گنجور

 
سعدی

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست

سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه

شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست

خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود

مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

کس ندیده‌ست تو را یک نظر اندر همه عمر

که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست

آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست

آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست

ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست

جور تلخ‌ست ولیکن چه کنم گر نبرم

چون گریز از لب شیرین شکربار تو نیست

من سری دارم و در پای تو خواهم بازید

خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست

به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری

سر خود گیر که صاحب‌نظر‌ی کار تو نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۱۲۵ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۹

به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

سیف فرغانی

دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

سعدی

همین شعر » بیت ۳

خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود

مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

سلمان ساوجی

آن که باشد که تو را بیند و عاشق نشود؟

یا به عشق تو مجرد ز علایق نشود؟

مجد همگر

در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تو نیست

هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست

در همه روی زمین زنده دلی نتوان یافت

که به جان مرده آن نرگس خونخوار تو نیست

تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت

[...]

سیف فرغانی

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست

دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا

[...]

نظام قاری

کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست

کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست

یلمه صوف مشو بسته بند والا

[...]

صائب تبریزی

یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست

نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست

می بری دل ز کف شیر شکاران جهان

شیر را حوصله چشم جگردار تو نیست

لاله ای را نتوان یافت درین سبز چمن

[...]

فیاض لاهیجی

ذرّه‌ای نیست که آیینة دیدار تو نیست

خبر از خویش ندارد که خبردار تو نیست

گرچه نزدیک‌تر از جان منی بر لب لیک

وعده‌ای دورتر از وعدة دیدار تو نیست

درد دیرینة خود را ز که درمان طلبم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه