آقای ا.و. در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۱ - آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا:
طبیبان الهی براستی که معجزه می کنند.
مستعار فلانی در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد:
به نظرم در این مصراع
ببین اینک که در گوش ایاسست
ببین اینک که در گوش ایازست
درست باشد
و در مصراع
تو جان میکَن که این دُر خاصهٔماست
بین خاصۀ و ماست رعایت فاصله نشده
مستعار فلانی در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱) حکایت کیخسرو و جام جم:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
nabavar در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
این بیت نشان از آن دارد که این غزل در باره ی دلبری زمینی ست و نه فرا زمینی یا خداوندگار
حافظ را در حد دریافت کنندگان وحی و پیامبران بالا بردن کار غالیان است
برگ بی برگی در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
مقام که در بیت آخر آمده به آخرین مرتبه عرفان گویند . عرفای بزرگ این خاک مانند عطار ، مولانا ، حافظ به درک چنین جایگاهی رسیدند و به همین دلیل آثار معنوی آنها جاودانه شد زیرا سخن از زبان جانان است .
مهدی در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
عاشقی همش دردسره. هم شیرینه هم شوره.هم خوشی داره هم ناخوشی و صدالبته که سختی هاش بیشتره. عاشق بشید زندگیتون زیر و رو میشه از ما گفتن بود بنده خدا حافظ هم گفته
داود بیخیال در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:
بازگشتم از انجا به بر پیر خمار
به جنابش که رسیدم گله کردم بسیار
گفتم آری به خرابات نبودی دیار
یا که از دُرد کشان هیچ نبودند هشیار
یا که من هیچ بودم و هیچ کسم در نگشود
****************
پیر واقف شده از حال من مستحضر
گفت نومید مشو باز برو بار دگر
نیمی از شب بگذشت بیشترک یا گمتر
بازگشتم من از آنجا و زدم حلقه به در
رندی از غرفه برون کرد سر و رخ بنمود
ع.ب در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:
مثلمن ما نمیتونیم از وجود و دنیای دیگ با خبر باشیم این که ایا دنیای دیگری هست یا نیست رو فقط پیامبرا گفتند وما شنیدیم
شنیدن کجا بود مانند دیدن.
پس حال ما چ کنیم.
ما باید با عقل و هوش خودمون خدای خودمون رو بشناسیم
حال که نه میدونیم و نه میتونیم بفهمیم که ایا دنیای دیگری هست یا نه باید بگیم که بله دنیای دیگری هست
ما باید در این دنیا لذت کافی رو ببریم در کنار انسانیت چه بسیار لذت هایی هستند که در موازات با انسانیت اند.
مطمعنن خیام هم بر همین نظر اعتقاد داره
خلیل در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸۹ - مسلمانان به خویشان در ستیزند:
با عرض سلام
فکر می کنم در بیت دومی یک نقط به ر اضافه شده و از شده ، فرد سومی باید اینطور باشد.
بنالند ار کسی خشتی بگیرد
که ار مخفف اگر است
ممنون
مستعار فلانی در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس:
تو را در سینه شیطانیست پیوست
که گردد ز آرزوی جادویی مست
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو، فقه و کفر، ایمان
در حدیث از پیامبر اکرم صلّی اللّٰه علیه و آله نقل است که فرمودند:
مَا مِنْ إِنْسَانٍ إِلاَّ وَ مَعَهُ شَیْطَانٌ قَالُوا وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ وَ أَنَا لَکِنَّهُ أَسْلَمَ بِعَوْنِ اَللَّهِ
(بحار الأنوار، ج 17، ص 44)
هیچ انسانی نیست مگر آنکه شیطانی همراهش هست. گفتند حتی شما ای پیامبر خدا؟ فرمود: حتی من ولی (شیطانی که همراه من است،) به یاری خدا مسلمان شده است.
تیمور ناصری در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۹:
نتوان ز (انفعال) به روی حباب دید
بشیر <نوا> در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱:
معنی مصرع اول بیت اول را سیاوش خواسته است
به نظرم مراد از پنج در پنج حس انسان میباشد و اگرانسان به این پنج حس اکتفا نمود، هجران او از حق شش تو خواهد بود. مراد از شش تو شاید از شش جهت باشد که اجسام مادی در جهان مادی شش بُعدی (راست چپ روبرو عقب بالا و پایین) اند.
حسن در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با سلام
نمی دونم من اینطور حس میکنم یا واقعا این شعر حافظ بسیار غمناک است . اکثر شعرای حافظ طنز دارند ولی این یکی رو وقتی غمگین بوده گفته
سالک در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
سلام خدمت ادب دوستان و عرفان طلبان...با احترام بسیار به نظرات خوب شما به نظر من منظور از خربنده همون جاه مقام و مادیات دنیویست چرا که در زمان قدیم خودرو و مرکبی جز اسب و الاغ وامثالهم نبوده لذا هرکس این مرکبهایی را داشته به عنوان اصطلاحا مال دار شناخته میشده لذا و یک موضوع دیگر اینکه کسی که این حیوانات را داشته بسیار وابسته به اون حیوان بوده خر بنده بودن یعنی همین موضوع و اینکه همانطور که در حال حاضر. اشخاصی. بعضا با خودرو های گرانشون خود را وابسته به اون کردن در زمان گذشته هم ب همین منوال بوده کسی اگر یه اسب و یا مرکب دیگری داشته همین حس را داشته ....و اینکه در اینجا حضرت مولانا اگر به عنوان خر بنده ازش یاد میکنند به چند علت است یکی اینکه بگویند مال و منال دنیا و در کل هوسهای حیوانی اینقدر پایین و پست هست دوم اینکه باید این هوسها و وابستگی ها کشته بشه تا انسان روحش آزاد بشه و تا انسان اون نفس اماره خود را نکشد اون روح روحانی خودش را نمیتونه نشون بده
محمد در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۵ - شخصی به وقت استنجا میگفت اللهم ارحنی رائحة الجنه به جای آنک اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین کی ورد استنجاست و ورد استنجا را به وقت استنشاق میگفت عزیزی بشنید و این را طاقت نداشت:
یک سوال دارم شخص مصراع دوم در وقت استنجای فرد بیت اول کجا بوده که اینقدر همه چیز را با جزییات دیده و ادامه ماجرا حادث شده
س مشتاق در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:
این شعر واقعا غمگین هستش
خدا این فال را طالع هیچ کسی نکنه
م ج ک در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
با سلام فروان خدمت انسان انا لله شده که در زنجیر زمان اسیر گشته و لازمان نشده تا ببیند حداقل پند گیر از از همین معنوی که میخوانی برادر و در پس ضعف اعتقادی خود مولانا را به این سو و آن سو نکشانید که سنی است و شیعه و ..... او جز او نمیدیده ِآن شو اگر طالب فیضی نه به خود وصله کن.یا حق.
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه. چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
nabavar در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی:
گرامی ابراهیم
دیو، قاضی را بهرجا خواست برد
دیو در اینجا به مانای اهریمن و شیطان آمده،که قاضی را از راه راست منحرف کرده
میگوید: احتیاج مرا منحرف کرد و تو را شیطان
همایون در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:
به نظر از اشعار قدیمی و پیش از ملاقات شمس است که نکته نو و معنی تازه ای ندارد
ابزاهیم در ۴ سال قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی:
به نظر میرسه در اخر شعر منظور پروین از دیو قاضی
قاضی دیوان محاسبات بوده نه دیو به معنای دیو
در واقع میگه احتیاج مار از راه راست خارج کرد و لی همان حاجت اما از نوع بزرگتر و در واقع اختیاجات هروز بیشتر و بیشتر قاضی دیوان خکومتی را به هر ثروتی که خواست رسوند