محمدجواد محمدی نیا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
این شعر رو حسام الدین سراج هم خوانده.
آز آلبوم نرگس مست-->نصنیف درویشی و خرسندی.
توی بخش پیشنهاد آهنگ،آلبوم نرگس مست ایشان وجود ندارد
روفیا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا:
دید شخصی فاضلی پر مایهای
آفتابی درمیان سایهای
میرسید از دور مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
تو گویی طبیعت حالات روحی آدمیان بسیار مستعد تبدیل شدن به ضد خود است.
اگر خیالات برمان دارد که عابد و زاهد هستیم بناگاه نوعی عصیانگری و تفرعن در درونمان جان می گیرد.
اگر دچار توهم خودبزرگ بینی شویم آرام آرام از چشم آدم ها می افتیم و کوچک و حقیر می شویم.
اگر خیال کنیم خیلی با سواد و یا حتا دانا هستیم دیگر گوشمان به حرف هیچ کس بدهکار نیست و رفته رفته نادان و خیره سر می شویم.
اگر در رویارویی با مسیحایی به گذشته خود برگردیم و ببینیم که هیچ نقطه روشنی در زیستمان نمی یابیم خالصانه و صادقانه آرزو می کنیم ای کاش بتوانیم دست کم در مسیر او گام برداریم.
و هر قدر از خود متشکر و نسبت به خود آسانگیر باشیم به همان نسبت
کمتر شوق بهروزی داریم.
تو گویی هر لحظه و هر آن زندگی آبستن بهشتی و دوزخی در خود است و ما دایما بین این دو دوزخ و بهشت در حال تاب خوردن.
عمر همچون جوی نونو می رسد
مستمری می نماید در جسد
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست
مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
ابراهیم ازبک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۴ - ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه:
سلام.... پاک و منزه آن خدای تبارک و تعالی .
همه بنده گان انس وجن ، در آزمایش اند تا بهترین شان جدا شوند ،ان اکرمکم عند اللّه اتقکم .
ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺧَﻠَﻖَ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕَ ﻭَﺍﻟْﺤَﻴَﺎﺓَ ﻟِﻴَﺒْﻠُﻮَﻛُﻢْ ﺃَﻳُّﻜُﻢْ ﺃَﺣْﺴَﻦُ ﻋَﻤَﻠًﺎ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﻐَﻔُﻮﺭُ
ملک
ﺁﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﺪ، ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺯﻣﺎﯾﺪﺗﺎﻥ ﮐﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﯿﮑﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﻨﺪ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ
رضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:
باغ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است
شمشادِ خانه پرور ما از که کمتر است؟
اگراشتباه نکرده باشم حافظ بیش ازهشت بار ازواژه ی "شمشاد"استفاده کرده ودر همه ی این ابیات،اشاره به قدوقامتِ شاه شجاع نموده است. بنظرمی رسد این واژه نیز همانندِ واژه ی "شهسوار" کلیدیست واختصاص به این پادشاه خوش قد وقامت داشته است.
سرو وصنوبر معمولاً درتوصیفِ قامتِ دختر وشمشاد درتوصیفِ قد وبالای پسربکارمی رفته است.
این غزل درتوصیف وستایش شاه شجاع جوان سروده شده است(حداقل دوبیت اول ودوم) . بنظرمی رسدزمانیست که او هنوز به پادشاهی نرسیده ودوران حاکمیّتِ امیرمبارزالدّین پدرشاه شجاع است. حافظ ازدوران کودکی ِ او، شاهدِ رشد ونمو اوبوده ودرپرورش ِ طبع شعری او نیزمشارکت داشته است. شاه شجاع ازهمان سنین خُردسالی،نشان داده بود که دارای نبوغ واستعداد وشجاعت است وحافظ به کرّات، ازجمله درغزل ِ معروفِ :
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت
به غمزه مسئله آموزصد مدرّس شد
به این نکته اشاره کرده است.
شمشادِ خانه پرور: یعنی درخانه پرورش یافته، که اشاره به شاه شجاع جوان است که به مکتب نرفت ودرخانه آموزش دید وپرورش یافت.
معنی بیت: باغ نظر مرا به سروقامتان ِ دلرُبا هیچ حاجتی نیست، چراکه شمشادِ خانه پرور من(شاه شجاع جوان) درجذابیّت وزیبایی ازهمه ی آنها دلرباتر است.
