گنجور

حاشیه‌ها

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

ناشناس نوشته:
به نظر میرسد بیت چهارم در معنی اشتباه داردودرستش این باشد
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر باشد زراه ورسم منزلها
یا به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک باخبر نبود زراه ورسم منزلها
باتوجه به معنی سالک و اینکه اگر با خبر بود (بی خبر نبودیعنی با خبر است )زراه ورسم منزلها دیگر چه نیازی به هدایت پیر مغان داشت؟
لطفا” ارشاد فرمائید
دوست عزیزم اولا که سالک در این بیت همان پیر مغان مصراع اول است.یعنی پیرمغان به رسم وراه آشنایی کامل دارد.دوم اینکه ما که سرخود نمی توانیم بیت را عوض کنیم حتما باید براساس نسخه های موجود دریکی از نسخه ها آمده باشد.باسپاس

 

مسیب شاپوری در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

با کمال احترام به سرکار خانم ملیحه رجایی بنظر اینجانب معنی بیت 7 درستر نوشته نشده است زیرا در جریان کل این غزل حافظ می خواهد یا ریا کاری زاهد را بر ملا کند یا سست اعتقادی زاهد را نشان بدهد لذا در این بیت ایت به معنی نشانه نمی باشد بلکه درس سحر و افسونگری میباشد ودرست درمقابل حلقه اوراد و دعا قرارگرفته و بر ان غالب شده است
مانند بیت ترسم که صرفه ای نبردروز بازخواست
نان حلال شیخ ز اب حرام ما
پس درمعنی بیت 7 ایت افسونگری جهت تکمیل حلقه اوراد نیامده بلکه غلبه به ان و نفی ان

 

مجتبی والی پور در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۲۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:

قدمگاهش زمین را خسته دارد
شتابش چرخ را آهسته "داد"
به جای داد، باید از دارد استفاده کرد. به نظر می رسه اشتباه املایی باشه.

 

آصف در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وصف شب و ستارگان آسمان و ستایش علی الخاص:

با سلام
در بیت وم این قصیده در تصحیح مرحوم رشید یاسمی هم لون انفاس آمده و این ترکیب معنی نمیدهد و مرحوم دهخدا آنرا لون انقاس ضبط کرده که انقاس به معنی رنگ جوهر و مرکب و دوده و سیاهی‌های دوات است و در مجموعه معنی بیت صحیح میشود

 

زهرا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۲:

ادامه غزل از بیت ششم چنین است:
بی امتیاز بودنت از مرگ برتر است
تا کی به قید سکته چو بیمار زیستن
بی دوست، عمرهاست در آتش نشسته ایم
با این تعب نبود سزاوار، زیستن
ذلت کش هزار خیالیم و چاره نیست
لعنت به وضع دور ز دلدار زیستن
آخر به مرگ زاغ و زغن کشته خلق را
در جست و جوی لقمه مردار زیستن
از درد ناقبولی وضع نفس مپرس
بر دل گران شدم ز سبکبار زیستن
با داغ و اشک و آه به سر می برم چو شمع
خوش داردَم به این همه آزار، زیستن
بیدل، من از وجود و عدم کردم انتخاب
بی اختیار مردن و ناچار زیستن

 

عارف در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

چطور با اطمینان میگی که ایشون لامذهبه؟
منطقی ترین تفاسیر رو از غزلیات ایشون ارائه دادن همیشه. الباقی تو تخیل خودشون سیر می ‌کنن.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

باعرض سلام حضور مهران جان .
خواستم بگویم زده آید به کاهدان ولی این جسارت است که راه میخانه را شما نیک میدانید. پس گمان کردم که حقیر را دست انداخته آید که اگر چنین باشد جسم را به هدیه و در غیر اینصورت جان را به فدیه نثار خواهم کرد . بنده در همه حاشیه ها که به ناشیه شبیه تر است خواهش کردم این شاگرد را آموزش دهید که نیازمندم ولی شما چاکر را خجالتزده میکنید . تنها خواهشی که از شما دارم این است که بنده را همین چیزی که هستم بپذیرید نه آنطور که شما قیاس میفرمایید . چون در فضای مجازی اینطور موارد معمول میباشد و در اینصورت اگر این اتفاق بیفتد و روزی در فضای حقیقی باهم روبرو شویم آنوقت .
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهرویی که نظر بر مجازکرد
منم که باید از شرمندگی فرار کنم و دیگر امید دسترسی و بر خورداری از علوم و عرفان شما را نداشته باشم .
پای ما لنگ است و مقصد بس طویل
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
ببخشید از تعویض و تحریف بعضی کلمات .
نیازمند شما فریاد.

 

محمدرضا حسنی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

استاد شجریان سیاه نامه را سیاه دانه می خواند. نظر دوستان در این باب چیه

 

سعادت در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

انتساب این غزل ضعیف به سعدی بسیار بعید است
به ویژه آنجا ک میگوید خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه !
چطور میشه این رو پذیرفت ؟ کاملا مشخصه این غزل رو سعدی جان نگفتند بلکه به ایشان منسوب کرده اند .

 

فاطمه تسلیم در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بی‌نیازیست چنان که آینه بی‌صورتست و ساده است و بی‌صورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره:

معالجه عامیانه خناق با گشودن رگ در برخی دیگر از دفترهای مثتوی هم آمده اتس؛ مثلاً در دفتر پنجم:
تو خون تکبر ار نریزی
خون جوش کند خناق خیزد
رو دردی ناز را بپالا
زیرا طرب از رواق خیزد
و دفتر ششم:
چونک حق قهری نهد در نان تو
چون خناق آن نان بگیرد در گلو

 

فاطمه تسلیم در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بی‌نیازیست چنان که آینه بی‌صورتست و ساده است و بی‌صورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره:

برای درمان خناق در گذشته رگ می گشودند. این معنی در شعر نظامی نیز آمده است:
فلک سرمست بود از پویه چون پیل
خناق شب کبودش کرد چون نیل
طبیبان شفق مدخل گشادند
فلک را سرخی اکحل گشادند
همچین در شعر ظهیر فاریابی:
به نوک نیزه رگ جان دشمنان بگشای
که از حرارت آن غصه‌شان گرفت خناق

 

ســراج در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲۲:

غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد
غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد
نتوان زمن به عشرت روی زمین گرفت
گردی که بر جبین من از کوی یار گرفت...
بی کران درود و سپاس برای این مجموعه بی نظیر، محبت کنید بیت هشتم و نهم این غزل را یک بازبینی بفرمایید چقدر من باید تذکر بدم در جاهای دیگر اشتباهات تایپی و وزنی و غیره در غزل های دیگر سخنسرایان و هیچ عکس العملی از شما نبینم...عرض ادب و احترام فراوان.. سراج

 

am در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

دوستانی که تصور میکنند خیام به دنیای پس از مرگ و ارامش روح در ان وادی معتقد نبوده،،لطفا چند لحظه تامل کنید ببینید که پس اسرار معمایی که زیرکان دانا از ان مطلعند چه چیزیبوده؟؟؟؟!!!

 

مهران در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیده‌ای من صدصفت گردیده‌ام
دو معنی متفاوت
اگه میخوای به من نگاه کن،ولی منو نمیشناسی...چون ادمی با صفات منو کم دیدی اما من ادمای صد صفت زیاد دیدم(من صد صفت گر دیده ام...اگر چه من صد صفت دیدم)
معنی دوم از دوست عزیز اسفندیار
زیرا از آن کِم دیده ای من صد صفت گردیده ام؛ (یعنی از آنزمان که مرا دیده ای من به صد صفت دیگر درآمدم و صورت عوض کردم)

 

احمدرضا هنری در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۷:

بین خداوند و انسان حجاب های مختلفی است که برخی نورانی و برخی ظلمانی است. سالک برای رسیدن به خداوند باید از این حجاب ها بگذرد. در این رباعی مقصود از پرده همین حجاب هاست. یار خود پرده دری کرده و خود را در آینه موجودات پدیدار ساخته و آن ها را رمزهایی از وجود خود قرار داده است. پس این حجاب ها در عین اینکه پرده هستند و رخ یار را می پوشانند در نیز هستند که با پاره کرده پرده دری نیز به سوی یار گشوده می شود. پس این حجاب ها پرده صرف نیستند یعنی صرفا پوشاننده یار نیستند بلکه می توانند دری باشند که سالک را به یار می رسانند مگر اینکه وی در مرتبه این پرده توقف کند و از آن عبور نکند که در اینصورت فقط حجاب و پرده خواهد بود.

 

مهران در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

اما سوال من
در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن
زخم او یعنی زخم کی؟؟؟ دعوی طبابت میکنن دعوی بیماری چیه؟
صد جان شیرین داده ام ،تا این بلا بخریده ام...بلا همون عشقه که تو مصرع اول میگه.. این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام، صد جان شیرین داده ام ،تا این بلا بخریده مصرع هارو جا بجا کنیم به ابیات شیرین تری هم میرسیم

 

مهران در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

دوستان درسته منم مثل خیلیا بخاطر چاووشی 100 بار گوش دادمو اومدم سراغ این شعر ولی کاش کمک میکردیم معنی ابیاتو در حد توان دریابیم بااینکه(هر کسی از ظن خود شد یار او)
اولین چیز بدرد بخور این حاشیه دوست عزیز اسفندیار:
زیرا از آن کِم دیده ای ... ممنون واقعا راه گشا بود
دومیش بابک:ای مردمان، ای مردمان، از من نیاید مَردُمی
که حمید بدرستی جواب داد ازمن نیاید مردمی ینی مثل سایر مردم نمیشم و مردم دار
محمد جانچندانک خواهی درنگر ینی ...چندان که....اگر میخواهی در من نگاه کن

 

ایران در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۰:

غم هر نفسی را که امروز بدون حضور حقیقت در دل انسان ،فرو میبریم ویا غم بی روحی بشر امروز و نشناختن جان انسان را،جهنم شما خواهد گردید روزی که حق را شناختید

 

ایران در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶۸:

این میدانم به یقین که سلسله دوستی که در جان من انداخته ای هرگز از من انسان بنده جدا نخواهد و نتواند شد

 

احمدعلی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

درباره‌ی خواندن بیت «وفا مجوی ز دشمن...» توسط آقای همایون شجریان، به دلیل آن که بدون مقدمه از ایشان خولسته شد بخوانند دچار شتاب‌زدگی و خطا شدند و خود نیز همان‌دم به آن پی بردند و در چهره‌ی‌شان نیز پیدا بود. ولی با اشرافی که به موسیقی دارند توانستند این خطا را جبران کنن.

 

۱
۱۹۱۵
۱۹۱۶
۱۹۱۷
۱۹۱۸
۱۹۱۹
۵۰۴۷
sunny dark_mode