گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۰:

پیش آی تو دریا را
نظاره بکن ما را..

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:

تا تو نشوی چو ذره ناچیز
نتوانی ازین قفس به در شد..

 

عنقا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱ - سر آغاز:

بیت دوممصرع دوم در نسخه های قدیمی این چنین است:
حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدت چو آتش مباش

 

فرزاد شهزاد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۲:

ستم کش بایدم بودن «بناچار»
که «معشوقم» ستمگار اوفتادست
احساس میکنم اینطور صحیحتر باشه

 

nabavar در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:

مهدی جان
عیسیست ، یعنی عیسی است
نفس یا دم عیسای مسیح منظور شاعر است .
زنده باشی

 

مجید دری در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۰:

که بهارم ز ایدر سپاهی ببرد
که ما را به غم دل بباید سپرد
به گمان «که بهرام...» درست باشد.

 

امیر فرشیدفر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۴:

با سلام و درود به روح فنا ناپذیر حضرت پیر در بیت آخر " تمثیل علی " صحیح میباشد.

 

مهدی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:

عسیسیت به چه معناست؟

 

مهدی کاظمی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۷ - بقیهٔ قصهٔ مطرب و پیغام رسانیدن امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه باو آنچ هاتف آواز داد:

خداوند عالم برتو ای پیر چنگی سلام میفرستد... واحوالت را میپرسد و میگوید با رنج و غم بسیار چگونه سر میکنی بیا این مقدار اندک سیم وزر برای دستمزد خود را بگیر و خرج کن و بازهم اینجا بیاا... پیر قصه ما تا این سخنان از حاکم وقت شنید قلبش به طپش افتاد و دست خودش را گاز میگرفت و لباسش را برتن پاره می کرد و بانگ بر اورد که خدای بی مثال بس کن و اینهمه مرا شرمنده نکن که اب شدم از خجالت و شرمساری ....

حق سلامت می‌کند می‌پرسدت
چونی از رنج و غمان بی‌حدت
نک قراضهٔ چند ابریشم‌بها
خرج کن این را و باز اینجا بیا
پیر لرزان گشت چون این را شنید
دست می‌خایید و بر خود می‌طپید
بانگ می‌زد کای خدای بی‌نظیر
بس که از شرم آب شد بیچاره پیر
وقتی بسیار گریه کرد ازشدت درد چنگ خودش را بر زمین کوبید و خورد کرد و خطاب به چنگش گفت غرور ناشی از چیره دستی در نوازندگی و مشغول به تو بودن حجاب بین من و خداوند بوده و تو راهزن راه من بوده ایی و من هفتاد سال بتو مشغول بودم و اینک در محضر کمال حق رو سیاهم... و رو به خداوند میگه که ای خدای بسیار بخشنده و باوفا مرا بخاطر تلف کردن عمرم در راه اشتباه ببخش و بر من رحم اور .... که بخشید بمن عمری گرانبها که کسی قدر این زمانها را جز خود او نمیداند

چون بسی بگریست و از حد رفت درد
چنگ را زد بر زمین و خرد کرد
گفت ای بوده حجابم از اله
ای مرا تو راه‌زن از شاه‌راه
ای بخورده خون من هفتاد سال
ای ز تو رویم سیه پیش کمال
ای خدای با عطای با وفا
رحم کن بر عمر رفته در جفا
داد حق عمری که هر روزی از آن
کس نداند قیمت آن در جهان

این فرصت گرانبهای عمر را بیهوده مشغول به غیر بودم و عمرم را صرف چگونگی نواختن چنگ برای اغیار بودم ...آه که مشغول خود راه بودم و نه مشغول به مقصود راه .....وقتی که پرده های سوزناک عراق میزدم فراموش کرده بودم مقصود تویی و من در گیر دنیاا شدم .... افسوس که وقتی مست از مهارت نواختن حزن انگیز موسیقی بودم(تری زیر افکند خرد یکی از مقامات موسیقی حزن انگیز در دستگاه دوازده گانه است ) کشتزار دل من خشک شد و دل من بمُرد... پیر چنگی اهی از سر حسرت میکشه و ادامه میده که وای ازینکه درگیر مقامات بیست و چهار گانه موسیقی بودم و کاروان عشق بگذشت و روزهایم بیگاه شد و در گذشت
خرج کردم عمر خود را دم بدم
در دمیدم جمله را در زیر و بم
آه کز یاد ره و پردهٔ عراق
رفت از یادم دم تلخ فراق
وای کز تری زیر افکند خرد
خشک شد کشت دل من دل بمرد
وای کز آواز این بیست و چهار
کاروان بگذشت و بیگه شد نهار
پیر چنگی ادامه میده که دادخواه من کسی نیست جز اویی که از رگ گردن بمن نزدیک تر است و از دست کسی دیگر کاری برنمیاید برای اینهمه افسوسی که میخورم برای فرصت از دست رفته ...که این دوری و غفلت هردم از منیّت من بمن رسید پس اورا فقط میبینم چون این خودخواهی باعث این کم بودن من شد .. در ان وقت بفکر خود نیستی مثال وقتیکه کسی پولی بکسی دیگر میدهد و تمام حواس شخص متوجه کسیست که دارد زر را میشمرد تا به او بدهد .. پیر چنگی هم تماما محو خداوند که درمان دردش بود شد

ای خدا فریاد زین فریادخواه
داد خواهم نه ز کس زین دادخواه
داد خود از کس نیابم جز مگر
زانک او از من بمن نزدیکتر
کین منی از وی رسد دم دم مرا
پس ورا بینم چو این شد کم مرا
همچو آن کو با تو باشد زرشمر
سوی او داری نه سوی خود نظر

 

سپیدار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:

تو هستی که زخمه بر تار وجود ما میزنی و از این زخمه زدن ناله و زاری ما به گردون میرسد

 

انتظار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:

به نام خدواند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین


چند نکته مهم
اولا مولوی فارغ از این که شیعه بوده یا سنی ، به طور قطع ویقین و به ضرس قاطع ارادت فراوانی به اهل بیت علیهم السلام داشته
که در جای جای آثارش پیداست ، به عنوان مثال :
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده‌گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعله‌ای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود کی داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه
ای علی که جمله عقل و دیده‌ای
شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
ثانیا : حتی اگر ، شعر مولوی رو به روایت نیکلسون به این صورت بخوانیم ،
کورکورانه مرو در کربلا
تا میافتی چون حسین اندر بلا
هیچ گونه اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدلله نشده ، و به تفسیرساده، روشن و صریح این بیت رو به صورت زیر می تونیم بیان کنیم :
اگر راهی کربلا هستی این راه رو کورکورانه و بدون آگاهی و بصیرت ویا به اغراض مادی طی نکن چرا که کربلا ، دشت بلاست و هرکه در این راه قدم نهد همچون حسین علیه السلام در بلا خواهد افتاد ، اگر بخواهیم ، این بیت را با صدر این شعر یعنی ماجرای هاروت و ماروت هم ربط دهیم ، با مطالعه آیات و روایات در می یابیم که با آن قضیه هم بی ارتباط نیست ،
و به اختصار می توان گفت که هاروت و ماروت هم که مطابق آیات قرآن دو فرشته بودند که به امر حق به زمین فرستاده شدند تا به مردم ابطال سحر را بیاموزند ، اگر کورکورانه عمل می کردند، می توانستد به جای آموزش شیوه ابطال سحر ، جادوگری را دربین مردم رواج دهند ، و دچار معصیت و گناه شوند.
شما قضاوت کنید کسی که این چنین عاشقانه در مورد امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سروده ، می تواند نسبت به ایشان بی ارادت باشد؟
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی

 

محمود طیب در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

پاره ی نخست بیت ششم اینجور درسته:
ز لبت نبات خیزد ، چو به خنده لب گشایی...
اینجور درسته چون شکستگی وزن هم داره.
احتمالا اشتباه نسخه نویسان بوده در طول تاریخ.

 

انتظار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
وزن مصراع اول درست نیست و یک هجا اضافه داره
به نظرم به صورت
قل تعالوا آیتی از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
درست تر باشه

با سپاس فراوان از مسئولان محترم سایت وزین گنجور

 

محمدنجار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

سلام و خسته نباشید.
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
تثلیث اشتباه تایپی داره

 

انتظار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشته‌ای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:

بنده هم با محمدرضای عزیز کاملا موافقم

ضمن سپاس فراوان از مسئولان محترم گنجور
شعر و ادب موجب صفای دل و جان آدمی است و سایت گنجور این بستر رو به خوبی فراهم می کنه .
اصولا این جا جای بحث وجدل سیاسی نیست .
لطفا حداقل بذارید مردم ، اینجا با یک فراغ بال و آرامش و بدون هیچ دغدغه ای دل و جان خودشون رو با قند پارسی جلا بدن .
آقای شاهوی محترم اطلاع رسانی و ارجاع دادن به منابع معتبر و مفید و موثر خوبه .
ولی اینجا جای عقده گشایی ، جو سازی ، تهمت پراکنی و سیاسی بازی نیست .
لطفا فضای معطر شعر و ادب پارسی رو به گند نکشید .
با سپاس فراوان و آرزوی کامیابی روز افزون برای همه دوستان

 

دوستدارپارسی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب اول » بخش ۱ - در تعریف کتاب و ذکر واضع و بیان اسباب وضع مرزبان‌نامه:

سطر سوم - لطفأ مهترین را جای مهمترین بگذارید.

 

کمال داودوند در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:

در این جا در مصرع سوم دی به معنی ماه اول زمستان و سرمای زمستان است
جمع این رباعی از 8159

 

بهرام در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب:

«تفکّروا فی آلاء الله و لا تفکّروا فی الله فإنّکم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الکلام إلی الله فَامسَکُوا»

 

بیگانه در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:

به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال...

اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی...

 

۷ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

هر عارف بالله که در گور خوابانده شد بر رهروان و سالکان او واجب است تا جایی که ممکن است و جا دارد شراب روحانی به اندازه کافی کمینه به میزان 20 لیتر و بیشینه تا سقف 200 لیتر به همراه لیوان یک بار مصرف که برای محیط زیست زیان ندارد برای روز مبادا با او به زیر خاک کنند کسی چه میداند شاید در بهشت هم شراب روحانی پیدا نشود که ورع به خانه خمار درنمی گنجد.

 

۱
۲۴۷۶
۲۴۷۷
۲۴۷۸
۲۴۷۹
۲۴۸۰
۵۰۷۶
sunny dark_mode