گنجور

 
مولانا

برو برو که به بز لایق است بزغاله

برو که هست ز گاوان حیات گوساله

برو برو که خران گله گله جمع شدند

خر جوان و خر پیر و خر دو یک ساله

ز ناله تو مرا بوی خر همی‌آید

که خر کند به علف زار و ماده خر ناله

دماغ پاک بباید برای مشک و عبیر

گلوله‌های پلیدی برای جلاله

در آن زمان که خران بول خر به بو گیرند

زهی زمان و زهی حالت و زهی حاله

میا میا که به میدان دل خران نرسند

به صد هزار حیل می‌رسند خیاله

دلاله کیست بلیس این عروس دنیا را

عروس را تو قیاسی بکن ز دلاله

خموش باش سخن شرط نیست طالب را

که او ز اشارت ابرو رسد به دنباله

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ظهیر فاریابی

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت

ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله

بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو

از آن سپس که دو ماهش گذشت از هاله

جواهری که ز مدح تو نظم می کردم

[...]

جامی

خوشا می از کف آن ماه چارده ساله

که بهر نقل دهد بوسه ای ز دنباله

رسیده غره شوال و ماه روزه گذشت

بیار می که همین بود توبه را حاله

پیاله گیر و ز آلایش گناه مترس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه