به گریه نقطه خال تو از نظر نرود
که داغ لاله به خونابه جگر نرود
ز چاه خوبی یوسف نمی شودخس پوش
به بند حسن گلوسوز از شکر نرود
چه سود دولت دنیا خسیس طبعان را
که حرص از آتش سوزان به تاج زر نرود
ز دل به باده روشن نمی رود غم عشق
به آفتاب کلف از رخ قمر نرود
تمام روی زمین بی نزاع وجنگ وجدل
ازان کس است که از حد خود بدر نرود
که می برد خبر کشتن مرا بیرون
ز محفلی که ز دلبستگی خبر نرود
به زیر برگ خزیده است میوه ام جایی
کز آفتاب رگ خامی از ثمر نرود
به خاص وعام بزرگانه می دهد پهلو
چرا به پای خم می کسی به سرنرود
تسلی دل صائب به وصل ممکن نیست
که تلخکامی بادام از شکر نرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیم عمیق عشق، غم، و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر تأکید میکند که برخی احساسات و نتایج طبیعی نمیتوانند از چیزی دور شوند، مانند داغ عشق که در دل باقی میماند. همچنین، از بیفایده بودن دنیای مادی و حرص و طمع افراد میگوید که حتی با داشتن ثروت نمیتوانند آرامش واقعی را یابند. شاعر به عدم امکان فرار از دلمشغولیها و غمها اشاره میکند و نشان میدهد که آرامش و تسلی وجود ندارد. در نهایت، اشارهای به محدودیتها و عدم توانایی برخی افراد در درک واقعیات زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نقطه خال تو از یاد نمیرود، حتی اگر برگردم و بگریم. چون داغ لاله در دل من، مانند خونابهی جگر، هیچگاه فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: از چاه زیبایی یوسف نمیتوان به راحتی خارج شد، همچنان که کسی که در غم و زحمت است، نمیتواند به سادگی از خوشیها بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: دولت و ثروت دنیاست که به افراد تیرخالی و بخیل میرسد، اما حرص و طمع آنها مانند آتش سوزان است که هیچگاه به تاج زر و جواهرات نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: غم عشق از دل با نوشیدنی رفتنی نیست، مثل اینکه نور آفتاب نتواند بر چهره ماه تاثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: تمامی نقاط زمین در صلح و آرامش است، به شرطی که هر کس از مرزهای خود تجاوز نکند و به حریم دیگران احترام بگذارد.
هوش مصنوعی: کسی که خبر کشتن مرا به بیرون میبرد، در جایی است که به خاطر علاقه و وابستگیاش، نمیتواند از این ماجرا بیخبر بماند.
هوش مصنوعی: میوهام در سایه برگها پنهان شده است تا از تابش آفتاب در امان بماند و نارس نماند.
هوش مصنوعی: با احترام و احترام به همه، هر کسی را به موقعیت و منزلت خود میسنجند، اما چرا فردی باید خود را پایین بیاورد و در مقابل دیگران به زانو درآید؟
هوش مصنوعی: دل صائب به وصالی نمیرسد که تلخی بادام، همچنان از شیرینی شکر جدا نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود
به هر دَرَش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی
ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود
سوادِ دیدهٔ غمدیدهام به اشک مشوی
[...]
مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود
خیال چشم سیاه تو از نظر نرود
سرم به پای مزن گر بر آستانه ی تست
که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود
به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند
[...]
بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود
وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود
در آن بساط که من خوان عشرت آرایم
مگس ز تلخی من جانب شکر نرود
ز شهر خویش مرا شهرت تو دور انداخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.