گنجور

حاشیه‌گذاری‌های یگلن

یگلن


یگلن در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۹:

بیت پانزده ایرج اشتباه میگوید که کسی از کتاب نمیهراسد، امروز میبینیم که بعضی از حضرات از کتاب وحشت دارند.

 

یگلن در ‫۲ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۶ - پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه به امامت:

مصراع اینچ می‌گویم به قدر فهم تو ست نشان دهنده جایی ست که مولانا بوده و میزان آگاهی او، البته که در آن سطح از آگاهی گفتن چنین جمله‌ای تواضع و فروتنی گوینده را زیر سوال نمی‌برد چرا که او گوینده را یعنی خودش را خوب می‌شناسد. شما اگر همین داستان را بخوانید قدری از آن‌را می‌فهمید، بروید چند سال سیر و سلوک کنید برگردید و دوباره بخوانید قدری عمیق‌تر یا جوری دیگر آن‌را فهم می‌کنید، اگر هم فهم درست داشته باشید که کیمیایید و شاید نیازی به خواندن این شعرها نداشته باشید.

توضیح خلاصه ای درباره این بخش از شعر بدهم که: در جاهای زیادی به صورت تناوبی مولانا تاکید دارد که گوش خر بفروش و دیگر گوش خر یا ترک این دنیا کن یا هر جهتی دنیا رفت تو کجش را برو، اینجا هم اشاره به کلام پیامبر اسلام می‌کند که چشمها را یعنی حس‌های دنیوی را بپوشانید تا چیزهای جدید ببینید، مثلاً اگر تلویزیون‌تان سوخت عزا نگیرید برای تصادف ماشین‌تان دعوا نکنید اعصاب خودتان را درگیر این شکم و مال نکنید. بعد توضیح می‌دهد که بدن یعنی دنیای مادی پنج سوراخ دارد اشاره به حواس دیدن و شنیدن و غیره، باید مواظب سوراخهای این بدن باشید، هر چیزی نگویید هر چیزی نشنوید هر چیزی نی‌اندیشید. بعد می‌گوید حالا که تن را از این شنیده‌ها و گفته‌های دنیایی رها کردید مثل شکستن کوزه است و آب آن می‌ریزد، مثل داستان اعرابی که کوزه ای آب شور برای شاه برد و شاه آن کوزه را به دریا زد و آب کوزه با دریا یکی شد، باید چیزی جایگزین کنید وگرنه مثل هامون خالی می‌شوید و جایگزین باید از سرچشمه و دریای اصلی باشد و افسوس می‌خورد که جایش نیست توضیح دهد اما اشاره می‌کند که سرچشمه همان است که جانداران و دنیاها از آن می‌آید. برای درک بیشتر می‌توانید داستان طوطی و بازرگان را بخوانید،ک که در آن وقتی طوطی خودش را به مردن می‌زند یعنی وقتی جلوی زبان را گرفتید بعد طوطی دیگری آزاد متولد می‌شود. در آخر هم با توجه به ویژگی آن دریای اصلی یا سرچشمه نتیجه گیری می‌کند که اینها همه وهم است و متعلق به گذشته، گذشته ای وجود ندارد، آن جانداران و آن فهم‌ها و همه حرف‌هایی که زده شد چیزهایی است که در فکر ما است، چیزی که الان واقعیت دارد تو شنونده ای یا تو همراهی، همراه آن لحظه مولانا حسام الدین چلپی بوده پس او را در جا مثال می‌زند تا خود شما خواننده بفهمی در لحظه کجایی

 

یگلن در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

دوستانی که قصد تصحیح شعر جناب حافظ رو دارند هم تقاضا دارم در نوشتار زبان فارسی تلاش کنند کمتر غلط املایی داشته باشند. ممنون

 

یگلن در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

هرکسی آز ظن خود شد یار من
وز درون من، نجست اسرار من
بله درست می‌فرمایند فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر

 

sunny dark_mode