گنجور

حاشیه‌ها

شهروز کبیری در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱:

در بیت:
شمامه نهاده در آن جام زر
ده از نقرهٔ خام با شش گهر
به نظر می رسد مراد از شمامه همان میوه ای باشد که امروزه نیز به آن دستنبو گفته میشود. امید است اساتید بزرگوار در این باره نظر دهند و چراغ دانش بیافروزند.

استاد بزرگوار زنده یاد دهخدا آورده است:
شمام نوعی از خربزه ٔ کوچک که خطهای سرخ و سبز و زرد دارد و بسیار خوشبو و به فارسی دستنبوی گویند.شمام در معنی «همدیگر را بوییدن» نیز آمده است.
به نظر میرسد به مشام رسیدن و شامه و… همگی با شمامه هم خانواده باشند. در گویش محلی کردهای کرمانشاه، شمامه هنوز جاری و زنده است و به میوه ای کوچک و نارنجی رنگ با خطوط زرد اتلاق میگردد که شبیه خربزه ای کوچک و گرد است. شمامه که زیبا و خوشبوست، در شعرهای فولکلور کرمانشاهی برای توصیف یار به کار میرود. در یکی از معروف ترین آوازهای محلی کرمانشاهی آمده:
شیرین شیرینه، شیرین شَمامَ
ساتیگ نبینَم، خُاوَام حَرامَه
یعنی یار شیرین من، عسل من، لحظه‌ای تو را نبینم، خواب بر من حرام است.

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است...
درود دوستان جانم..

شهروز کبیری در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱:

در بیت:
هم از گنج صد دانه خوشاب جست
که آب فسردست گفتی درست
مراد از «آب فسرده»، همان یخ یا «آب منجمد شده» است.
فسرده در فرهنگ فارسی عمید اینگونه معنی شده:
1. افسرده؛ منجمد؛ یخ‌بسته.
2. غمگین.
3. [مجاز] بی‌طراوت؛ پژمرده.
چقدر زیباست که ما به فردی که غمگین هست میگوییم: افسرده. پس در واقع این افسرده و افسردگی که الان به کار میبریم؛ نوعی کنایه از غمگین بود است. چون فسرده که لغت به معنی منجمد و یخ بسته و پژمرده هست. بنظرم این نشان دهنده ادبی بودن و شاعرانگی بی اندازه ای است که در زبان پارسی جاریست و بسیاری از واژگان امروز، در معنای کنایی یا مجازی خود به کار میروند و از این حیث، زبان پارسی زبانی بسیار پیشرفته ست.

شیرین در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۰:

برنامه 324 گنج حضور در خصوص این غزل توضیحات خوبی آقای شهبازی دارند. لینک
پیوند به وبگاه بیرونی/

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

با این توضیح یک جای کار ایراد دارد
با تشکر، نظر شما به زودی پس از بازبینی برای همه قابل مشاهده خواهد بود

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

نمی دانم چرا اینگونه در باز بینی می ماند است
گرامی روفیا بانو ، جانتان سلامت .
بانوی پُر احساس و خردمند ما .
چه لطیف شرح داده اید صبح زیبای بهار گونه را
و اما : از لطافت آب باران و صفای روح پرور این نعمت کمیاب چو بگذریم
آوای جان پرور لالای مادر را در دل شب می پسندم ، که پس از سالها طنینش باقی ست.
زنده باشید

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

گرامی روفیا بانو ، جانتان سلامت .
بانوی پُر احساس و خردمند ما .
چه لطیف شرح داده اید صبح زیبای بهار گونه را
و اما : از لطافت آب باران و صفای روح پرور این نعمت کمیاب چو بگذریم
آوای جان پرور لالای مادر را در دل شب می پسندم ، که پس از سالها طنینش باقی ست.
زنده باشید

حمه برووو در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

"هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو"
کی بود مفهوم تو او کو از آن عالی‌تر است
هرچه در فهم من آید آن بود مفهوم من نه چیزی که واقعا هست
هر چه زور هم بزنیم بیشتر از استعدامان نمی توانیم چیزی فراتر بفهمیم
راست ناید صوفیی هر گز به کسب
"خر به جد و جهد کی گردد اسب"

امیر در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

شاهو از قول رابرت لیفتون نوشته:
«انسان‌ها بیشترین آمادگی را برای کشتن دارند وقتی احساس کنند که بی‌معنایی بر آنها چیره شده است.»

این ایده ایه که خیلی از متفکران دوست دارن روش تاکید کنند اما واقعیت و تجربه بشری چیز دیگه ای میگه. اتفاقا انسان هایی که از فرط! معنا دیگران رو کشتن خیلی بیشتر از دیگران اند
نمونه جدیدش داعش است و نمونه قدیمش هم جنگ های صلیبی :)

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

گرامی روفیا بانو
درود بر شما
جواب در دست باز بینی ست
زنده باشید

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

خیر مقدم به جناب ترابی عزیز

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

گرامی روفیا بانو ، جانتان سلامت .
بانوی پُر احساس و خردمند ما .
چه لطیف شرح داده اید صبح زیبای بهار گونه را
و اما : از لطافت آب باران و صفای روح پرور این نعمت کمیاب چو بگذریم
آوای جان پرور لالای مادر را در دل شب می پسندم ، که پس از سالها طنینش باقی ست.
زنده باشید

شیرین در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل:

تو از بهر شناسایی گنجی
به گلخن سر فرود آری برنجی

روفیا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

درود
درود
جانتان خرم باد...
آمدم تا این صبح زیبا و نمناک که به پیشواز بهار می رود را به دوستان جان تهنیت بگویم.
چند بار در گذشته این حس عجیب را تجربه کردم. باری در جنگل های پوشیده از کاج نویل نصیری منسوب به سپهبد نصیری در کلاردشت و بار دیگر در خوابگاه استادان دانشگاه شیراز واقع در درختزاری عمیق در جوار بیمارستان نمازی.
صبح زود که بر برگهای خیس و نیمه پوسیده کف جنگل پای می گذاری بویی مرکب از بوی کپک و خزه از زیر گام هایت متصاعد می شود. همه چیز پوشیده از شبنم است، هر برگ، هر تک گل وحشی، هر حشره...
و صدا، صدای جنگل نمناک است، راستی هیچ صدای خیس شنیده اید؟!
هرگز چیزی لطیف تر از آب باران لمس کرده اید؟؟

کمال صادقی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

در زبان کوردی ما وقتی مکیس رو استفاده میکنیم که معنای تعارف کردن به چیزی برای دریافت و همچنین دعوت کردن بدهد.

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۸:

غزل زیبا در بیان ذوق که به باور جلال دین دروازه ایست که هستی‌ از آن وارد می‌‌شود که امروز بیگ بنگ یا مهبانگ می‌‌نامیم و آغاز آن چه که عرض است و یا جوهر و مادی یا معنوی
جلا دین می‌‌خواهد نکته‌ای شیرین را در میان بگذارد
ذوق را می‌‌توان استعداد و آمادگی و یا ازمودن و چشیدن و یا لذت و خوشی و شادی معنی‌ کرد که اینجا معنی‌ آخرین بیشتر مورد نظر است
هر چند این ذوق در عالم پیدائی بسیار نمونه دارد و بسیار جفت‌ها با هم می‌‌آمیزند و هستی‌‌ها پیدا می‌‌شود از اتم‌ها تا موجودات دیگر که در همگی‌ آنان همان ذوق است که کار می‌‌کند اما خود ذوق از جنس پیدائی نیست بلکه کاملا پنهان است و در پنهانی کار می‌‌کند و آغاز آن همان جفت شدن پنهان و آشکار است که ذوق است که پیش از آشکاری می‌‌آید و همه هستی‌ را آشکار می‌‌سازد و خود در آن جریان می‌‌یابد حتی در دل‌ یک قطره جوی‌هایی‌ از ذوق جاری است
ذوق به رستم تشبیه می‌‌شود که همواره می‌‌رزمد ولی هیچ سودی برای خود نمی خواهد بلکه فقط پهلوانی می‌‌کند که دیدنی نیست و دلیلی مادی ندارد بلکه ذوقی است که در وجود او پنهان است
همینطور در دنیای پنهانی، حوری‌ها و پیر‌ها و جوان‌های زیبا و پاکیزه‌ بسیار نهفته اند خواه در دل‌ یک ذره کوچک و یا در دل‌ یک انسان، بسیار توانایی‌ها موج می‌زند که ذوق آشکار شدن کلید پا گشایی و هستی‌ بخشی آن است

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶:

این بس نبود شرف جهان را
کو روح و جهان چو قالب آمد؟..

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵:

سخنی با دوست که عشق راهی‌ است که بی‌ دوست نمی توان پیمود و نقشی که دوست دارد و دل‌ را به طرب در می‌‌آورد و تخم نویی در آن می‌‌کارد
در قمار عشق باختن بسیار سودمند است که وقتی عشق می‌‌آید معنی‌‌های ویژه خود را می‌‌آورد که پیش از آن به گونه‌ای دیگر بود
اینجا باخت هر چه بزرگ تر بهتر و دوستان از آن برخوردار تر و هر دو عالم که یکی‌ بیش نیست زیبا تر
ای یار قمار باز من بیا و اند‌کی هم به ما بباز که این باختن دارایی بزرگی برای ماست و همه عالم
چون از دست دادن برابر است با به دست آوردن که آن چه می‌‌دهیم کهنه است و از دست دادن آن یعنی‌ به دست آوردن چیزی نو
سگ آموخته که کنایه از عقل آزموده ما است را به نقص و عیب نادانی‌ (آهوی یاهو) آراستن اینجا مفید است چون آموزشی نوین را می‌‌یابد
مرز‌های نویی آنقدر گسترده است که حتی می‌‌توان آدم دیگری آفرید و گندم دیگری به او خوراند که کنایه از دانشی نوین است به جای آن‌ چه تاکنون آموخته است
حتی می‌‌توان با راستی‌ و صداقت باز به پیشواز وحی رفت و اسلام دیگری آورد از سرزمین یقین‌ها و سلامت ها
می‌ توان عیسی دیگری به هستی‌ ارمغان آورد حتی در هر ساعت
ای دوست من ‌ای مطرب جان و طرب بخش دل‌ من تو میتوانی‌ هر لحظه آهنگی کهنه را با نوایی نو و شادی بخش جایگزین کنی
که آن‌ چه کهنه است غمگین است و آن‌ چه نو شادی بخش

حسن ک در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

این شعر رو آقای ناظری خیلی زیبا با ارکستر اقای خالقی خوندن ولی کمتر مورد توجه قرار گرفته نمیدونم چرا؟!

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

در این جا در مصرع اول سرافیل به معنی فرشته ای از جانب خداوند متعال و سبحان الله رب
جمع این رباعی از 5635

۱
۲۹۹۰
۲۹۹۱
۲۹۹۲
۲۹۹۳
۲۹۹۴
۵۵۲۷