گنجور

 
مولانا

برو برو که به بز لایق است بزغاله

برو که هست ز گاوان حیات گوساله

برو برو که خران گله گله جمع شدند

خر جوان و خر پیر و خر دو یک ساله

ز ناله تو مرا بوی خر همی‌آید

که خر کند به علف زار و ماده خر ناله

دماغ پاک بباید برای مشک و عبیر

گلوله‌های پلیدی برای جلاله

در آن زمان که خران بول خر به بو گیرند

زهی زمان و زهی حالت و زهی حاله

میا میا که به میدان دل خران نرسند

به صد هزار حیل می‌رسند خیاله

دلاله کیست بلیس این عروس دنیا را

عروس را تو قیاسی بکن ز دلاله

خموش باش سخن شرط نیست طالب را

که او ز اشارت ابرو رسد به دنباله

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۴۱۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ظهیر فاریابی

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت

ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله

بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو

از آن سپس که دو ماهش گذشت از هاله

جواهری که ز مدح تو نظم می کردم

[...]

جامی

خوشا می از کف آن ماه چارده ساله

که بهر نقل دهد بوسه ای ز دنباله

رسیده غره شوال و ماه روزه گذشت

بیار می که همین بود توبه را حاله

پیاله گیر و ز آلایش گناه مترس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه