رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:
سلام
مقاله وپژوهش در خصوص فلسفه مراسم میر نوروزی که به باور نویسنده این سنت وجشن جهت باروری زمین بوده که به جای کشتن شاه چند روزی به صورت نمادین او را از پادشاهی خلع میکرده اند که خواندن مقاله به آدرس ذیل خالی از لطف نیست.
پژوهشنامه زبان وادب فارسی ( گوهر گویا) دوره۲ شماره ۴ اسفند۱۳۸۷ صفحه۷۵_۹۴
دکتر محمود رضایی دشت ارژنه
پژوهشهای ادب عرفانی
پیوند به وبگاه بیرونی › article_16387
هستی شناسی میرِ نوروزی با تکیه بر بیتی از حافظ
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ:
جالبه پوشیدن لباس را بصورت خصوصی به جوانان صاحب حسن!! در حجره محقر خود ، آن ضعیف بطور خصوصی آموزش میداده خسته نباشی جناب قاری گرچه در بخش بعدی(۳۲) آدمهای کنجکاوی مثل بنده رو فضول خواندی اشکالی نداره ولی جناب قاری یعنی شما هم بله ؟
Saman Mokhtar. M. در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۴۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد:
درود بر شما
کف بر دل مالیدن، یعنی کف دست را روی قلب و سینهی کسی مالیدن؛ همان ماساژ سینه و عمل احیاء بیمار به واسطهی شوک و فشار و مالش جناق سینهی فرد بیهوش
Saman Mokhtar. M. در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد:
درود بر شما
در بیت ۱۲ اشتباه تایپی وجود داره
درست این است:
یا چه شد کو را (که او را) فتاد از بام، تشت ؟
(یعنی: چه پیش آمد که تشتِ او از بام افتاد؟
تشت از بام افتادن ، کنایه از آبروی کسی رفتن؛ نام کسی سر زبانها افتادن؛ مشهور شدن به اتفاقی بد...
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۱ در پاسخ به اشکبوس رضا دربارهٔ نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ:
سلام
نوروزی یا میر نوروزی یکی از سنتهای قدیمی ایام نوروز بوده وظاهرا در بعضی نقاط هنوز رواج دارد،که جهت تفریح مردمان وایجاد شادی عمومی یک شخص عادی را برای چند روز از روی تفنن و انتخاب قرعه خلعت وکلاه امیری میپوشاندد وتعدادی عوامل نیز در رکاب ایشان قرار میدادند وبه جهت هزل وطنز دستوراتی را صادر میکرد که لازم الاجرا بود وصرفا برای مضحکه وشوخی از شرایط آن این بود که میر نوروزی خودش حق خنده وحتی تبسم نداشت در این صورت باید از مقامش کناره میگرفت وهدف امیر نوروزی وسایر همراهانش فقط شوخی وخنده برای چند روز یعنی از اولین چهارشبه سال نو بوده است احتمال میدم منظور آقای نظام قاری همین است.البته طبق پژوهش معرفی شده در حاشیه بعدی فلسفه این جشن فراتر از شوخی ومضحکه بوده وبروز شده سنتی است که در آن شاهان را بدلیل سن بالا ،بیماری وموارد دیگر در حضور خدایان قربانی میکرده اند .در مورد آیین میر نوروزی استاد باستانی پاریزی در بخش چهارم کتاب خاتون هفت قلعه تحت عنوان گناهکاران بی گناه ،در پاورقی صفحه ۱۵۱ (البته چاپ هشتم) مطلبی را عنوان نموده اند همچنین مطالعه پژوهش دکتر رضایی که بدان اشاره شد در توضیح این رسم وسنت خالی از لطف نیست .
لطفا حاشیههای بنده، جناب رضا ساقی وجناب بهرام امیر احمدیان بر غزل ۴۵۴ حافظ در این خصوص را مطالعه بفرمایید.
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
شاد باشی عزیز
امین منتخبی در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۷ در پاسخ به محمد حنیفه نژاد دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۵ - حکایت سلیمان با دهقان:
چرا فکر میکنی این اصطلاح رو نظامی از ترکها گرفته؟ تعصب؟ احتمال اینکه ترکها از فارسها گرفته باشن نیست؟
محمد علی عرب در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱:
سلام.روز بخیر.بنده یک پیشنهاد داشتم و اون اینکه یک قسمت هم اضافه کنید و در اون قسمت معنی و مفهوم اشعار را قرا بدهید.
ممنونم
اشکبوس رضا در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ:
منظور از نوروزی چیه؟
قبا بروی فرجی و خرمی و پیشواز مپوشید که مصطلح نیست تا کلاه نوروزی که امیر نوروزست با شما صلابت ترکی ننماید.
هر کدام از شما که نه ترکید و نه مغول و نه از امرا و حکام باید که نوروزی بسر ننهید تا مسخره نشوید.
هر آن مردک تاجیک که خواهد که مردمان باوخندند و بطنز سخنان بر بروتش بندند بشعار ترکان براه رود.
باجامهای چرکن بحمام مروید
نوشته اند خطی کرد فوطه حمام
که هرکه جامه چرکن کند ببر زحلیست
سید محمد اکبری در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۴۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
به نظر منم کلمه وصف قشنگتره خصوصا باتوجه به مصرع بعدش
فرهود در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۱ در پاسخ به آناهید دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:
اصول در اینجا دو معنی میتواند داشته باشد یکی در موسیقی نام یک نوع ریتم است. قدما برای ریتمها نامهای خاص داشتهاند. مثل «ضرب اصول فاخته»
مطربان دفها به کف آرید با ضرب اصول
مصرع بالا از آشفته شیرازی است.
بهنظر نمیرسد که در زمان حافظ نام گوشهای از موسیقی بوده باشد. احتمالا رنگ یا گوشهای را بعدها به این نام ساختهاند.
یا بنابر لغتنامه آنندراج، در کشمیر نوعی ساز کوبهای است که با انگشت مینوازند.
بدان که اصول که به هندی آنرا تال گویند نزد عجم هفده است: یکی مخمس، دوم بحر ترک ضرب و آنرا ترکی نیز گویند، سوم دو یک، چهارم دور، پنجم ثقیل، ششم خفیف، هفتم چهارضرب، هشتم درافشان، نهم ماتین، دهم ضرب الفتح، یازدهم اصول فاخته، دوازدهم چنبر، سیزدهم نیم ثقیل. چهاردهم اذفر، پانزدهم ارصد، شانزدهم رمل، هفدهم هزج. (غیاث)
Mojtaba Razaq zadeh در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۰ - ترسیدن کودک از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص کی ای کودک مترس کی من نامردم:
عجب داستانایی واقعا
مرتضی دادگر در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:
سعدی چه منظوری از این مصرع داشته؟
«چو کودکان و زنان رنگ و بوی و نقش و نگار»
vafa در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
تفسیری در مورد این شعر نوشتم، خوشحال میشم اگر دوست داشتید بخونید. پیشاپیش منتظر نظراتتون هستم.🤍
غزل 578 از دیوان شمس
مرا عهدیست با شادی که شادی آنِ من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جانِ من باشد-خداوندگار با یارش پیوندی دارد؛ تا زمانی که دنیا پابرجاست معشوق در درون خداونگار است. معشوق در جانِ اوست پس، جانِ اوست.
به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تختاست تا بختست، او سلطان من باشد-معشوق تا ابد در درون خداوندگار خواهد بود؛ زیرا در درونِ خداوندگار است و به خطِ "او" چنین نوشته.
[معشوق خودِ خداوندگار است.]اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم
وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد-در این دنیا فقط اوست که از خداوندگار در برابر بزرگترین خطر، یعنی خود خداوندگار محافظت میکند.
چه زَهره دارد اندیشه که گِرد شهر من گردد
که قصدِ مُلک من دارد چو او خاقان من باشد-هنگامی که عشق او در دل و جان مولانا خانه دارد، عقل چگونه جرئت میکند با منطق و تدبیر به دل نزدیک شود؟
و یا "عشق، کارِ عقلِ مادرزاد نیست"*نبیند روی من زردی به اقبال لب لعلش
بمیرد پیش من رُستم چو او دَستان من باشد-تا زمانی که حضور و وجودی از معشوق در این دنیا هست، او بیمار و غمگین نخواهد شد. اگر معشوق مانند زالِ داستان سیمرغ باشد، خداوندگار از رستمِ داستان، رستمتر خواهد شد. :)
[به روایتی اگر زردی روی خداوندگار در استواری مانند رستم باشد، با نشانیای از یار که چون زال است شفا مییابد.]
بِدَرَم زَهره زُهره خراشم ماه را چهره
بَرَم از آسمان مُهره چو او کیوان من باشد-اگر معشوق کهکشان باشد، زیبایی زهره و ماه و دیگر سیارهها همه از آن خداوندگار خواهد بود. [خداوندگار نشاندهندهی زیبایی وجود معشوق است و هرجا و هرچیز که او باشد، خداوندگار نیز هست و نشانهی زیبایی او خواهد بود.]
بِدَرَم جُبه مَه را بریزم ساغر شَه را
وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد
خداوندگار اگر مرتکب گناه شده باشد به وسیلهی معشوق که در درونِ اوست مجازات خواهد شد.
چراغ چرخ گردونم چو اِجرِی خوارِ خورشیدم
امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد
خداوندگار از خورشید مزد میگیرد و به دنیا روشنی میبخشد. و اگر دل میدان چوگان باشد، او گردانندهی آن خواهد بود.
منم مصر و شکرخانه چو یوسف در بَرَم گیرد
چه جویم ملک کنعان را؟ چو او کنعان من باشد
خداوندگار شادی را در جان خود دارد و زین سبب شاد است. چه دلیلی دارد که در دنیای بیرون به دنبال شادی بگردد؟
زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر
زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد
اگر معشوق دلیل و برهان و پاسخگوی تمام منکرات بر مولانا باشد پس آفرین بر حضور و نظارت و حفاظت و یاری او.
*از منطق الطیر عطار نیشابوری.
پ.ن: دوستان، به دلیل محدودیتهایی که وجود داره نتونستم تفسیر و غزل کامل رو اینجا منتشر کنم. آیدی چنلم توی تلگرام رو اینجا میذارم تا اگر علاقه داشتید شعر کامل رو اونجا دریافت کنید.
پیوند به وبگاه بیرونی
و یا فقط سرچ کنید: " آغازِ شعرِ بودن"
.فصیحی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۵ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰:
بسیار عالی تشکر از زحمات شما 💐
یوسف شیردلپور در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۰ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
ممنونم از شما استاد گرانقدر بی اغراق عرض کنم که کمترین حتی در حد شاگرد اساتیدی بلند مرتبه آنهم استاد شعر و ادبیات نیستم البته که شما لطف دارید، بنده سوادم در حد پنجم ابتدایی قبل انقلاب است، اما از آنجایی که درهمان دوران طفولیت علایق عجیب به شعر و مخصوص موسیقی اصیل وبویژه استاد شجریان داشتم از همین رو در برنامه گلهای تازه وبرگ سبز واجرا های دیگر بشدت تمام تر عاشق وشیدایی شعر وغزل بیشتر هم حضرت حافظ شدم که بیش از نود درصد هم بخاطر اجراهای ناب استاد شجریان بوده است، ولی استاد عزیز یک چیز را قاطعانه و مطمئنانه عرض کنم اگر ما ها ومرد غزیز که وقت خود صرف خیلی از دل مشغولی ها گذراندن زندگی و یا تفریح مسائل دیگر میکنند و میکنیم فقط وفقط روز یاشبی نیم ساعت یک ساعت یا یک ربع ساعت صرف مرور شعر و ادبیات وموسیقی کنیم بخداااااااااااسوگند که بهشت همین جاست این را حتم میدانم
هرچند درمقابل شما سروران اظهار نظر گستاخیست امید آن دارم که ببخشاییدم آرزوی سلامتی وآرامش برای همه مردمان جهان..... پاینده باشید 💐💐💯💯💛💛
یوسف شیردلپور در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۱ در پاسخ به میر ذبیح الله تاتار دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
جناب میر ذبیح الله تاتار عزیز دل درود ها برشما واقعاً که اسفاده کردیم خدای را سپاس که داریم همچو حافظان وسعدی ها و همچنین شما دوستان جان سپاس بیکران از دست اندرکاران برنامه مفید گنجور که قدر این گنجینه گرانمایه را میدانند والحق که ارج مینهند وتک تک عزیزانی که حضور گرم سبر دارند روح استاد شجریان خسروخوبان هم شاد اجرای خصوصی اسرا خانقه فوق العاده است این این اجرا 💞💞💐💐💯👍👍
نیما نجاری در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۷:
با سلام
در تذکرۀ لبابالالباب جناب محمّدبن محمّد عوفی که به تصحیحِ ادوارد جی. براون و مقدمۀ جناب محمّد قزوینی است این بیت :
جز زهره که را زهره که بوسد دستش... را جوری دیگر تحت قالب رباعی از علاالملکابوبکراحمدجامجی خواندم که سروده است:
هرچند چو من هزار عاشق هستت
کس را نرسد دست به زلف شستت
جز زُهره که را زَهره که بوسد پایت
جز یاره که را یاره که گیرد دستت
۲n در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱:
بنام او که نام بر او نرود ، که نام مخلوق است خالق را سزا نیست .
مگر نه اینکه تمام آنچه خلقت شد ، جز از تعالی حضرت قدوس متعال نبود ...
حسین بیدرام در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۳ در پاسخ به نسیم بهاری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:
بسیار عالی جناب رضا. این دفعه چندم است که دیوان حافظ را همراه با شرح های ارزشمند شما در سایت گنجور مرور میکنم. قدردان زحمات شما هستیم.
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ: