغ کاران یاد باد
صدروداست درچشمم: ازبس که گریه می کنم رودها ازاشک چشمم روان می گردد.
مُدام: همواره
زنده رود: زاینده رود
باغ کاران: نام باغی باصفا درکنار زاینده‌روداصفهان.
معنی بیت: اگرچه ازغم وغصّه ی دوری ازمحفل دوستانِ همدل، همواره ازگوشه ی چشمانم صدها رود خروشان روان است بااینحال یاد وخاطره ی باشکوهِ زاینده رود وصفای باغکاران درخاطرم زنده هست یادشان بخیر وخوشی باد.
اگرچه زنده رود آب حیات است
ولی شیرازما ازاصفهان بِه
رازحافظ بعدازاین ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
معنی بیت: حال که ازمحفل یاران جدامانده ام ونمی توانم با کسی رازدل بگویم وغبارغم ازدل بزدایم ای دریغ وای افسوس که رازحافظ دیگربه دوستی گفته نخواهدشد ودرسینه سنگینی خواهدکرد. ازآن روزگارانی که با دوستانِ رازدار وسِرنگهدار دردِ دل می گفتم یادش به خیر.....
زدستِ بختِ گران خواب وبخت بی سامان
گرَم بُوَد گِله ای رازدارخودباشم

۷ در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز

نیلوفر در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » خیال‌انگیز:

ابیاتی از این غزل را خواننده افغان بنام مسیح نذیر در شهر تورنتو کانادا خوانده اند

۷ در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

باغ می‌خواهم که روزی سرو بالایت ببیند
تا گلت در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد
چهره زیبا و سرخ و خونبار را به ارغوان مانند کنند.یعنی تو که به باغ درآیی آبرویی برای باغ نمی ماند و آنرا سرفکنده میکنی
شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

۷ در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

عشق و مستوری نباشد پای گو در دامن آور
کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد
عشق و زهد با هم شدنی نیست بگو سر جای خود بنشین ای کسی که نمیتوانی از سرزنش دیگران سرت را بلند کنی.
در اندیشه آبرویی گرد عشق مگرد که عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

... در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۲ - قسم بر بی‌گناهی:

مرگ از آن به که مرا از تو خجل باید بود
نه کتابی و نه حرفی و نه قیلی و نه قال

۱
۳۰۶۶
۳۰۶۷
۳۰۶۸
۳۰۶۹
۳۰۷۰
۵۶۳۷