گنجور

حاشیه‌ها

احمدرضا نظری چروده در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۹ در پاسخ به چنگیز گهرویی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:

به نظرم با پوزش واحترام  شما درک درستی از وزن وموسیقی  وعروض ندارید.ازنظر عروضی هیچ مشکلی بیت ندارد.اگربه جای مرید که یک هجای کوتاه ویک هجای کشیده است، پیر را بگذاریم، شعر ازنظر وزنی مختل میشود.

رطل گرانم ده ای مرید خرابات

رط ل گ را/نم د ای م/ ری د خ را/ بات

مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

بحرمنسرح مثمن مطوی منحور

اما اگر پیر به جای مرید باشد

رطل گرانم ده ای پیر خرابات

رط ل گ را/ نم د ای پی/ر(ی)  خ را بات

"ر" به یک هجای بلند تبدیل می شود یا میتواند کوتاه بماند

مفتعلن/فاعلاتن/فاعلاتن(فعلاتن)

به همین سادگی با کم کردن یک هجای کوتاه فروپاشی وزن وموسیقی وبحرعروضی رخ میدهد.

اما مرید خرابات: هم می تواند ساقی باشد،هم ارادتمندبه پیر خراباتی که اهل خانقاه یا مدعی نام وآوازه نیست، باشد.وسپس حافظ با رندی کامل گفته به سلامتی شیخی که خانقاه ندارد یعنی خودش ویا هرشیخ قلندروشی که  محتاج نام نیست، می نوشد به (بانگ نوشانوش)

 

 

امیر آدینه لو در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۸ در پاسخ به محسن دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:

احسنتم 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست

 

زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت

 

مصرع دوم یعنی چی

کوروش در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

مرد خفته در عدن دیده فرق

 

عکس آن بر جسم افتاده عرق

 

یعنی چه

علی ‌ در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

این شعر نسبت به بقیه اشعار تو این وزن یه سطح دیگه بود....فقط یدونه قوی تر دیدم شعر حافظ بود.و اون شعر که از حافظ بود ویرایش کرده بودن(فیض کاشانی(یا رب سببی ساز که آن ختم امامت)) به شدت حالمو گرفت.هرچقدر لذت بردم از شعر حافظ دیدن اون شعر آزارم داد

آرش محمدی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۶ در پاسخ به m.a.a دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:

این حرفهای الکی چیه میگی اخر ! 

آرش محمدی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۴۳ در پاسخ به آیینه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:

جناب آیینه چرا طبق سنت و دینی که بزرگ شدید الکی حرف میذارید تو دهان خیام. لطفا بازنگری کنید در افکارتان

افشین محمدی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۱:

غزلیات مولانا پر رمز و راز و اسرار آمیز است، این غزل مولانا اشاره دارد ب پایان کار جهان که آسمان و زمین آمیخته می شوند و طرحی نو در انداخته میشود و خداوند عالم و آدم را از نو می آفریند و زمین را ب ارث می برند بندگان صالحش و در کالبد مرده و پیر جهان روحی نو دمیده میشود (یحی الارض بعدموتها) و قیامت صغری قبل از قیامت کبری ب وقوع می پیوندد...عشق بین با عاشقان آمیخته/ روح بین با خاکدان آمیخته/ چند گویی این جهان و آن جهان/ آن جهان بین وین جهان آمیخته( یوم تبدل الارض بغیر ارض) ....آب و آتش بین و خاک و باد را / دشمنان چون دوستان آمیخته( یعنی خداوند عالم و آدم را چنان از نو می آفریند که   عناصر چهارگانه ی تشکیل دهنده ی جهان هستی که آب و باد و خاک و آتش هستند و مدام باهم در تضاد و جنگ و دشمنی  هستند  باهم از در  دوستی در می آیند و چنان با هم می آمیزند که عالم و آدمی از نو می آفرینند و زمین رشک بهشت می گردد و طرحی نو در انداخته میسود...خیام هم همین را میگوید: ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است/ رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است( خیام میگوید ترکیب طبایع چهارگانه یعنی  باد و خاک و آتش و آب را چون خداوند ب کام تو تغییر داد و ترکیب کرد برو و شاد زندگی کن، هر چند قبل از آن بر تو ستمی شده( اشاره ب آیه قرآن : و نرید آن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض....و اراده کردیم تا منت نهیم بر آنانکه مورد ستم واقع شدند در زمین ...و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض....و آنان را وارثان قرار دهیم و در زمین برای آنان امکانات بوجود آوریم و تمکین دهیم( یعنی ترکیب طبایع چهارگانه آب و باد و خاک و آتش را به نفع آنان تغییر دهیم به طوری که ب کام دل آنها باشد تا روز قیامت ) خیام میگوید: گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را زمیان/ وزنو فلک دگر چنان ساختمی/ کآزاده ب کام دل رسیدی آسان....حافظ هم همین را می گوید: آدمی در عالم خاکی نمی آید ب دست/  عالمی دیگر بیاید ساخت وزنو آدمی....نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد/  عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد....بیاتاگل برافشانیم و می در ساغر اندازیم/ فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم....مولانا هم باز می گوید: آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد چاک دست آسمان غلغله ایست در جهان عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد....خیام هم همین را میگوید: گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را زمیان/ وزنو فلک دگر چنان ساختمی/ کآزاده ب کام دل رسیدی آسان ....در واقع خداوند عالم و آدم را از نو چنان می آفریند ب کام دل بندگان آزاده و صالحش باشد تا روز قیامت و آنان وارثان و سلاطین دوعالم می گرداند ، همانطور که در آیات متعدد قرآن  وعده داده: آن الارض یرثها عبادی الصالحون....و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض....( و آنان را وارثان بی قید و شرط آنچه خدا مالک آن است قرار می دهیم و در زمین آنان را تمکین و سلطنت خواهیم بخشید، خداوند. درباره ی پادشاهی حضرت سلیمان و قوم بنی اسرائیل فرموده: و اورثهم مشارق الارض و نغاربها ...( قید و شرط آورده و گفته آنان را وارثان مشارق و مغارب عالم گردانیدیم) اما در اینجا می فرماید: و نحعلهم الوارثین..( یعنی هیچ قید و شرطی نیاورده، الوارثین یعنی وارث آنچه خداوند. مالک آن است، نه تنها زمین، بلکه شامل آسمانها و بهشت و دوزخ هم میشود، حتی صفات خدا را هم شامل میشود....)  گرگ و میش و شیر و آهو چارضد/ از نهیب قهرمان آمیخته....در آن روزگار چنان امنیت برقرار میشود که  خشونت و نفرت حتی از میان حیوانات هم میرود و گرگ و میش و شیر و آهو چهار دشمن دیرینه با آرامش در کنار هم زندگی می کنند( در احادیث شیعه هم ب این نکته اشاره شده) ....اتحاد اندر اثر بین و بدان/ نوبهار و مهرگان آمیخته..( در آن زمان خزانی در کار نیست و همیشه نوبهار است) اندر آمیزید زیرا بهر ماست/ این زمین با آسمان آمیخته.(مولانا میگوید این زمینی که با آسمان آمیخته شده از آن ماست، اشاره ب آیه قرآن: آن الارض یرثها عبادی الصالحون...زمین را ب ارث می‌برند بندگان صالحش) ....لازم ب ذکر است که مولانا و حافظ و خیام و باباطاهر  و....پیروان یک ائمه هستند، همان ائمه ای که در این آیه قرآن ب آن اشاره شده...و نحعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین....

Mebia در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

"مرض هایل" به معنای بیماری هولناک و ترسناک است و در فرهنگ لغت تلفظ صحیح آن نوشته شده است البته "مرض هائل "هم به نوعی درست است 

برگ بی برگی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

سلام و درود، چنین است که می فرمایید، یعنی مستور و مست هر دو از یک قبیله اند،  و سپاس از شما 

شهاب عمرانی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را:

چه بسیار پرندگانی که از روی شکم و گرسنگی به سمت دام رفته اند و الان در بامها ی خانه ها داخل قفس حبس هستند.

شهاب عمرانی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۴ - کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او به دو دست:

ترس اینکه اجزای بدن از تو جدا بشود از تو رفته و برای دفع آن سپری بسیار محکم به تو عطا شده است. احتمال منظور همان دستی که با آن کار انجام میدهد.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

سپاس ویژه از استاد ارجمندم دکتر عباچی عزیز که در این کار راهنمای بنده بودند. (مثل همیشه)

بیت 1قال مولایَ لِطَرفی لا تَنَم
مولایم به چشمم گفت نخواب
در متن، مولائی آمده است. در عربی چنین کلمه‌ای وجود ندارد و در یکی از کتاب‌ها که در اینجا آورده شده است، مولای نوشته شده است.

 

بیت 2 اِسْقیانی و دَعانی، أَفْتَضِح
مرا بنوشانید و بگذارید معلوم (رسوا) بشوم.

 

بیت 3 لا تَحِلُّوا قَتْلَ مَن أَلْقَی السَّلَم
کشتن کسی که تسلیم شده را حلال نکنید.

 

بیت 4 یا غریبَ الْحُسْنِ؛ رِفْقاً بِالْغَریب
ای زیبای بی نظیر، با ناآشنا مدارا کن!
غریب در اینجا جناس دارد در یک جا به معنای بی نظیر و بی همتاست و در مورد دوم به معنی ناآشنا

 

بیت 5 ما لِذاکَ الْکَفِّ مَخْضوباً بِدَم؟
آن دست آغشته به خون چیست؟

 

بیت 6 قَدْ مَلَکْتَ الْقَلبَ مُلْکاً دائماً
به صورت دائم بر قلب حاکم شده‌ای.
 
بیت 7 لا أُبالی؛ إِنْ دَعا لی أَو شَتَم
اهمیت نمی‌دهم (برایم فرقی ندارد) اگر مرا دعا کند یا دشنام دهد.

 

بیت 8 یا قَضیبَ الْبانِ ما هذا الْوُقوف؟
ای شاخ شمشاد! این ایستادن چیست؟ 

 

بیت 9 ما حَسِبْتُ الْآنَ إِلّا قَدْ هَجَم
فکر می‌کنم اکنون حمله کرده است.

 

بیت 10 خَلِّیانی؛ نَحوَ منظوری أَقِفْ
مرا واگذارید (رها کنید) تا به محبوبم بنگرم.
خَلِّیا فعل امر مثنی در باب تفعیل است و نون بعد از آن نون وقایه است و سپس ضمیر یاء متکلم وحده. 

 

بیت 11 لا تَخونونی فَعَهدی ما انْصَرَم
به من خیانت نکنید زیرا پیمانم پابرجاست. (نقض نشده است)

 

بیت 12 بَذلُ روحی فیکَ أَمرٌ هَیِّنٌ
جان فشانیم برای تو کاری آسان است.

 

بیت 13 لَمْ أَزَلْ عَبداً و أَوصالی رِمَم
هنوز بنده هستم در حالی که پاره‌های تنم پوسیده است.

 

بیت 14 شَنْعةُ الْعَذّالِ عِندی لَمْ تُفِدْ
سرزنش ملامت کنندگان در نزد من فایده ندارد.

 

بیت 15 لا تَلومونی؛ فَجُرْحی ما الْتَحَم
مرا سرزنش نکنید زیرا زخم من بهبود نیافته است.

 

بیت 16 إِنْ تُرِدْ مَحْوَ الْبَرایا، فَانْکَشِفْ
اگر می‌خواهی مخلوقات را محو و نابود کنی خودت را آشکار کن (چهره بنمای)
 
بیت 17 کُلَّما أَسَّسْتُ بُنیاناً هَدَم
هرگاه بنیانی را بسازم (عشق آن را) نابود می‌سازد. 

 

بیت 18 أَنتَ فی قلبی؛ أَ لَمْ تَعْلَمْ بِهِ؟
تو در دل من هستی. آیا آن را نمی‌دانی؟
 
بیت 19 إنَّ غایاتِ الْأَمانی تُغْتَنَم
قطعا  اوج آرزوها غنیمت شمرده می‌شود.
غایات جمع مؤنث است و در حالت نصب، کسرۀ نیابی می‌گیرد.

افشین محمدی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۱:

کفر ب جنگ آمد و ایمان ب صلح/ عشق بزد آنش در این صلح وجنگ.... غزلیات مولانا پر رمز و راز و اسرار آمیز است، این غزل   مولانا اشاره دارد ب پایان کار جهان که خداوند در قرآن می فرماید: آن الارض یرثها عبادی الصالحون....زمین را ب ارث می برند بندگان صالحم....یعنی وقتی که کفر و ایمان باهم در جنگ هستند و این جنگ آنها ب هیچ جایی نمی‌رسد ، عشق در آخرالزمان آتش در این صلح و جنگ میزند و جهانی از نو می آفریند....به ارث می برند، یعنی می بلعند و می خورند هر دوجهان را ....عشق گشاید دهن از بحر دل / هر دو جهان را بخورد چون نهنگ...دو جهان را کند یکی لقمه/ شعله هایی که در نهان دارم.....بود مردمخوار عالم، خلق عالم را بخورد/ خالق آوردست ما را تا که ما عالم خوریم....آدمی در عالم خاکی نمی آید ب دست/ عالمی دیگر بیاید ساخت وزنو آدمی...بیاتاگل برافشانیم و می در ساغر اندازیم/ فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم....نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد/ عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد 

هما ناظری در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۲ در پاسخ به وحيدو دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

وقتتون بخیر 

این شعر راجع به شاه شجاع هست که حافظ رفاقتی صمیمی باهاشون داشتن و و در اینجا شاه شجاع رفته سفر و چند وقتی هست که برای حافظ نامه ای ننوشته 

فرهود در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

دور دار از خاک و خون دامن، چو ...

از خاک و خون دامن بدار یعنی از جنگ دوری کن‌، نیازی به جنگ و تندی نیست.

بیت یعنی «نیازی به جنگ و عتاب نیست، بی‌جنگ و بی خاک و خون کشیدن، ما قربان (قدم) و کُشته شما هستیم.‌»

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۰ در پاسخ به بیرانوند دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

درود

خیر 

خَلِّیانی صحیح است که فعل امر مثنی است +ن وقایه+ ضمیر متکلم وحده

مرا رها کنید، مرا واگذارید

A Z در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۳ در پاسخ به فاطمه زندی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

درود، شما صفحه در اینستاگرام یا فضای مجازی ندارید؟؟؟

فاطمه rezaie در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

درود بر سعدی عزیزم 😍 

ای کاش گنجور معنی هر بیت را هم اضافه کند

۱
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۵۲۶۷