گرچه دانم ره عشق تو به سر مینرود
میروم زان که دلم راه دگر مینرود
دلم از صبح شب هجر چنان شد نومید
کِش به غفلت به زبان نام سحر مینرود
گفتهام از لب شیرین تو روزی سخنی
همچنان از دهنم طعم شکر مینرود
دجله در عهد سرشکم ورق نام بشُست
بحر چون موج زند نام شمر مینرود
گاهگاهی خودی ای ناله به گوشش برسان
گرچه هرگز به تو امّید اثر مینرود
دیده پُرآبم از آن است که یک چشم زدن
آفتاب رخش از پیش نظر مینرود
چشم میگون ترا فتنه نخسبد هرگز
مستی از خانه خمار به در مینرود
چه فسون کرد زلیخا که مه کنعانی
در ضمیرش به غلط یاد پدر مینرود
یاری از سویِ کَسان خواهم و گوید یعقوب،
این گمانی است که در حق پسر مینرود
زاهد ار پایه یغمات نه از جای مرو
به مقامی که مسیحا شده خر مینرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عاشقانه و ناامیدی اشاره دارد. شاعر میداند که راه عشق به پایان نمیرسد، اما با این حال ادامه میدهد، زیرا دلش نمیتواند راه دیگری را بپذیرد. دل او از جدایی ناامید شده و نمیتواند نامی از لیلی و سحر بیاورد. حتی صحبت از لب شیرین محبوب، طعمی جز تلخی ندارد. شاعر به تشبیههای مختلف اشاره میکند، مثل دجله و دریا که یاد و نام محبوب را از خود پاک نمیکنند. هشدار میدهد که هرگز امیدی به بهبودی از عشق نخواهد داشت، زیرا حتی یک چشم به هم زدن کافی است تا دلش را آتشین کند. او به زلیخا و یعقوب نیز اشاره میکند و به نیرو و تاثیر عشق بر شخص میپردازد، در حالی که دیگران را به دقت و تمرکز در عشق خود دعوت میکند. در نهایت، شاعر به زاهدان اشاره میکند که از خواهشهای دنیا برنگردند، زیرا به مقامی که مسیحا دست یافته، نمیتوان رسید.
هوش مصنوعی: اگرچه میدانم که عشق تو به پایان نمیرسد، اما من ادامه میدهم چون دیگر دلم راهی جز این نمیبیند.
هوش مصنوعی: دل من از صبح و شب جدایی به شدت ناامید شده، طوری که حتی به طور بیخبر و غافل، نامی از سحر به زبانم نمیآید.
هوش مصنوعی: من روزی از لبهای شیرین تو سخنی شنیدم که طعم آن همچنان در دهانم باقی مانده و حاکی از شیرینی آن لحظه است.
هوش مصنوعی: در زمانهای قدیم، دجله (رودی مشهور) در روزگار سرشکسته بودن ورق (ورق به معنای دفتر یا کتاب) پاکسازی میشد. دریا نیز مانند امواج خود به نام شمر (شخصیتی خاص) میغلتید، اما این نام از دل آن دریا بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، ای ناله، باید خودت را به او برسانی، حتی اگر هرگز به تو امیدی برای تأثیر نرود.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است چون هر بار که به چهرهی زیبا و درخشان او نگاه میکنم، نمیتوانم از آن چشمهایی که لحظهای هم از نظر دور نمیشوند، چشم بپوشم.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلربایت به هیچ وجه نمیتواند باعث فتنه و آشوفتگی شود، زیرا مستی و سرخوشی از خانه شراب به بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: زلیخا با جادو و فریب خود، کاری کرده است که عشق و زیبایی یوسف در دل او جاودانه بماند و هیچگاه یاد پدرش را فراموش نکند.
هوش مصنوعی: من از دوستانم کمک میطلبم، ولی یعقوب میگوید که این فقط یک تصور است و این نگرانی در مورد پسرش بیاساس است.
هوش مصنوعی: اگر زاهد بر اساس نادانیهای خویش به جایی برود، به مانند مسیحی که از مقام بالای خود پایین آمده و به جایی که مناسب او نیست میرود، نباید از مکان خود دور شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در من این عیب قدیمست و به در مینرود
که مرا بی می و معشوق به سر مینرود
صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار
کاین بلاییست که از طبع بشر مینرود
مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
[...]
نقش روی توام از پیش نظر مینرود
خاطر از کوی توام جای دگر مینرود
تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز
بر زبانم سخن شهد و شکر مینرود
عارض و زلف دو تا شیفته کردند مرا
[...]
یاد موی توام از دیده به در مینرود
خط محویست که از روی قمر مینرود
آنکه گوید به سر آرم هوس زلف دراز
ما هم این تجربه کردیم به سر مینرود
صدق پیش آر که دایم نرود عشوه به کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.