گنجور

حاشیه‌ها

فرهاد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۸ - بیان حسد وزیر:

بنظرم بیت اول اگه اینگونه باشه آهنگش بهتره:
آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا به باطل گوش و بینی بداد

 

همایون در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۹:

معشوق را نمی توان تعریف کرد و خصوصیات و توانائی‌های او را بر شمرد، به خصوص معشوقی که صورت ندارد ولی عاشق دارد و غم او در دل‌ عاشق همیشه حضور دارد که این غم با غصه‌های معمولی‌ زمین تا آسمان فرق می‌‌کند، غصه انسان را زمین گیر میکند ولی غم انسان را به آسمان بر می‌‌کشد و چشمه آرزو و نیروی پرواز اوست که از راه سینهٔ چون افسونی گرم و پذیرفتنی می‌‌آید و داستان پر شوری را به واقعیت دیده شدنی تبدیل می‌‌شود
انسان‌های کوچک این را باور نمی کنند حتی اگر بار‌ها روی داده باشد چون نیروی عشق و توان مندی عظیم آن را باور نمی کنند چرا که شهامت و گنجایش رویارویی با آن را ندارند پس به همان کار‌های کوچک خود بسنده می‌‌کنند اما این دروغی بیش نیست و حقیقت آنست که انسان قابلیت و توانائی عشق را دارد و باید پا به پای معشوق در هستی‌ تلاش کند و خود را به گوشه‌ای امن مشغول نکند که حاصلی جز گسترش فساد و تباهی در دامن و پیرامون خود ندارد، هر چند هر گاه که عشق اراده کند همه را چون مردگانی از گور‌هایشان بیرون می‌‌کشد و ما بار‌ها این را دیده ایم

 

بیگانه در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۸:

عالی...

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

دل من در هوای روی فرّخ
بود آشفته همچون موی فرّخ
روشن است که فرّخ دراین غزل ممدوح دویت داشتنی ِ حافظ بوده که دست به قلم شده وزیبائیهای صورت وسیرتِ اورا درآئینه ی این غزل منعکس نموده است. امّا اینکه این فرّخ چه کسی بوده وچه ارتباطی باحافظ داشته هیچ سند ومدرک قابل قبولی دردست نیست. بعضی اورا ازاُمرای ارتش شاه شجاع، بعضی اوراخدمتکار خوش چهره در بارگاه شاه شجاع وبعضی نیز فرّخ رابه عنوان "شاهدی" برای عیش وعشرتِ حافظ دانسته وازاین غزل سندی برعلیهِ اودرست کرده و وی رامتّهم به همجنس بازی نموده اند. درهرحال باتوجّه به فقدان سند ومدرک معتبر،هراظهارنظری درموردِ این ممدوح ِ شاعر جز حدس وگمان چیزی بیش نخواهدبود. آنچه که روشن است این است که اوهرکه بوده مورد قبول وتوجّه حافظ قرارگرفته وحافظ ازاوتعریف وتمجیدنموده است.
هوا : هوس، آرزو،میل
معنی: درآرزوی دیدار فرّخ دلِ شیدای من همچون زلفِ آشفته ی فرّخ پریشان خاطراست. دلم بیقرار وافکارم آشفته هست.
مَنال ای دل که درزنجیرزلفش
همه جمعیّت است آشفته حالی
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرّخ
هندو: اهل هند. 2 - سیاه از هر چیز. 3 - بنده ، غلام . 4 - نگهبان . 5 - مجازاً به معنای : خال ، زلف ، کفر، کافر، دزد.
برخوردار: بهره مند
معنی بیت: بجز زلفِ سیاه فرّخ که سعادتِ همیشه با اوبودن راپیداکرده وبه صورتِ زیبایش دسترسی دارد وبوسه می زند هیچکس ازاین سعادت بهره مند نیست. خوشا به اقبالِ زلفِ سیاهِ فرّخ که بختِ برخورداردارد.
درنمی گیردنیازونازما باحُسن دوست
خرّم آن کزنازنینان بخت برخوردارداشت.
سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بود همراز و هم زانوی فرّخ
این بیت راهم می توان درادامه ی بیت قبلی درنظرگرفت هم بیتی مستقل.
معنی بیت برداشت اوّل : آن زلفِ سعادتمند که همیشه ودرهمه حال ،زانوبه زانو، همراه وهمنشینِ فرّخ است، یک هندوی خوش اقبال است که چنین شانسی نصیبش شده است.
سیاهی: یک سیاه، یک برده،یک هندو
برداشت دوّم: آن غلام وهندویی که همیشه درخدمتِ فرّخ وهمنشین اوست وازسِر وراز اوباخبراست یک غلام ِسعادتمند وکامرواست. درنظرگاهِ حافظ هرکس که به هرنوعی بانازنینان درارتباط است دارای بخت برخورداراست. حتّا اگرخاک بوده باشد!
کُحل الجواهری به من آری ای نسیم صبح
زان خاکِ نیکبخت که شدرهگذاردوست
شود چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجوی فرّخ
معنی بیت: اگرسرو که به قددلکش شهرت دارد قامتِ وبالای رعنای فرّخ راببیند ازرشک وحسرت همچون درخت بید برخودمی لرزد.
دل صنوبریم همچوبیدلرزان است
زحسرت قد وبالای چون صنوبردوست
بده ساقی شراب اَرغوانی
به یادِ نرگس جادوی فرّخ
ارغوانی: به رنگ ارغوان . سرخ . رنگی سرخ که به بنفشی زند. سرخی که به سیاهی زند. آتشگون . سرخ روشن
نرگس جادوی: چشم جادویی وفتنه انگیز
معنی بیت: ساقی شرابی آتشگون وسرخ بیاور تابه یادچشمان جادویی وارغوانی رنگ فرّخ بنوشیم.
غلام نرگسِ جمّاش آن سَهی سرم
که ازشرابِ غرورش به کس نگاهی نیست
دوتا شد قامتم همچون کمانی
زغم پیوسته چون ابروی فرّخ
معنی بیت: ازحسرت واندوهی که ازنادیدن ابروهای به هم پیوسته ی فرّخ،بی وقفه و پیوسته می خورم قامتم همانندِ کمان خَمیده ودوتا شد.
ازخَم ابروی تواَم هیچ گشایشی نشد
وَه که دراین خیال کج عمرعزیز شدتلف
نسیم مُشک تاتاری خجل کرد
شَمیم زلفِ عنبربوی فرّخ
مُشک تا تاری: مُشکِ نابِ تاتارستان که معروف بوده
شمیم: رایحه، عطر وبو
عنبر: ماده ای خوش بو که از شکم نوعی ماهی به نام عنبر به دست می آید. کنایه ازبسیارمعطّر وخوشبوی
معنی بیت: رایحه وعطر بسیاردلپذیر زلفِ فرّخ،مُشکِ تاتارستان را باآن همه شهرت واعتبارشرمسارساخت.
زلفِ چون عنبرخامش که ببویدهیهات
ای دل خام طمع این سخن ازیادببر
اگر میل دل هر کس به جایست
بود میل دلِ من سوی فرّخ
معنی بیت: هرکسی دراین دنیا یاری دارد وعشق معشوقی دردل. میل دل من نیزبافرّخ است وتنهابه اوعشق می ورزد.
هزارنقش برآید زکِلکِ صُنع ویکی
به دلپذیری نقش ِنگارما نرسد.
غلام همّت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فرّخ
معنی بیت: هرکس همانندِ حافظ فرّخ رادوست داشته باشد وخودرا بنده وغلام فرّخ بداند من غلام اوهستم.
کس درجهان ندارد یک بنده همچوحافظ
زیراکه چون توشاهی کس درجهان ندارد.

 

محمد رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

جناب مهربان
ای کاش در مشرک و کافر کردن دیگران این قدر عجله نمی داشتید .
خداوند نیز در قرآن بسیار از انبیا و اولیا و مقامات ایشان تعریف و تمجید کرده ، آیا خداوند هم عیسی پرست یا سلیمان پرست بوده ؟ خود ببینید این تفکر در دو دهه اخیر چه بلاهایی را که باعث نشده .
هر روز گروهی با یک نامی سر برآورده ، یکی می شود داعش و آن یکی القاعده . که ما موحدین هستیم و فلانی و فلانی مشرک . پس برویم در اجتماعاتشان بمب بگذاریم و با هواپیما فلان برج را بزنیم و در فرانسه و فرودگاه بروکسل مردم را بکشیم و در فلان شهر فیلیپین و نیجریه و روسیه مردم را به آسمان بفرستیم .
اندکی آرام باشید . شاید آن منبری به قول شما کذاب و پریشان حال به خدا نزدیک تر باشد .

 

ابراهیم رمضانلی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

اگر کساد شکر ‌.‌‌...
سخنان تو چنان شیرین است که اگر لب باز کنی رونق بازار شکر می شکند پس اگر می خواهی.....
قد تو چنان موزن است که اگر بخرامی سرو را خجالت زده می کنی.

 

فریبرز در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

ممنون روفیا تفسیر بسیار جالب و نوشته آگاهی بخش در باب یکپارچگی آوردی، سپاسگزارم، بینش بخش بود.

 

علی شاهین در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

شادروان استاد ذبیحی تمام دستگاه بیات ترک رو با این غزل خوندن . واقعا انسان رو از زمین جدا میکنه .

 

ایرانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » بوسه نسیم:

این غزل زیبارو زنده یاد هایده چه زیبا خوانده اند.یادشان گرامی.

 

ایرانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون:

لطفا این عکس مرحوم شهریارو عوض کنید و بجای آن یکی از عکسهای جوانی مرحوم رو بذارید.ممنونم.

 

ایرانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » عمر نرگس:

من هم با نظر آقای احمدی نسب موافقم.جبین صحیح میباشد نه جبینم لطفا تصحیح فرمایید.با تشکر.

 

ایرانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » طوفان حادثات:

بسیار عالی و زیباست.

 

ایرانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » جلوهٔ ساقی:

این بیت زیباهم بعد از بیت پنجم آمده است لطفا اضافه کنید :
نیست شبنم این که بینی در چمن،کز اشتیاق/پیش لبهایت، دهان غنچه آب افتاده است.با تشکر.

 

مهدی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۲:

همچنین در نامه کیخسرو، دو نوبت جاودان به غلط به جای جادوان آمده است

 

مهرداد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۴:

با سلام.
در این مصرع:
"دردمندانه بیا و دُرد درش نوش کن"
به نظرم به این صورت هست:
"دردمندانه بیا و دُرد دَردش نوش کن"
لطفا بازبینی کنید. با سپاس

 

مهرداد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۹:

با سلام.
مصرع اول اگر درست خاطرم باشه این بود:
مال قلبش کن که لام است ای پسر
که ظاهرا کلمه "که" جا افتاده. به وزن شعر هم دقت کنید نشون میده.
با سپاس.

 

مهرداد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:

سلام خسته نباشید.
در این مصرع:
(ذات یکی و صفات بی عد و بی شمار)
کلمه "عدد" درسته که به اشتباه "عد" نوشته شده. طفا بازبینی بفرمایید. با سپاس

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۸ - خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان:

هر دو بمنزلی روان، هر دو امیر کاروان
عقل به حیله می برد، عشق برد کشان کشان...

 

عباس در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

بهترین اجرای موسیقیایی بر روی این شعر مولانا از جناب استاد مهدی فلاح است که بزیبایی حق معنی و موسیقی شعر را ادا کرده است . دوستان گوش دهند تا از جدل بر سر اجراهای نامتناسب دیگر ، بی نیاز گردند.

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۸ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۳:

مسئولین محترم سایت گنجور جای غزل زیبای: ببین هلال محرم بخواه ساغرراح" که دراغلب نسخه های قدیمی ثبت شده دراین سایت خالیست. غزل وشرحی برحاشیه ی آن تقدیم حضورمی گردد تادرصورت صلاحدید ثبت فرمائید باتشکر واحترام ساقی.
ببین هلالِ محرّم بخواه ساغر راح
که ماه اَمن و اَمان است و سال صلح و صلاح
این غزل راحافظ خطاب به شجاع سروده است. ظاهراً شاه شجاع برای ادب کردن شاه محمود لشکری عازم اصفهان کرده وبدون جنگ وخونریزی به هدف و خواسته ی خودنایل شده بوده که حافظ اینچنین امیدوارانه اورابه باده نوشی دعوت می کند.
درصفحه 276 تاریخ عصر حافظ نوشته ی جناب دکتر قاسم غنی می خوانیم:" ....و نیز به ظنّ قوی غزل زیر که در غالبِ نسخ حافظ دیده می شود بعد از فتح اصفهان و بازگشت به شیراز سروده شده باشد...."
هلال: ماه نو،شب اوّل ماه
محرّم: پیش از اسلام در میان ماه های قمری چهار ماه (رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنّت حتی در جاهلیّت جنگ و خون ریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده می شد و هر قبیله ای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار می کردند، در این چهار ماه متارکه می کردند. پس ازظهور اسلام نیزهمچنان تابه امروز ماه های حرام مورد احترام باقی مانده است. به همین سبب به ماه اَمن وصلح وصلاح معروف شده است.
راح: باده، شادمانی
معنی بیت: (ای شاه شجاع، به شکرانه ی اینکه بلای یک جنگ ویرانگر مرتفع ودراین ماه محرم ماه بین تو شاه محمود صلح وسازش شد) هلال ماه محرّم راببین وساغرشراب طلب کن وشادمان باش که این ماه برای ما ماه اَمن وآرامش وسال صلح وصفا گشته است.
نزاع برسردنیای دون گدا نکند
به پادشه بِنَه ای نوردیده کوی فلاح
نزاع: جنگ ودعوا
دون : پَست وبی ارزش
گدا: درویش،شاه شجاع خودشاعربوده و خصلتهای درویشانه داشته که اورا درویش خطاب می کند.
پادشه: خداوند
بنه: واگذارکن
ای نوردیده: ای عزیز(منظورشاه شجاع)
فلاح: نجات ورستگاری
معنی بیت: برسردنیای پست وبی ارزش جنگ وجدل ارزش ندارد به ویژه آنکه توروحیّه وخصلتِ درویشانه داری ونباید برسرمال ومنال دنیوی بجنگی. اموراتت رابه خداوند واگذارکه اومنشا وسرچشمه ی رستگاریست.
عزیزدار زمان وصال را کان دَم
مقابلِ شبِ قدراست وروزاستفتاح
عزیزدار: محترم داشته باش،قدربدان
زمان وصال: اشاره به بازگشت مجدّدِ شاه شجاع به شیراز است. پیش ازاین شاه شجاع حدودِ سه سال (دراثرخیانت برادرخودمحمودشاه) ناگزیربه خروج ازشیرازشده بودکه حافظ ازاین بازگشتِ پیروزمندانه به عنوان روزوصال یادکرده است. به سببِ اینکه این اتّفاق قبل ازاین ماجرای لشکرکشی به اصفهان رخ داده بوده "کان دم" بکاربرده ،شاه شجاع ظاهراً پس ازبازگشت مجدّد قصدانتقام ازشاه محمود برادر خائن خودرا داشته وحافظ دراین غزل اورا تشویق به آرامش وپرهیزازجنگ و خونریزی کرده است.
مقابل شب قدر: به ارزش شب قدراست
استفتاح: فتح وظفر طلبیدن،پیروزی جُستن