قدَت گفتم که شمشاداست بس خجلت ببادآورد
که این نسبت چراکردیم واین تُهمت چرا گفتیم
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
نازنین پسر: پسر نازنین، کنایه از شاه شجاع نوجوان که 15 سال از حافظ جوانتر بود. آنها که عینک بدبینی به چشم زده وهمه چیز رابد می بینند، ازبیم آنکه مبادا اتّهام ناروایی به حافظ وارد شود،بادست درازی دردیوان حافظ به جای پسر واژه ی صنم راجایگزین کرده اند! تابه خیال خود حافظ را ازاین اتّهام برهانند!!
آنها واقف نیستند که "نازنین پسر" هیچ اتّهامی دردل خود ندارد، بلکه این دل ِ آلوده به هوا وهوس آنهاست که به همه چیز ازدریچه ی شهوت می نگرند وبه مصداق ِ کافرهمه رابه کیش خود پندارد،گمان می کنند که همه مثل آنهایند!
چنانکه قبلاً نیزتوضیح مفصّل داده شده، "نظربازی" یک حالتِ روحانیست وبا بچّه بازی که میل جنسی شدید وبیمارگونه به بچه می باشد،تفاوتهای اساسی دارد. نظربازان هرجا که زیبایی وجذابیّت ببینند با غرق شدن درجاذبه وظرافت ولطافتِ زیبایی، به منبع مطلق زیبایی می اندیشند.
درنظرگاه حافظ مشاهده ی زیبایی چه دررخسارپسر یازن گل یا بلبل وهرچیزی که مظهرزیبایی باشد، همان مشاهده ی حق یا تمرینی برای مشاهده ی جمال حق است. آری حافظ ونظربازان،خدارا در عطربوی گل،درصداقتِ یک ساده دل عامی، درزیباییِ چهره ی یک پسرو....ومی بیند نه درفریادهای واعظانه وریاکاریهای عابدانه.
مذهب: راه وروش
کت: مخفّف که تورا
معنی بیت: ای نازنین پسر زیباروی، توچه شیوه ای در دلربایی پیش گرفته ای که خون ما نظربازان، درنزدِ توحلال ترازشیرمادراست.
یعنی ای پسر توبااین عشوه وغمزه ای که داری مارا می کُشی! واگربکُشی توحق داری وخون ما به گردن تونیست. چراکه ملایکه هانیز ازدلشان نمی آید که گناهی برای تو بنویسند!
خونم بخورکه هیج ملک باچنین جمال
ازدل نیایدش که نویسد گناهِ تو
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کردهایم و مداوا مقرّر است
تشخیص کرده ایم: آزموده ایم
مداوا: درمان
مقرّراست: تثبیت شده است
معنی بیت:
زمانی که احساس کردی غم واندوه به سویت روان شده وقصدِ مکدّرساختن تورا دارد جام شرابی بنوش که خنثی کننده ی غم وزُداینده ی اندوه است. بارها این موضوع راتجربه کرده وتشخیص داده ایم وکه تنها راه غلبه براندوه وغصّه، نوشیدن شراب است.
کسانی که سعی دارند باآسمان وریسمان به هم بافتن،از واژه ی "شراب" معناهای ساختگی استخراج کنند، دراینجا نیز افاضه ی کلام فرموده واز"شراب خواه" معنای "دانش وآگاهی بدست بیاور" استخراج کرده اند!
آخرمگرکسی که درمعرض هجوم ِ غم واندوه قرارگرفته، حال وحوصله ی مدرسه رفتن و مطالعه وتحقیق دارد که حافظ برای او این چنین نسخه ای تجویز کرده باشد.؟! آخرباچه منطقی از"شراب" معنای "کتاب" استخراج کرده وباقیافه ی حق به جانب،ژستِ عارفانه می گیرند؟ اگرچنین بود وکتاب خواندن، دفع ِغم واندوه می کرد،چرا حافظ به جای "شراب خواه" ازواژه ی "کتاب خواه" استفاده نکرده است؟!
همانگونه که بارها گفته شده،اینگونه برداشت های خودخواهانه وجاهلانه،هم جفابرعرفان است هم جفا برشعر و پایمال کردن نکاتِ لطیف وظریفِ شعر!
درست است که دربعضی جاها منظور حافظ از"شراب" باده ی انگوری نیست. درست است که درمیکده ی حافظ انواع شرابهای گوناگون با رنگها وطعم های مختلف، مانندِ: شرابِ عشق،شرابِ معرفت، شراب محبّت وشراب غرور.... وجود دارد،لیکن چه بخواهیم وچه نخواهیم دربسیاری ازغزلیّات ازجمله همین بیتِ موردبحث، منظور ازشراب همان شراب انگوریست. حال شاید این سئوال پیش بیاید که ما ازکجاتشخیص دهیم که "شرابی" که دریک بیت بکاررفته ازکدام شراب می باشد ؟ پاسخ این است که فقط واژه های پیشین وپسین "شراب" است که مشخص می کند این باده یا شراب چه نوع شرابیست نه تعصّب وخواست وعلاقه ی ما.
مثلاً دربیت:
بیخودازشعشعه ی پرتوذاتم کردند
باده ازجام تجلّیّ ِ صفاتم دادند
روشن است که منظورحافظ باده ی انگوری نیست ومستی ،مستی ِ دریافتِ فیوضاتِ ملکوتیست. کسی که دراینجا باده را انگوری بپندارد،قطعاً جاهل است وجفای بزرگی درحق شاعر وعرفان وحتّا درحق باده کرده است.
ویا دربیت:
زاهدشرابِ کوثر وحافظ پیاله خواست
تادرمیانه خواسته ی کردگارچیست
مشخّص است که دراینجا چنانکه خود حافظ نیز مشخص کرده، زاهد درآرزوی شرابِ بهشتیست (کوثر) ولی حافظ پیاله راترجیح داده است! یعنی همین شراب انگوری را می خواهد. حال کسی که "پیاله" را به خمس وزکات دادن ونمازشب خواندن تعبیر می کنددیگر با اوهیچ بحثی نیست! چراکه درچنین منطقی، هیچ محدودیتی وجود ندارد وازهرچیزی مثل سیر وپیاز نیز می توان تعبیراتِ عرفانی برداشت کرد وسفسطه ها ومغلطه ها نمود.!
خون پیاله خور که حلال است خون او
درکاریارباش که کاریست کردنی !
از آستانِ پیر مغان سر چرا کشیم ؟
دولت درآن سراوگشایش درآن دراست
"پـیـرمـُغـان" : پیر نگهبان ِآتش در آتشگاهِ زرتشتیان، پیشوا وروحانیِ زرتشتی،
امّاچراپیرمُغان؟ پیرمغان کیست؟ وچراحافظ ازپیرمغان پیروی می کند؟ آیا حقیقت دارد که اودراواخرعمربه مذهبِ زرتشت گرویده بوده است؟
قبلاً دراین مورد توضیحات کافی داده شده که حافظ دارای اعتقاداتِ فرامذهبی بوده است. دریک تعریفِ ساده می توان چنین گفت که: به استنادِ باورهایی که ازاوسراغ داریم، اودرچارچوبِ هیچ یک ازمذاهب وفرقه هاقرارنمی گیرد. اوانسانی آزاداندیش ووارسته ازهرگونه تعلّقاتِ قومی وفرقه ایست.
شایدحافظ شخصیّتِ زرتشت راازآن جهت که شعارهای ایده آلی همچون پندارنیک،گفتارنیک وکردارنیک وشعارهایی درپرهیز ازجنگ وخونریزی وعشق ورزیِ بی قید وشرط،رامطرح نموده، دوست می داشته وبه وی ازصمیم قلب ارادت می ورزیده است. لیکن ارادت داشتن دلیل زرتشتی بودنِ حافظ نیست. بنظرنگارنده احتمالاً " پیرمُغان" ازساخته ی ذهنیّاتِ حافظ است. اووجودِ خارجی نداشته،وحافظ به قصدِ پیروی ازیک شخصیّتِ خیالی که وابستگی مذهبی نداشته باشد اوراخَلق کرده است. اوپیرمُغان رانیزهمانندِ روحیّاتِ خود،بگونه ای آفریده که درهیچ مذهبی نگنجد!.
