خیز و به خاک تشنهای بادهٔ زندگی فشان
آتش خود بلند کن آتش ما فرونشان
میکدهٔ تهی سبو حلقهٔ خود فرامشان
مدرسهٔ بلند بانگ بزم فسردهآتشان
فکر گره گشا غلام دین به روایتی تمام
زآن که درون سینهها دل هدفی است بینشان
هر دو به منزلی روان هر دو امیر کاروان
عقل به حیله میبرد ، عشق برد کشان کشان
عشق ز پا در آورد خیمهٔ شش جهات را
دست دراز میکند تا به طناب کهکشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زندگی و عشق اشاره دارد. شاعر از خواننده میخواهد که با زندگی و نشاط به خاستگاه خود برگردد و آتش عشق و شور را در دل زنده کند. میکده و مدرسه را به عنوان نمادهای متفاوتی از زندگی معرفی کرده و به تلاش برای پیدا کردن هدف در زندگی اشاره میکند. در نهایت، عشق را نیرویی توصیف میکند که بر همه چیز غلبه کرده و در تلاش است تا به کائنات متصل شود.
هوش مصنوعی: برخیز و به زمین خشک و تشنه، نوشیدنی شادی را بریز. آتش درونت را برافراز و آتش ما را خاموش کن.
هوش مصنوعی: محل بزم و شادی که خالی از شراب است، مانند مکانی است که عدهای فراموشکار، در آن به یادگیری مشغولند، اما صدای بلند و شاداب آنجا به تنهایی بر دلتنگیها و شامهای غمانگیز غلبه نمیکند.
هوش مصنوعی: اندیشهای که مشکلگشا است، به مانند یک خدمتکار از دین، همه را به هم پیوند میزند. در درون هر انسانی، دلی وجود دارد که هدفی فاقد نشانه دارد.
هوش مصنوعی: هر دو در یک مقصد در حال حرکتاند، هر دو در جایگاه ریاست کارواناند. عقل با تدبیر و فریب میبرد و عشق آنها را به زور و اجبار پیش میبرد.
هوش مصنوعی: عشق انسان را از همهچیز بینیاز میکند و آنچنان قدرتی دارد که میتواند همه جنبههای زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. این احساس عمیق و گسترده میتواند به جایی برسد که فرد آرزو کند به آسمان و کهکشان دسترسی پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشان
طایفهای سماع را عیب کنند و عشق را
[...]
سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ازو نشان
پیش من آدمی نشین آتش جان من نشان
بینو مرا ز تشنگی آمده بود جان به لب
داد ز آب زندگی خال لب توأم نشان
تا فکنی به زیر با جان جهانیان همه
[...]
ایکه زباده ی ازل هست بلعل تو نشان
آب بیار و آتشم از می و لعل وانشان
ساقی بزم میکشان از لب لعل و جام می
باده بزاهدان بده نشاء بعارفان چشان
مست زساقی اند پس باده کشان بزم عشق
[...]
ای که ز آب زندگی لعل تو میدهد نشان
خیز و به دیدهام نشین، آتش دل فرونشان
با همه جهد از آن کمر، هیچ نداشتم خبر
با همه سعی از آن دهن، هیچ نیافتم نشان
سر خوش و مست و بیهشم، در همه نشهای خوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.