گنجور

حاشیه‌ها

حمید علیزاده در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۵:

استاد خوانساری این شعر را در یکی از برنامه های برگ سبز اجرا کرده اند.متاسفانه برنامه فوق فاقد معرفی شماره برنامه هست.

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:

جناب آقای جلال که به فرموده ی خودتان جانتان فدای مولایتان جوادی آملی باد : ببخشیدوبسیارببخشیدکه متاسفانه اشتباه می فرمائید، برای درک حافظ عزیز نه یک دوره اسفار ملا صدرا لازم است نه یک دوره اشارات ابن سینا، ونه یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید، برای درک حافظ سرسوزن ذوقی کافیست تا ازاشعارشیرین ونغزاین نادره گفتارلذت ببرید وسرمست شوید. خواهشاً به استادگرامیتان بفرمائید لطف فرمایندحافظ ِ مردمی را در جایی دوردستها قرارندهند تادستمان به سهولت به این گوهرگرانبهابرسد! حافظ درقلب همین مردم کوچه بازاراست که قرنهاست بازمزمه ی اشعارش پندها می گیرند وشادمان می شوند وچه بسیاربیسوادانی که ناگه به یک ترانه به منزل نیزمی رسند. آری عشق طریقی شگفت انگیزاست برای کسانی مثل شما که سختکوش هستید وسخت می گیرید طریقی پرپیچ وخم وخطرناک است ولازمست همانگونه که فرموده ایدبرای درک یک بیت شعر،یک دوره اسفار ملا صدرا، یک دوره اشارات ابن سینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید بگذرانید وازبرکنید وبخوانید. امابرای کسانی که سرسوزن شوقی دردل پاک خود دارند وامورات راساده وسهل می گیرند طریقی بسیارنزدیک وفرحبخش وخیال انگیزاست وناگه به یک ترانه به منزل می رسندبدون آنکه اسفارملاصدرا وغیره راخوانده باشند چنانکه مولای عاشقان وعارفان همه روزگاران حضرت حافظ جنت مکان علیه الرحمه می فرماید:
گفت آسان گیربرخودکارها کزروی طبع
سخت می گیرد جهان برمردمان سخت کوش
حضرت استاد شهریارنیز که شاگرد آن سلطان عارفان هست دراین باره بسیارزیبا می فرمایند:
غُرّه مشو که مرکبِ مردان مرد را
درسنگلاخ ِ بادیه پی ها بُریده اند
نومید نیزمباش که رندان باده نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند.

 

مهدی ک در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:

سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی ...
با نظر اقا هادی موافقم و متاسفم برای اون شخص که با لوده گی و حالت مسخره مصرع رو به خیال خام خودش برای تحقیر هادی تغیر داد.
کاملا مشهود هست که مخاطب سعدی خودش نیست و معنای شعر رو هم که در نظر بگیریم هیچ سنخیتی نداره که استاد بخواد عکس بیتهای قبلی به یک باره از خود تعریف کنه.

 

ناصر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

این قطعه از یادداشت آقای { رضا } برین غزل کاملاً صادق است:
غزلی بسیارزیبا، نغز وپرمایه باموسیقی دلنشین وروح افزا که به احتمال زیاد درفراق دوست وانیس ومونس شاعر، شیخ ابواسحاق سروده شده است. حافظ با شاه شجاع وشیخ ابواسحاق سالها رابطه ی عاطفی و صمیمانه ی فراترازشاه وشاعرداشته وبیشترغزلیّات عاشقانه تحت تاثیراین رابطه خَلق شده است.

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
غزلی بسیارزیبا، نغز وپرمایه باموسیقی دلنشین وروح افزا که به احتمال زیاد درفراق دوست وانیس ومونس شاعر، شیخ ابواسحاق سروده شده است. حافظ با شاه شجاع وشیخ ابواسحاق سالها رابطه ی عاطفی و صمیمانه ی فراترازشاه وشاعرداشته وبیشترغزلیّات عاشقانه تحت تاثیراین رابطه خَلق شده است.
بشد: رفت
معنی بیت: ای دل عاشق پیشه ی من دیدی دوباره غم واندوه عشق چه ها باوجود من کرد وچگونه معشوق رفت وبا عاشق دل ازدست داده ی خویش چه رفتاری کرد؟!
بشد که یادخوشش باد روزگاروصال
خودآن کرشمه کجارفت وآن عتاب کجا؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
"نرگس" استعاره ازچشم محبوب
معنی بیت: آه وفریاد ازسحروجادوی چشم آن معشوق که چقدربادل عاشقان بازی کرد واحساسات آنهارا برانگیخت. آه وفغان ازآن چشمان مست که بامردم هشیار(دلدادگان)چه هاکرد وآنها رافریفته وشیدای خودکرد.
تاسِحرچشم یارچه بازی کنددگر
بنیادبرکرشمه ی جادونهاده ایم
اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
شفق: سرخی افق پس ازغروب آفتاب، رنگ خون
شفقت: مهربانی ولطف
معنی بیت: اشگ من ازکم لطفی معشوق وسوزفراق او خون آلودشد وازغروبِ آفتاب رخسارحبیب به رنگ شفق درآمد. بخت واقبال نامهربان مراببین که نامهربانی رازحد بُرد وبامن چه کرد!
اشک خونین به طبیبان بنمودم گفتند
دردعشق است وجگرسوز دوایی دارد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد
معنی بیت: سحرگاهان ازمنزل لیلی درخشش وجلوه ای خیره کننده همانندِ برقی جهیدن گرفت وبرخرمن وجودِ مجنون افتاد وآتش عشق را دردل وجان او شعله ورساخت شگفتا که این جرقه باخرمن جان مجنون چه ها کرد!
دررهِ منزل لیلی که خطرهاست درآن
شرط اوّل قدم آن است که مجنون باشی
ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده ی غیب
نیست معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد
نگارنده ی غیب: خداوند
پرده اسرار: پشت صحنه ی کارگاه هستی
معنی بیت: ای ساقی شراب بیاورتا اندکی ازابهام وپیچیدگی روزگار فارغبال شویم چراکه برما روشن نیست که خالق هستی درپشت پرده ی هستی چه کرده وچه برنامه ای برای ماریخته است شایسته آن است که به عشرت بگذرانیم وبه جای داشتن دغدغه ی ازکجا آمده وبه کجامی رویم شادمان وخوشحال باشیم.
زسِرّ غیب کس آگاه نیست قصّه مخوان
کدام مَحرم دل ره دراین حرم دارد؟
آن که پُرنقش زد این دایره ی مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
پُر نقش زد: اشاره به ستارگان وسیّاراتی که درآسمان هستند.
"دایره ی مینایی" ، کنایه از چرخ فلک وگنبدِ آبی آسمان
پرگار: وسیله ای مهندسی که برای کشیدن دایره وخطوط بکارمی رود. پرگارفلک به معنی دورچرخ فلک نیزهست.
معنی بیت: درادامه ی بیت قبلی، خداوند ونقّاش ِهستی که این دایره ی آسمان آبی رااینچنین زیبا وپُرنقش ونگار خَلق کرده است کسی نمی داند که به چه منظور این گنبد مینایی را طرّاحی کرده ودرهنگام به گردش درآوردن پرگارچه هدفی درسر داشته است شایسته همان است که:
جُرعه ی جام براین تختِ روان اندازیم
غلغل چنگ دراین گنبدِ مینا فکنیم
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
معنی بیت: فکرعشق ودوری ازیارآتش غم واندوه را دردل حافظ شعله ورکرد وبسوزانید ببینید یارقدیمی حافظ با عاشق وفادارخویش چگونه نامهربانانه رفتار کرد ودرآتش غم وغصّه رهایش نمود ورفت!
حافظ بداست حال پریشان تو ولی
بربوی زلف یارپریشانیت نکوست

 

محمد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

شرح بیت 2
گفتمش در عین وصل این ناله فریاد چیست/ گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
من درباره این بیت با نظر آقای مرتضی قمشه ایی موافقم. به نظر من عارفانی که کلمه طبیه «یا جمیل» حضرت حق در ذات آنها بروز و ظهور دارد، از دیدن جلوه معشوق بی اختیار اشک از دیدگان فرو می ریزند. چون جلوه هایی از معشوق را در نزد خود دارند و از دیدن این جلوه های جمالیه و تطابقش یا جمال حضرت حق و بزرگی و عظمت آن نزد خداوند که جمال مطلق است حالتی از فقر و ناچیزی در خود احساس می کنند و بسا که حالتی از جلال الاهی تمام وجوشان را فرا می گیرد و اشک از دیدگانشان جاری می شود.

 

جمال ناصر نقشبندی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

سلام و درود پیشکش میکنم خدمت شعرپسندان و ادب دوستان ، بنده بنابر چشم دید خودم از بعضی نسخه های خیلی قدیمی غزلیات شیخ اجل که نسخ خطی نزدیک به زمان آن شیخ نوشته شده اند در مقطع حدیث بجای کلمه صحیح ضعیف نوشته یافتم که چنین میشود آنرا نوشت .
سعدیا حب وطن گرچه حدیثیست ( ضعیف ) نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم
بجای کلمه صحیح ضعیف را دیده ام و این از حقیقت بعید هم نیست که دانشمندان اهل جرح و تعدیل این حدیث را تضعیف نموده اند و در مورد رجال آن سخن ها دارند و بنابر ظاهر قضیه که گویی بر اثر حمله ای شوم قوم ناپاک مغول به سرزمین پاک خراسان و بعدا ایران شاعر جلای وطن گردیده و تعاشقی نسبت به وطن طبع نازک این شاعر نازدانه را اذیت میکرده

 

۸ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:

من بر آن گنبد او راست، چو بر طور کلیم!!

 

شمشاد کشت‌کار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

پیشنهاد می‌شود
کین به صورت کاین نوشته شود.

 

منصور قربانی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:

واقعا متاسف برای ادبیات ایران

 

۷ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
فریبا در میان نباشد شمع خاموش بهتر اگر هم بود با آن چهره همچو آفتابش کور سوی شمع به چه کار می آمد?

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
دلبرحافظ که به احتمال زیاد همان شاه شجاع ِ خوش قد وبالا وخوش حرکات است ناگهانی به سفررفته وعاشقانش را درغم واندوه فروبرده است.
دلشدگان: دل ازدست داده ها وعاشقان
حریف شهر: هم نشین وهمدم، همکار وهمراه
معنی بیت: محبوب ما بی خبربه سفررفت وبه دل ازدست دادگان وعاشقان خودبی توجّهی ونامهربانی نمود. اواصلاً به فکرهمکاران وارادتمندان خودنیست هیچ کس راازاین سفرمطّلع نکرد وبی خبررفت.
یادبادآنکه زما وقت سفریاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ماشادنکرد
یا بخت من طریق مروّت فروگذاشت
یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد
مروّت: غیرت ومردانگی
"طریقت":دومین منزل از منازل سه گانه ٔ ارباب سلوک که عبارت است از: شریعت ، طریقت ، حقیقت . مسلک صوفیه . صاحب کشاف آرد: در اصطلاح صوفیان ، طریقی است که رساننده ٔ کسان بسوی خدای تعالی است چنانکه شریعت راهی است که انسان را به بهشت میرساند و طریقت اخص از شریعت است زیرا طریقت هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح بدنی و اجتناب از محرمات و مکروهات عمومی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ٔ ماسوی اﷲ.
البته طریقت درنظرگاه حافظ غیرازطریقتیست که صوفیان معتقدند. همانگونه که عرفان حافظ ،رندیهای حافظ وافکار واعتقادات حافظ اختصاصی ومنحصربفرداست طریقت نیز درنظرگاه حافظ همان شیوه ی رندی ِ ویژه ی حافظانه هست وباطریقت صوفیان متفاوت.
یکی ازدلایل اصلی سرد شدن روابط عاطفی حافظ وشاه شجاع ،همین افکار وباورهای خاص حافظ بود. شاه شجاع گرچه خودنیزاهل عیش وعشرت بود لیکن مسلّماً درکانون توجّهِ متشرّعین ،تندروها ودلواپسان قرار داشت وازجانب آنها تحت فشاربود ونمی توانست با حافظی که برعلیه همه چیز می تازد وهمه چیزرابه زیرسئوال می کشدهمنشینی ورفاقت کند.بنابراین شاه شجاع ناچاربود که به رغم میل درونی،ازحافظ فاصله بگیردتا درمظان کفرورزی وخروج ازشریعت نباشد. همین فاصله گرفتن شاه شجاع بود که سبب شد دل عاشق پیشه ی حافظ مشتعل شده و تحت تاثیر این فاصله،صدهاغزل ناب ونغز عاشقانه والبته اغلب بامضامین عارفانه خلق گردد.
معنی بیت: این بی خبررفتن دلبر یا نتیجه ی این است که من درطریق ارادت ومودّت ومردانگی کوتاهی کرده ام یا دلبر(شاه شجاع) مسلک ومرام رندی رانپسندید وازمافاصله گرفت.
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که درطریقت ما کافریست رنجیدن
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
معنی بیت: امید داشتم که با گریه واشگ ریختن می توانم توجّه اوراجلب کنم لیکن انتظاربیهوده ای بود دلش سخت وسفت بود واشگهای من هیچ تاثیری دردل نامهربان اوایجادنکرد.
سیل سرشک مازدلش کین بدرنبرد
درسنگ خاره قطره ی باران اثرنکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
شوخی: گستاخی، تمسخر وتحقیر
معنی بیت: برمن ازروی تمسخر وتحقیرنگاه مکن که مرغ دل مشتاق وبی قرارمن، هرگزبرای لحظه ای اشتیاقِ افتادن به دام عاشقی رارها نکرده است.
زلف اودام است وخالش دانه ی آن دام ومن
برامیددانه ای افتاده ام دردام دوست
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
هرکس که رخسارزیبای تورا مشاهده کرد تحت تاثیرقرار گرفت وازذوق اینکه من بااین چشمانم عاشق توشده ام چشمان مرا بوسید .
نخست روزکه دیدم رخ تودل می گفت
اگررسدخللی خون من به گردن چشم
من ایستاده تا کنم اَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
من همانند شمع کمربه فداکاری وتقدیم جان بسته بودم امّا ازشوربختی، معشوق همانندِ نسیمی به جانب من نوزید تا جان خودرانثاراوکنم.
می خواستم که میرم اَش اندرقدم چوشمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

 

۷ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

گیسوت عنبرینه گردن تمام بود
با این گیسوی خوشبوی عنبرینه چه نیازی هست که عنبرینه به گردن بیاویزی زیرا که معشوق خوبروی یا خوشبوی چه محتاج زیور است

 

امیر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴:

با سلام
آنچه مهم است اصالت شعر و گفته ی شاعر میباشد و جمله ی سایر منظورها باید برای این منظور کنار نهاده گردد
شاعر همانطور که در مکتوبات کهن قید شده برای استفاده از قرینه ی اسمی عبارت "رفته رفته" را در تعامل با "رفت من آهسته آهسته" تعمدا آورده است
ازینرو با نظر خود شاعر موافق تر بوده و "توآمد رفته رفته، رفت من آهسته آهسته" درست تر از سایر عبارات به نظر می آید
دوستان آنچه ایراد قوافی نامیده شد به واقع ایراد نیست برای بزرگی چون فیض کاشانی
با تقدیم احترام

 

۷ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

سرو ما را پای معنی در دل است
به راستی این سرو در دل ما پا گرفته است.
بیت 7
دیده باشی تشنه چه عجله ای دارد که به آب برسد نسبت جان عاشق با معشوق چنین است.

 

م دشتی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸:

با سلام
در مصراع اول " آن که " درست تر می نماید تا " آنک ".
این گونه از نظر وزنی و مفهومی بیت ایراد دارد.

 

هیچامد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۷:

بعد از (پرورده خویش دعوی مقاومت کردی و به سر نبردی)
این بیت در بعضی نسخ هست
هر آن کهتر که با مهتر ستیزد
چنان افتد که هرگز بر نخیزد
وقبل از بیت
یا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کس در این زمانه نکرد
اعلمه الرمایه کل یوم
فلما اشتد ساعده رمانی
یک بیت عربی با این مضمون من به او هر روز تیر اندازی یاد دادم و چون زبردست شد به سوی من تیر انداخت.

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

خنده بیاموز گل سرخ را...

 

حمید علیزاده در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:

این بیت توسط استاد بتان در یکی از برنامه های بدون شماره شاخه گل اجرا شده است.

 

فردین داوری در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

1)سوز دلی که حافظ بیان کرده است سوز اشتیاق عشقی است برای رسیدن به معبود خویش و نیاز همان راز و نیاز کردن است که رابط معشوق و عاشق است(نیم شب تکیه به سکوت و خلوت خویشتن است)
2) کافیست خدای تو از سر لطف بتو گوشه چشمی بکند آنگاه دروازه های پیشرفت و ترقی و سعادت بسویت باز میشود
3) جام جهان نما همان انسانیت است ک آئینه تمام قد وجودی انسانهاست و خدمت در راه انسانیت انعکاس جهانی دارد وقتی یک انرژی مثبت از کسی در کائنات انتشار میابد مثبت، مثبتهای دیگر را جذب میکند و در یک زمان و مکان مشخص به خود فرد بر میگردد و آنگاه که روح آدمی بر اثر اندیشه و گفتار و رفتار انسانیش قوی شودحجابها از جلوی چشمانش برداشته میشود و به قدرت روحی عظیمی دست میابد
4) درد در اینجا هما درد اشتیاق و شوق است که از هیجان رسیدن به معبود ایجاد میشود این درد شامل همان امید و آرزوهای والای انسانیست حتی به هر درجه از خلوص و موفقیت آدمی دست پیدا میکند باز باید مشتاق پیشرفت و داشتن آرزوهای والاتر داشته باشد که دچار سکون و عرور و بی هویتی نشود
5)همواره این دوستی و عشق به خداوند و اعتماد کردن به اوست آدمی را از پیچ و خم زندگی عبور میدهد و از مشکلات رهائی میابد یعنی هرگاه در حل مشکلی درمانده شدی کافیست بخدای خویش اعتماد کنی آنگاه اعجازها و امدادهای غیبی او را خواهی دید
6) دعا همواره رابطه سخن گفتن با خدای خویشتن است و ایندعای خالصانه است که میتواند در زمانی که حس میکنی بختت خفته و راه و چاره ای نداری میتوان با کلید دعا قفل مشکلات را باز کرد و طرحی نو در انداخت
7) این سوختن همان بندگی خالصانه در پیش معبود است و شور و اشتیاق رسیدن به اوست که حافط در این بیت اشاره به آن دارد که هرگز در راه رسیدن به خدا یاس و نا امیدی معنای ندارد و آدمی در این راه باید صبور باشد تا باد صبا که همان پیام سرور بخش خداوندیست به او برسد

 

۱
۲۴۷۰
۲۴۷۱
۲۴۷۲
۲۴۷۳
۲۴۷۴
۵۱۳۰
sunny dark_mode