آتشینخوی مرا پاس دل من نیست نیست
برق عالمسوز را پروای خرمن نیست نیست
مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را؟
پایداری پیش اشکم کار دامن نیست نیست
آنقدر بنشین که برخیزد غبار از خاطرم
پای تا سر ناز من هنگام رفتن نیست نیست
قصه امواج دریا را ز دریادیده پرس
هر دلی آگه ز طوفان دل من نیست نیست
همچو نرگس تا گشودم چشم پیوستم به خاک
گل دو روزی بیشتر مهمان گلشن نیست نیست
ناگزیر از نالهام در ماتم دل چون کنم؟
مرهم داغ عزیزان غیر شیون نیست نیست
در پناه می ز عقل مصلحت بین فارغیم
در کنار دوست بیم از طعن دشمن نیست نیست
بر دل پاکان نیفتد سایه آلودگی
داغ ظلمت بر جبینم صبح روشن نیست نیست
نیست در خاطر مرا اندیشه از گردون رهی
رهرو آزاده را پروای رهزن نیست نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر به تنهایی و عذابهای دل خود اشاره میکند و نشان میدهد که هیچ چیز نمیتواند آرامش او را به دست آورد. او به جهانی که در آن زندگی میکند بیتوجه است و میگوید که هیچ چیز از او نمیتواند مانع غم و اندوهش شود. همچنین، او میداند که زندگی نیز گذراست و شادابی و زیبایی آن دوام ندارد. در نهایت، شاعر به صراحت بیان میکند که با وجود سختیها و داغها، او نمیتواند از احساسات خود دور شود و در کنار دوستانش احساس امنیت بیشتری دارد. این شعر به نوعی بیانگر رنج و تنهایی انسان در مواجهه با جهان است.
هوش مصنوعی: خشم و آتش درون من دیگر به دل من اهمیت نمیدهد، چون در برابر زیباییهای آتشین و جاذبههای جهان، دیگر به اینکه چه بر سر خودم و اطرافم میآید توجه نمیکنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا یک تکه خاشاک کوچک میتواند جلوی جریان سیلاب را بگیرد؟ در واقع، قدرت و استحکام اشک من در برابر مشکلات بزرگ کاری از پیش نمیبرد.
هوش مصنوعی: بنشین و بگذار غبار خاطراتم بر روی نازکیهای وجودم نشسته شود؛ اکنون زمانی برای رفتن نیست.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از تجربیات و احساسات عمیق من باخبر شوی، از کسی که دریا را دیده بپرس. هیچکس به اندازه من از طوفانهای دل و غمهای درونیام آگاه نیست.
هوش مصنوعی: چون نرگس، به محض باز کردن چشمهایم، به زمین پیوند خوردم. در واقع، زندگی در گلشن بیشتر از دو روز دوام نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از غم و اندوه دل خود ناله نکنم؟ جز شیون و زاری برای داغ عزیزانم راه دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در سایهی نوشیدنی، از درک مصلحت و عقل آسودهایم. در کنار دوست، از انتقاد دشمن هیچ نگرانی نداریم.
هوش مصنوعی: سایه ناپاکی بر دل افراد پاک نمیافتد. نشان ظلمت و تاریکی بر پیشانی من وجود ندارد و صبح روشنی برایم نیست.
هوش مصنوعی: در ذهن من هیچ فکر و نگرانی از آسمان و سرنوشت وجود ندارد. شخص آزاد و رهرو، به هیچ دزدی و مانع توجهی ندارد و نگران آن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.