چون به مصیبت از ازل رفت همی قضای من
چیست مصیبت دگر ساز طرب برای من
ز ابروی و قد دلستان دام منه که بس مرا
نیزه آسمان گذر تیغ جهانگشای من
خصم به جامه جدل قاسم و خلعت طرب
مغفر مرگ تاج من ثوب کفن قبای من
زین بر خویش خواندنت شاد نیم به دوستی
سوی عدو به خشم ران خواهی اگر رضای من
خط چو خضاب و مشعله بر سر چنگ و حجله کش
کز در ساز خرمی بس بود این بجای من
بزم زفاف قتلگه نای جدل نوای نی
شمع شرار آه دل خون گلو حنای من
بوسه رنج کاه من کوب خدنگ جان شکر
برق سنان دل گزا خنده جان فزای من
با غم سوگ کشتگان از من و سور خرمی
بزم نشاط من شود غمکده عزای من
نعش و فاسرشتگان ساخت به دشت پشتگان
زنده من ای عجب مبر نام من و وفای من
غیر کهن خلاف زد راه من از وصال تو
عذر فراق من بنه یار نو آشنای من
رفتم و دور از آن مژه وان خم زلف عنبرین
تیر هلاک و چشم من چنبر مرگ و نای من
جانب پهنه وغا چشمی و چشمی از قفا
بزم زفاف و روی من رزم مصاف و رای من
گر نه فنا در آن بقا ور نه عدم در آن وجود
آه من و وجودم من وای من و بقای من
غیر به قصد جان من من به خیال خون او
کفر مبین ودین مگو تا چه کند خدای من
والی تیره نامه را زآن کف و خامه کرم
عذری و صد عطای تو خطی و صد خطای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مصیبتهای عاطفی و احساسی شاعر میپردازد. شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی و فراق سخن میگوید و به شیوهای معنادار به زوال عشق و زندگی اشاره میکند. او از تناقضاتی چون شادی و غم، عشق و جنگ، و حیات و مرگ میگوید و نشان میدهد که چگونه این احساسات متضاد در دل او به هم میآمیزند. شاعر با تصاویری از طبیعت و احساسات انسانی، به نوعی دوگانگی وجود خود و تضادهای عاطفیاش را به تصویر میکشد. او همچنین به سرنوشت نامش و عذابی که از جدایی تحمل میکند، فکر میکند و در نهایت، وجود و بقای خود را در سایه عشق و شوقی که به معشوق دارد، باز مییابد.
هوش مصنوعی: اگر از آغاز مشکلات و مصیبتها سرنوشت من این بوده، چرا من نباید به دنبال شادی و خوشحالی دیگری باشم؟
هوش مصنوعی: از ابروی خمیده و قد جذاب دلبر خودم فریب نخور، زیرا من هم باید با مشکلات و چالشهای زندگی روبهرو شوم، چالشهایی که به سختی و تیزی یک شمشیر هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نزاع و جدلهایی که بر سر لباس و ظاهر رخ میدهد اشاره دارد. او به نوعی تقابل میان لباس جدل (نفاق و بحث) و لباس فرح (شادمانی) را بیان میکند. همچنین، به صورت نمادین از مرگ و کفن صحبت میکند و به نوعی به این نکته اشاره دارد که اگر چه ممکن است ظاهر آراستهای داشته باشد، اما در نهایت، سرنوشت مرگ و ناپایداری زندگی بر همگان حاکم است.
هوش مصنوعی: خوشحالی من زمانی است که تو را به دوستی بخوانم و اگر بخواهی رضایت مرا به دست آوردی، نباید به دشمنی روی بیاوری.
هوش مصنوعی: خطی زیبا مانند خضاب بر سر چنگ و در آستانهٔ شادی و عروسی بکش، زیرا که سرور و خوشی برای من کافیست.
هوش مصنوعی: مراسم عروسی، جایی است که جدل و بحث در آن پایان میگیرد. صدای نی و روشنایی شمعها حس شادی و احساسات عمیق من را به تصویر میکشد. درد دل من و غمی که در وجودم دارم، جایی در این جشن حس میشود. رنگ حنا بر دستانم، نشانهای از شادی و زیبایی است، اما درد و شوقی در دل من نهفته است.
هوش مصنوعی: بوسهای که بر لبان من وجود دارد، به مانند تیرهایی است که روح را آزرده میکند. شادی و سپاس را در دل ایجاد میکند و خندهام جان تازهای به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: غم از دست رفتگانم مرا عذاب میدهد، ولی خوشی و نشاط جشن من، تبدیل به محلی برای اندوه و عزاداری شده است.
هوش مصنوعی: در دشت چهرههای مرده و نابینا را ساختند، اما من زندهام. ای شگفتی، نام من و وفای من را یاد نکن.
هوش مصنوعی: به جز عشق قدیمیام، هیچ چیز دیگری مانع از رسیدن من به تو نیست؛ پس دلیل جدایی من را بر طرف کن، ای دوست تازهوارد به زندگیام.
هوش مصنوعی: رفتم و دور شدم از آن مژههای زیبا و آن زلفهای خوشبو؛ تیرهایی که ناگهان به قلب من اصابت کردند و چشمانم مانند حلقهای از مرگ است. صدای من هم به مانند نی است.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، یک چشم به جلو دارم و یک چشم به پشت، در حال برگزاری جشن عروسی و در عین حال، درگیر جنگ و مبارزه هستم. افکار و علاقهام نیز معطوف به این دو حالت متضاد است.
هوش مصنوعی: اگر در آن بقا نیست، پس فنا وجود دارد و اگر در آن وجود نیست، پس عدم هست. آه و افسوس من و وجودم، وای از من و از بقایم!
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که غیر از هدفی که برای جان من در نظر گرفته شده، به خاطر فکر کردن به خون او، من وظیفهای ندارم که در مورد دین یا کفر صحبت کنم. فقط خداوند میداند با من چه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دولت و قدرت من به خاطر لغزشها و اشتباهاتم تحت تأثیر قرار گرفته است، ولی شما با بخششها و مهربانیهایتان، همیشه در کنار من بودهاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من
با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم
چونک تو سایه افکنی بر سرم ای همای من
چونک کند شکرفشان عشق برای سرخوشان
[...]
ای ز تو کوه کوه غم بر دل مبتلای من
نیست مراد خاطرت جز غم و جز بلای من
هر مژه کرده جوی خون بر رخ من روان ولی
کیست که با تو دم زند از من و ماجرای من
مهر و وفای من مبین ترک جفای خود مکن
[...]
دعوی عشق میکنم کذب شده دعای من
رفتی و مانده ام بجا وای من و وفای من
تنگ شده است عیش دل بیگل گلستان دل
رفت بهار و شد خزان تا چه کند خدای من
چون جرسم بغلغله طی نشده چه مرحله
[...]
مبین به زهد خشگ و این عمامه و ردای من
که این عمامه و ردا، همه بود بلای من
نظاره کن ولای من وفای من صفای من
به بزم می کشان نگر مقام وحدّ و جای من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.