بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود
وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود
در آن بساط که من خوان عشرت آرایم
مگس ز تلخی من جانب شکر نرود
ز شهر خویش مرا شهرت تو دور انداخت
به اختیار کسی جانب سفر نرود
چه می شود، چو کریمان ره غریب زنند
ره دیار ببندند تا خبر نرود
به طبع شوخ تو نازیم و آن پذیراییش
که گر سخن رود از خاطرت اثر نرود
دلم به یاد تو دریا نمود چشم و هنوز
می خیال تو در ظرف مختصر نرود
تن نزار و دل بردبار خواهد عشق
که از نسیم به جوش آید و بسر نرود
چو خون مرده سیه روی باد در ته پوست
دلی که بر سر پیکان و نیشتر نرود
بر آستانه رهی می نما «نظیری » را
که قدر مجلس خاصان به اینقدر نرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از اندوه و غم ناشی از دوری محبوب سخن میگوید و بیان میکند که حتی با حضور دیگران و لذتهای ظاهری، غم او از دلش نمیرود. او به تلخی زندگی اشاره دارد که با وجود شیرینیها نمیتواند فراموش شود. شاعر احساس میکند که محبوبش او را از زادگاهش دور کرده و در سفر به دوری رفته است. همچنین به این موضوع میپردازد که سخنانش نمیتواند از خاطر محبوبش بگذرد و عشقش به یاد او همچنان زنده است. در نهایت، شاعر با اشاره به درد و رنجی که از این جدایی میکشد، بر نیاز به حضور محبوب تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو، غم و اندوه از یادم نمیرود و درد دوریات از قلبم و دیدگانم محو نمیشود.
هوش مصنوعی: در جایی که من مراسم شادی و خوشی برپا کردهام، مگس به خاطر تلخی و ناخوشایندی من سمت شکر و شیرینی نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: شهرت تو مرا از دیار خود دور کرد به گونهای که هیچکس به اراده خود راهی سفر نمیشود.
هوش مصنوعی: چه میشود اگر انسانهای بلندمرتبه و با دست و دل بزرگ، برای غریبان راهی بسازند و به دنیای خودشان ببرند تا کسی از حال و وضعیت آنها باخبر نشود؟
هوش مصنوعی: با طبع شوخ و شاداب تو هم به ناز و لذت میپردازیم و آن ویژگیات که اگر حرفی از ذهن و خاطر تو بگذرد، هیچ وقت فراموش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دل من به یاد تو، همچون دریا پر از احساسات و آرزوهاست و هنوز هم نمیتواند تمام عشق و یاد تو را در فضای محدودش جا دهد.
هوش مصنوعی: اگر فردی با بدنی رنجور و دل صبور باشد، عشق او در برابر بادهای ملایم به جوش میآید و هرگز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی در دل خود غم و اندوهی سنگین دارد، همچون خون مردهای که در زیر پوست یک خرسنده پنهان شده است، نمیتواند به راحتی به سمت چیزهای تند و تیز برود یا با خطرات روبهرو شود. این تصویر نشاندهنده این است که درختان افسردگی و یا تنگناهای زندگی اجازه نمیدهند که انسان به زندگی خود ادامه دهد یا با چالشها روبهرو شود.
هوش مصنوعی: بر درگاه محبتی بایست و خود را نشان بده، ای نظیری، چرا که ارزش و مقام کسانی که در محافل خاص قرار دارند به این اندازه نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود
به هر دَرَش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی
ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود
سوادِ دیدهٔ غمدیدهام به اشک مشوی
[...]
مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود
خیال چشم سیاه تو از نظر نرود
سرم به پای مزن گر بر آستانه ی تست
که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود
به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند
[...]
به گریه نقطه خال تو از نظر نرود
که داغ لاله به خونابه جگر نرود
ز چاه خوبی یوسف نمی شودخس پوش
به بند حسن گلوسوز از شکر نرود
چه سود دولت دنیا خسیس طبعان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.