هرجا که حافظ ازجانبِ "پیرمُغان" مطلبی، حدیثی یابه قول خودش فتوایی بیان می کند،هیچ سند ومدرکِ رسمی ارائه نمی کند. ومادرهیچ کجا کتابی یاسندی تاریخی درموردِ پیرمُغان وزندگی نامه ی اونداریم. کاملاً روشن است که حافظ، باهنرمندی وبه مَددِ نبوغ خویش، دست به آفرینش اوزده تا باورها واعتقاداتِ خاص ومنحصربفردِ خویش رااززبانِ اونقل کند. چراکه این بهترین شیوه ی مبارزاتی درزمانِ بسته بودنِ فضای سیاسی جامعه است وحافظ به زیبایی این شیوه راابداع وباموفقیّت به انجام رسانده است. اوپیرمغان را ازآن سبب نیز برگزیده که درمذهبِ اوشراب خوردن حلال است.
گفتم شراب وخرقه نه آئین مذهب است گفت این عمل به مذهبِ پیرمغان کنند!
دولت: سعادت ونیکبختی
گشایش: توفیق وموفّقیّت
معنی بیت: ازدرگاهِ آستان مغان سرنخواهم کشید، چراباید ازدرگاهی که سببِ نیکبختی وسعادت من است روی برتابم.؟
مُریدِ پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردیّ واوبجا آورد.
یک قصّه بیش نیست غم ِعشق واین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرّر است
قصًه ی عشق وغصًه هایش، درهمه جا یکیست(جلوه ی جمال ،دلداگی، ناز ونیاز،هجران و....) امّا جالب توجّه است که ازهرزبان می شنوی داستانی متفاوت وجدا ازسایرداستانهاست که شنیده ای. این هم یکی دیگر ازعجایبِ عشق است! غبار راه این طریق کیمیای بهروزیست،آسان می نماید ومشکل زاست، شیرین است وتلخ، می میراند وزنده می کند،پادشاه برابردرویش می نشیند، گدا ازسردولتمندی، گوشه ی تاج سلطنت می شکند،غرق دریا می شوند وبه آب آلوده نمی شوند و.....
عجب علمیست علم هیئتِ عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
دی وعده داد وصلم ودرسرشراب داشت
امروزتا چه گویدوبازش چه درسر است
درسرشراب داشت: مست شراب بود
دیشب وعده ی وصال داد ولی مست بود،احتمالاً ازروی مستی وعده داده ونمی دانست چه می گوید! حال ببینیم امروز چه وعده ای می دهد ودرسر چه دارد؟
حالیا خانه برانداز دل ودین من است
تادرآغوش که می خُسبد ودرخانه ی کیست؟
شیراز و آب رُکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال ِرخ هفت کشور است
رُکنی: رکناباد منطقه ای درشیراز
خال رخ هفت کشور است: "هفت کشور" کنایه ازکلّ جهان است. درآن روزگاران کشورهای مهم وقدرتمند بیش ازهفت نبودند. شامل: ایران، چین ،ترک ،هند ، مصر ، روم واعراب . حافظ خوش ذوق دراینجا جهان را مثل رخسار آدمی متصوّرشده وشیرازراخال این رخساردیده است. خال مظهر وکانون زیبائیست.
معنی بیت: شیراز ومناطق خوش آب وهوایی مثل رکنآباد که آب گوارایی دارد همانندِ خال صورت دنیاست. مظهر ومرکززیبائیست،قدراین شهررابدان وعیب وایراد مگیر.
به شیرازآی وفیض ِ روح قدسی
بجوی ازمردم صاحب کمالش
فرق است از آب خِضر که ظلمات جای او است
تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است
آب خضر: آب زندگانی که گویند در ظلمات وتاریکی بوده وخضر ازآن نوشید وعمرجاودانه یافت. اسکندرنیز درپِی آن بوده لیکن توفیق نوشیدنش را پیدانکرد.
آبِ ما: اشاره به آب رُکنی دربیتِ قبل دارد
اللّه اکبر: نام تپّه هایست درشیراز که سرچشمه ی آبِ رُکنآباد است.
معنی بیت: آب رکنآبادِ ما باآب حیات، تفاوتهایی دارد(گواراتراست) همان آبی که سرچشمه اش ازفراز نورانی ِتپّه های الله اکبراست. درحالی که سرچشمه ی آب خضر درظلمات است! شاعر ازمقایسه ی سرچشمه های این دوآب، نتیجه ی دلخواه راگرفته است.
زرکن آبادِ ما صدلوحش الله
که عمرخضرمی بخشد زلالش
ما آبروی فقر وقناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدّر است
ظاهراً این غزل درزمان امیرمبارزالدّین که پادشاهی سخت گیر ومتعصّب بود سروده شده است. چون رابطه ی حافظ بااوچندان خوب نبوده واورا ریاکار ومحافظه کار می دانسته وبه اولقب مُحتسب داده بود. احتمالاً امیرمبارزالدّین پس ازبه تخت نشستن حقوق ومواجبِ حافظ راقطع کرده بوده است.حافظ دراینجا مناعت طبع نشان داده وبه گوش این پادشاهِ مستبد می رساند که روزی ما ازطرفِ خداوندِ رزّاق برقراراست ونیازی به لطفِ شمانیست.
معنی بیت: ما به خاطریک لقمه نان(حقوق ماهیانه) آبرو واعتبار درویشی را زیرپانمی نهیم. به پادشاه بگوئید که روزی ما ازطرفِ پادشاهِ حقیقی(خداوند) برقراراست ونیازی به کرامتِ شما نیست!
حافظ باپادشاهان پیشین وپسین امیرمبارزالدّین (شیخ ابواسحق وشاه شجاع ،رابطه ی دوستی عمیق وعاطفی داشته ومدح هایی نیزبرای آنها سروده است. امّا باتوجّه به اینکه امیرمبارزالدّین فردی متظاهر ومستبد بود حافظ هرگزسرتسلیم فرودنیاورد وبه رغم آنکه درسخت ترین شرایط مالی قرارداشته وشدیداً درمضایقه وتنگنابوده،آبروی فقروقناعت فرونگذاشت. اودست نیاز به سوی امیر درازنکرد واعتبار خودرا لکّه دارنکرد.
ساقی بیارباده وبامحتسب بگو
انکارما مکن که چنین جام جم نداشت.
حافظ چه طُرفه شاخ نباتیست کِلک ِتو
کَش میوه دلپذیرتر ازشَهد وشَکّراست
طُرفه: چیزتازه،نو وخوشایند،شگفت آور.
شاخ نبات: به مقداری نبات گویند که بلورهای آن به صورتِ شاخه درآمده باشد. نبات به صورت شاخه، کاسه یا در اشکال دیگر فروخته میشود و در اینجاشاعر نی قلم خود را به نی نبات تشبیه کرده است و میگوید حاصل آن(اشعار) از شهد و شکر یعنی نبات هم شیرین تر ودلپذیرتر است.
منظور مهم دیگر از "شاخه نبات" در زبان فارسی وبه ویژه در میان عوام، اشاره به معشوقه ی فرضی حافظ است. به هنگام فال گرفتن حافظ را به شاخ نباتش قسم می دهند که رازی را بر فال گیرنده آشکار کند. امّا دراینجا سخن از معشوقه نیست بلکه سخن از "شاخه نبات" است. شاخه نبات قلم یا کلک حافظ است که این همه شهد و شکر" می ریزد.
معنی بیت:
ای حافظ، قلم توچقدرشگفت آوراست وچه سخنان تازه ،بدیع وجدیدی ازقلم تونی ریزد. همانندِ شاخه نباتیست که ازآن شهد و شکرمی چکد. محصول قلم تو ازهرمیوه ای گواراتر وشیرین تراست.
مدّعی گولُغز ونکته به حافظ مفروش
کِلکِ مانیز زبانیّ وبیانی دارد.
کبرا حسینی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴:
بیت سوم:
از پیش تو (نظرگاه تو) به کجا برود؟ حتی اگر برود، باز هم همراه اویی.
وقتی میرود، رهایش نمیکنی (از تو دور است و یاد تو با اوست). وقتی میآید اجازه نمیدهی نزدیکت بیاید.
نادر.. در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
جان ما چون نوشداروی یقین عشق خورد
با یقین عشق، زهر بد گمانی کی خورد؟..
میرمهدی موسوی اصل در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت رازجویی موسی از ابلیس:
این جوری باید نوشته و خوانده شود:
راه را انجام در ناکامی است نام نیک مرد در بدنامی است
پژمان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
1- برای درک بهتر حقیقت و اتخاذ روشی علمی و درست در تحقیق، باید از تعصب و بی ادبی دوری جست.
2- برای تحقیق در مورد بزرگان ادب، آنها و آثارشان را در باید در قالب زمانی خودشان بررسی نمود و از بت کردن آنها دوری جست تا بتوان آن آثار را نقد و تحلیل کرد. این نقد باید علمی و در قالب و نظریه ی مشخصی انجام شود.
3- بی شک زبان و خط عربی و بخصوص شعر و وزنهای آن به ادب فارسی خدمات شایانی کرده است. همانطور که کشورداری و فرهنگ و هنر فارسی به غنای فرهنگ و هنر جهان عرب خدمات زیادی کرده است.
4- برای رواج روشنفکری و تفکر انتقادی، باید از بی احترامی به دین و عقاید دینی دوری جست و تنها به منطق و عقل متوسل شد. بی شک انسان برای تکامل ذهنی و علمی خود به دین نیاز داشته است.
5- بنابراین، این که شاعری بزرگ در زمانهای دور مطلبی را بیان کرده، دلیل بر این نمی شود که فلان عقید و ایدئولوژی در زمان حال هم صدق می کند و معتبر است. در این زمان ابزارهای علمی و نظری پیچیده ای در دست داریم که دیگر نیازی به بیان حدیث و حکایت و امثالهم نداریم. با این حال، آن گفته ها را ارزش می نهیم و برایشان احترام قائلیم چون اگر نبودند ما به این نقطه نمی رسیدیم.
فیلسوف و زبانشناس
مهدی کریمی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۶:
اگر به مزار روزبهان بقلی بروید این رباعی در آرامگاه نقش بسته و منسوب به خود روزبهان است نه ابوسعید
nabavar در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۹ - حکایت:
فروزان جان
منظور نوک زبانی سخن گفتن است، چون دندان پیشین نداشته بعضی حروف را درست تلفظ نمی کرده،
لکنت زبان نارسایی دستورات مغز است ، ولی نوک زبانی سخن گفتن ارتباط بین زبان با دهان و دندان است ، مثل انکه { سین } را {شین } تلفظ کنیم
زنده باشی
مشاهری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰:
اخوان ثالث هم با همین مضمون شعری دارد:
بهار آمد، پریشان باغِ من افسرده بود اما
به جو بازآمد آبِ رفته، ماهی مرده بود اما
فروزان درویش زاده در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۹ - حکایت:
آیا منظور سعدی از "ولی حرف ابجد نگفنی درست" لکنت زبان هست؟
چون در بیت بعدی گفته:
یکی را بگفتم ز صاحبدلان /که دندان پیشین ندارد فلان
با تشکر
کمال داودوند در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:
6472
آزادی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم به یاد سید اصلاحات امیدوارم هرکجا هست شاد و خوشحال باشد
امیرحسین در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۷:
استاد شهرام ناظری در آلبوم کنسرت 77 این شعر را فوق العاده خواندند.
پیشنهاد می کنم حتما بشنوید؛یک چهارگاه حسابی هست.
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۰:
خاص بودن هر انسان و تاکید بر آن با مثال های گوناگون و توانائی بی حد او و توصیه به جدا شدن از هر چیزی که اصالت ندارد و ساخته انسان های دیگر و برای منافع آنان است که اشاره به مذاهب است و مکاتبی که سعی در کوچک کردن انسان دارند
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۹:
یک کششی از طرف یار و گفتگویی با یار و از دوری او و سپس پیامی از یار در درون دل عاشق که به او امید ونیرووبزرگی و سروری می بخشد و اینگونه است که عاشق کسی است که وفاداربرای همیشه می ماند تلاشگروخستگی ناپذیر چون به تلاش خود متکی است نه به امید آسمان و بیرون از خود
حمید رضا۴ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
با پوزش، در جمله پنجم "بیشتر" درست است نه "کمتر".
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۱:
اینکه چگونه یک نظر نووسازنده میتواند قومی وشهری وکشوری وجهانی را توسط یک انسان به حرکت ودگرگونی درآورد همانطورکه خدا به آسانی هرقوم وشهری رابه مذهب خاصی در می آورد. روحیه انقلابی و نوگرایانه و خویش کارانه انسان ازنظر جلال دین
محمدجواد محمدی نیا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰: