بیزر و زور کجا زاری ما را ثمر است
در محیطی که ثمر بر اثر زور و زر است
رأی خود را ز خریت به پشیزی بفروخت
بس که این گاو و خر از قیمت خود بیخبر است
هرچه رأی از دل صندوق برون میآید
دادش از رأی خر و نالهاش از رأی خر است
بر سر سخت چون سندان غنی مشت فقیر
کارگر هست اگر چون چکش کارگر است
توده تا رأیفروشی است فنش رأی کثیر
مال یک سلسله مفتخور مفت خر است
غزل نامه طوفان به مضامین جدید
در بر خسرو شیریندهنان چون شکر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نقد جامعهای میپردازد که در آن موفقیت و ثروت به زور و زر وابسته است. شاعر اشاره میکند که افرادی که به راحتی نظر خود را میفروشند، از ارزش واقعی خود بیخبرند. او به معضلات اجتماعی همچون رأیفروشی و بیتوجهی به کارگران اشاره میکند و به این نکته میپردازد که ثروت در دست یک گروه بهرهکش قرار دارد و عموم مردم در این چرخه ضعیف و مظلوم هستند. در نهایت، به نوعی حس ناامیدی نسبت به پدیدههای اجتماعی و فرهنگی آن دوران اشاره میشود.
هوش مصنوعی: در جایی که قدرت و ثروت حرف اول را میزنند، ما بدون این دو هیچ تأثیری نداریم و نمیتوانیم انتظار برآورده شدن خواستههامان را داشته باشیم.
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر نادانی و ناآگاهی، نظرات و عقاید خود را به قیمت ناچیزی میفروشد، مانند گاو و خر است که از ارزش واقعی خود بیخبرند.
هوش مصنوعی: هر چه نظر و رأیی که به دست میآید، نشاندهنده ناله و درد دل همان نظر است. به عبارتی، تأثیرات و نتایج نظرات، از مسائلی ساده و پیش پا افتاده نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: این بیت به نقل از مقایسه وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد اشاره دارد. در آن، به این نکته پرداخته میشود که برخی افراد که از ثروت و قدرت بیشتری برخوردارند، مانند یک سندان با استحکام و سختی، ممکن است به راحتی بر سر فقیران و کارگران بیفتند. از سوی دیگر، اگر کارگران نیز به مانند چکش عمل کنند، میتوانند بر مشکلات غلبه کنند و به پیشرفت برسند. به طور کلی، این بیت بازتابدهنده تضاد بین ثروتمندان و کارگران و تأثیر آن بر زندگی آنهاست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم به رأیفروشی مشغولند، هنر و مهارت آنها تنها در آن است که تعداد زیادی از آرا را جمعآوری کنند، و این تنها یک روش برای سوءاستفاده از ثروت دیگران است.
هوش مصنوعی: غزل مانند نامهای است که طوفانی از مضامین تازه را به همراه دارد و شیرینی آن مشابه شکر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خردمند نگه کن که جهان برگذر است
چشم بیناست همانا اگرت گوش کر است
نه همی بینی کاین چرخِ کبود از برِ ما
بسی از مرغ، سبکپَرتر و پرّندهتر است؟
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
[...]
پیش من یکره شعر تو یکی دوست بخواند
زانزمان باز هنوز این دل من پر هسر است
در خانی ز پس اوست و بآنحلقه در است
نتوان گفت کز آنهاست کز آنها بتر است
سرخ مرد است ولی چاره چه دانم چو غر است
سرخ عر نبود در زیر برنگ دگر است
فلسفه داند و از فلسفه دانان خر است
[...]
بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است
که همه کار جهان رنج دل و دردسر است
تا تو در ششدرهٔ نفس فرومانده شدی
مهره کردار دل تنگ تو زیر و زبر است
عمر بگذشت و به یک ساعته امید نماند
[...]
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.