بیگانه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت...
عالی
بیگانه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:
دوش در واقعه دیدم که نگارین میگفت
سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت
عاشق صادق دیدار من آنگه باشی
که به دنیا و به عقبی نبود پروایت
طالب آن است که از شیر نگرداند روی
یا نباید که به شمشیر بگردد رایت
به به
بسیار زیبا و عالی...
سعید لشگری در ۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:
ولی به نظر من شاید کمی شخصی باشه ولی دوستانی و استادانی که گفتند که مصرع دوم شعر این است که آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست غلط باشه چون بحث کلی شعر بر سر نامردی نیست و بیشتر بر سر مرد بودن و استواری است و حتی همان گونه که در بالا نوشته شده بهتر معنا رو میرسونه و زیبا تر هم هست
محمد صالحی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:
بنده پیشنهاد میکنم هر دو اجرای زیبا یکی استاد ناطری و دیگری از استاد عزیز محمدرضا شجریان را گوش کنید... هر اجرا حس خاص و منحصر به فرد و متفاوتی نسبت به اجرای دیگر دارد
کمال داودوند در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:
10284
احمدرضا ضیایی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۸:
مصراع دوم اشتباه تایپی دارد و باید( کشی و فیریدن و غنج )باشد ودر ضمن این شعر در فرهنگها به نام سوزنی مضبوط است.
برگ بی برگی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا اینجا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نیمایی
حضرت حافظ از قطع ارتباط یار با خود گلایه میکند که پاسخ میشنود که در اشتباه است و این اندیشه از ذهن سوداگر اوست وگر نه الان صدها باد صبا پیغام های معشوق را با عشاق رد و بدل میکنند و در حال ارتباط هستند و این خصلت حریف یا حضرت دوست است که با کسی قطع ارتباط نکند مگر آنکه از طرف مقابل باشد پس بیهوده مگوی.
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
خداوندا شایسته است به چه کس بگویم این مطلب را که در این جهان آن عروس هزار داماد چهره اصلی خود را به هیچ یک از فریب خوردگان این جهان نشان نداد تا بدانند در پس آن چهره زیبا چگونه اهریمنی نهفته است و در اینجا حضرت حافظ جذابیت های ظاهری و دنیوی را به این به ظاهر زیبا روی که هر بار دامی برای انسانی مهیا میکند ولی در نهایت به هیچ کدام وفا نمیکند تشبیه کرده است.
در پناه حق باشید
محسن در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری:
هر سه حکایت انوری، نظامی و مولوی، فارغ از اینکه حقیقت باشد یا نه؟-برای پند دادن خواننده است به هدف توجه به دنیای ماوراء و التفات به قانون: هر چه بکاری درو کنی.
محسن در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری:
انوری:
صفهای را نقش میکردند نقاشان چین
بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
اوستادی نیمهای را کرد همچون آینه
اوستادی نیمهای را کرد نقش مانوی
تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمهای
بینی اندر نیمهٔ دیگر چو اندر وی روی
ای برادر خویشتن را صفهای دان همچنان
هم به سقفی نیک عالی هم به بنیادی قوی
باری از آن نیمهٔ پر نقش نتوانی شدن
جهد آن کن تا مگر آن نیمهٔ دیگر شوی
محسن در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری:
نظامی » خمسه » شرف نامه » بخش ۴۴ - مناظرهٔ نقاشان رومی و چینی/
محسن در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری:
نظامی:
یکی گفت نقاشی اهل روم
پسندیده شد در همه مرز و بوم
یکی گفت نشنیدی ای نقش بین
که افسانه شد در جهان نقش چین
ز رومی و چینی دران داوری
خلافی برآمد به فخر آوری
نمودند هر یک به گفتار خویش
نموداری از نقش پرگار خویش
بران شد سرانجام کار اتفاق
که سازند طاقی چو ابروی طاق
میان دو ابروی طاق بلند
حجابی فرود آورد نقشبند... تا انتهای ابیات
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۳ - حکایت:
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب
شتر را چو شور طرب در سر است
اگر آدمی را نباشد خر است
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۳ - حکایت:
موسیقی بر گاوان و خران بارکش هم اثر دارد و با شنیدنش حلقه میزنند و سراپاگوش جان.
نادر.. در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
در حقیقت چو جمله یک بود است
پس همه بودها نبود بود..
آزاده در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت خواجهای که عاشق کودکی فقاع فروش شد:
دائم گرسنه نشسته بود تا زمانیکه لحظه ای با تمام وجود میتوانست بخورد
سعید در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳۵:
این تصنیف به طورِ قطع از عارف قزوینی نیست و هیچ اجرای قدیمی که گواهی بر انتسابِ آن به عارف داشته باشد ندارد.
کلام از بهار است و در دیوانِ او ثبت شده و به اعترافِ بسیاری چون عبدالله دوامی، آهنگ هم از ساختههای درویش خان است.
اسماعیل در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
منظور خیام ، دقیقا همین تفاسیر و بحثی است که در مورد همین بیت در همینجا و هزاران جای دیگه اتفاق افتاده....
شاد باشید و سر رشته خرد گم نکنید...
نادر.. در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
بار گران عادت و رسم اوفکندهاند
وآزاد همچو سرو سبکبار میروند...
نادر.. در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۵۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:
پستهٔ شیرینش شوری در جهان میافکند..
همایون در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۶:
انسان عشق آشنا از دروغ و ریا بیزار است و صداقت را پیشه خود میسازد تا هر روز نو شود و نادیدنیها را ببیند نه آنچه را که سودی و لقمهای در آن است به چنگ آورد بلکه زیبائیها و بزرگیها را شکار کند
یکی از ویژگیهای چنین انسانی آیینه بودن اوست که دوستان میتوانند جان خود را در او ببینند نه صورت ظاهری را
این دیدن با دیدن صورتها و ظاهرها تفاوت ماهوی دارد، در این دیدن یکی شدن و بزرگ شدن و تغییر کردن هم هست
به خصوص که یار تو جلال دین باشد، برای همین است که آیینه و یار از واژههای کلیدی در فرهنگ جلالی به شمار میآید