با دل آغشته در خون گرچه خاموشیم ما
لیک چون خم دهان کف کرده در جوشیم ما
ساغر تقدیر ما را مست آزادی نمود
زین سبب از نشئه آن باده مدهوشیم ما
گر توئی سرمایه دار با وقار تازه چرخ
کهنه رند لات و لوت خانه بر دوشیم ما
همچو زنبور عسل هستیم چون ما لاجرم
هر غنی را نیش و هر بیچاره را نوشیم ما
نور یزدان هر مکان، سر تا به پا هستیم چشم
حرف ایمان هرکجا، پا تا به سر گوشیم ما
دوش زیر بار آزادی چه سنگین گشت دوش
تا قیامت زیر بار منت دوشیم ما
حلقه بر گوش تهی دستان بود گر فرخی
جرعه نوش جام رندان خطاپوشیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس آزادی و مبارزه برای آن است. شاعر با اشاره به وضعیت دشوار و بیصدا بودن مردم، از تصویری از درد و رنج سخن میگوید. او از ساغری یاد میکند که به لطف تقدیر، او را مست آزادی کرده و این احساس را بسیار قویتر میکند. همچنین، شاعر به تفاوتهای اجتماعی و قشرهای مختلف اشاره میکند و میگوید که همچون زنبورها، به غنیها نیش میزنند و به بیچارگان تسکین میدهند. او ایمان را نور یزدان میداند که در همه جا تابیده و در نهایت از بار سنگین آزادی و منت یاد میکند، بهویژه در برابر آنهایی که در فقر زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: اگرچه ما به خاطر درد و رنجی که داریم، سکوت کردهایم و در ظاهر خاموشیم، اما در باطن همچنان پر از هیجان و احساس هستیم، مانند ایی که درون یک ظرف پر از مایع جوشان، سرریز میشود.
هوش مصنوعی: خمرهٔ سرنوشت ما را به خوشحالی و آزادی وا داشته است، به همین دلیل از حالت مستی آن نوشیدنی سرمست و گیج هستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو فردی ثروتمند و با وقار هستی، ما در مقابل تو افرادی هستیم که خانهمان را بر دوش میزنیم و از زندگی ساده و بدون دغدغهای برخوردار نیستیم.
هوش مصنوعی: ما مانند زنبور عسل هستیم؛ یعنی به طور طبیعی هر فرد ثروتمند را آزار میدهیم و هر فرد نیازمند را کمک میکنیم.
هوش مصنوعی: نور الهی در همه جا حضور دارد و ما کاملًا زیر این نور هستیم. همچنین، از هر سو به حقیقت و معنای ایمان گوش فرادادهایم.
هوش مصنوعی: شب گذشته، بار سنگین آزادی را بر دوش خود حس کردم و تا پایان زندگی همچنان زیر سنگینی قرض و منت دیگران خواهیم بود.
هوش مصنوعی: اگر فرخی، که شخصی خوشبخت و خوشحال است، میتوانست در کنار افرادی که دست خالی هستند، زندگی کند، ما نیز به عیش و نوش و خوشگذرانی مشغول شدهایم و از خطاهای خود میگذریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما
از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما
گر در آن محراب ابرو نیست ما را راه حرف
از دعاگویان آن صبح بناگوشیم ما
از نسیمی می شود بنیاد ما زیر و زبر
[...]
با بد و نیک جهان از بسکه همدوشیم ما
سرمه را چشمیم و حرف سخت را گوشیم ما
عقده ایی در هر خم زلفی که باشد شانه ایم
کاکلی هر جا پریشان می شود دوشیم ما
قامت ما خم شده و فکر کنار از سر نرفت
[...]
چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما
یک مژه تا واشود صد دشت آغوشیم ما
حیرت ما ازدرشتیهای وضع عالم است
دهرتاکهسار شد آیینه میجوشیم ما
شمع فانوس حباب از ما منورکردهاند
[...]
دل پر از افغان و ظاهر خالی از جوشیم ما
از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما
تا به بر گیریم هر دم تیر تقدیر تو را
جمله اعضا چون کمان پیوسته آغوشیم ما
چون تن آیینه پنهان در لباس جوهریم
[...]
بس که چون عنقا ز خاطرها فراموشیم ما
گر جهان از ما نپوشد چشم میپوشیم ما!
جوش شکر در نی آخر میکند منع صدا
از کمال شهد مضمون گرچه خاموشیم ما!
از زمین تا آسمان گر مشتری جوشد ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.