معنی بیت: این عزّتی که داری وبه لطفِ خداوند دوباره برسرحکومت بازگشته ای راعزیزوگرامی دارکه لحظه ی ورود مجدّدتو به شیرازوارزش این لحظه ی وصال ، برابربا شب قدراست و یک روزبزرگ فتح وفیروزی. پس آن راگرامی دار.
بیارباده که روزش به خیرخواهدبود
هرآنکه جام صبوحی نهد چراغ صباح
صبوحی: باده نوشیدن به هنگام صبح را صبوحی گویند و صبوحی یعنی جام منسوب به صبوح.
چراغ صباح: چراغ صبح که همان آفتاب صبح است.
معنی بیت: ای شاه شجاع، جنگ رافراموش کن وباده بیاور که هرکسی که شراب راچراغ راه صبح کند(هرکه باروشن شدن چراغ سحرگاهی(دمیدن آفتاب) جام شراب صبحگاهی بنوشد آن روزش به خیر ونیکی سپری خواهدشد.
بنوش جام صبوحی به ناله ی دف ونی
ببوس غبغبِ ساقی به نغمه ی نی وعود
کدام طاعتِ شایسته آیدازمن مست
که بانگِ شام ندانم زفالق الاصباح
بانگِ شام: اذان مغرب
فالق: شکافنده ی صبح
فالق‌الاصباح: روشنایی که اوّل صبح صادق پیدا می‌شود، شکافنده ی صبح
معنی بیت: ازمنِ همیشه مست، انتظارعبادت شایسته نداشته باش ای شاه شجاع، ازمن که ازمستی نمی دانم اذان مغرب کی گفته می شود وآفتاب کی می دمد! من اوقات شرعی نمی دانم من همیشه مست هستم.
وَرای طاعتِ بیگانگان زمامطلب
که شیخ مذهبِ ما عاقلی گنه دانست
دلا توغافلی ازکارخویش ومی ترسم
که کس درت نگشاید چوگم کنی مفتاح
مفتاح: کلید.
حافظ حرمت شاه نگاهداشته وغیرمستقیم اوراپندواندرزمی دهد به دل خویش می گوید تاشاه دراندیشه فرورود.
معنی بیت: ای دل توغفلت می کنی ومن ازاین بیم دارم که اگرازراه درست منحرف شوی وکلید راگم کنی دربدر وآواره گردی وکسی به رویت درنگشاید.
به غفلت عمرشدحافظ بیابامابه میخانه
که شنگولان سرمست اَت بیاموزندکاری خوش
به بوی وصل چوحافظ شبی به روز آور
که بشکفد گل بخت اَت زجانبِ فتّاح
به بوی: در آرزوی، به امید.
فتّاح: فتح کننده ، یکی ازنامهای خداوند
معنی بیت: (ای شاه شجاع خودرابه جای حافظ درنظربگیر) درآرزوی روزوصال شبی را عاشقانه سحرکن تاشاهدِ شکوفندگی ِگل اقبال وفتح وفیروزی به دستِ گشاینده ی قفل ها خداوندِ فتاح باشی.
شبی به کلبه ی احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوگوارمن باشی
زمان شاه شجاع است ودورحکمت وشرع
به راحت دل وجان کوش درصباح ورواح
حکمت: دانش وفلسفه
شرع: شریعت
صباح: سحرگاهان
رواح: شبانگاهان، سرشب
شاه شجاع دردوره ی جدید که مجدّداً به شیرازتسلّط پیدا کرد قصد اصلاحات نموده واراده براین استوارنموده بود که بیشترازگذشته، نسبت به انجام دستورات شریعت همّت گمارد. اشاره به این مطلب است.حافظ رندانه به شاه شجاع تلقین می کند که درزمان توشریعت حاکمیّت دارد نیازی نیست بیش ازاین سختگیری کنی ویابه ممنوعیّتِ شراب و به بسته شدن میکده ها بیاندیشی!
معنی بیت: دوره ی حکومت شاه شجاع است ودوره ی شکوفایی ِ علم ودانش وحاکمیّت شریعت، پس ای دل ، امنیّت کامل برقراراست وهرکس می تواند باآزادی وآسودگی خاطرشب وروزتلاش وکوشش کند.
سحرزعاطف غیبم رسید مژده بگوش
که دورشاه شجاع است می دلیربنوش
---
پاسخ: با تشکر، غزل به اشعار منتسب اضافه شد و حاشیه جنابعالی منتقل گردید.

 

۱
۲۴۷۸
۲۴۷۹
۲۴۸۰
۲۴۸۱
۲۴۸۲
۵۰۵۸
sunny dark_mode