ترک چشمت چو به خونریزی عشاق آید
نظری کاش نصیب دل مشتاق آید
همه شب سر شکند بر سر سودای جنون
بحث زلف تو چو در حلقه عشاق آید
رفتم از کعبه به بتخانه و حیرت زده ام
چون غریبی که سوی شهر ز رستاق آید
بت بلا فتنه چمن ماه ملک حور پری
هر چه گویم همه نسبت به تو اغراق آید
گفتی این سلسله بر پای تو از چیست بپرس
سر این نکته از آن طره که تا ساق آید
چمن روی تو چون باز کند دفتر حسن
گل مهیای بهم بستن اوراق آید
بر سر یوسف اگر نام غلامیت نهند
تا قیامت شرف دوده اسحاق آید
جز دو ابروی کجت راست به زیبائی و لطف
جفت هرگز نشنیده است کسی طاق آید
زاهد اندیشه ز دوزخ مکن این خرقه شید
دولتی باشد اگر در خور احراق آید
تو پری یا ملکی زانکه تصور نتوان
کآدمیزاد بدین صورت و اخلاق آید
پی آن گندم خال ار نفروشد یغما
به دو جو روضه رضوان به پدر عاق آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
جان رفتهست که با قالب مشتاق آید
همه شبهای جهان روز کند طلعت او
گر چو صبحیش نظر بر همه آفاق آید
هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
[...]
اگر از عشق به طور دلت اشراق آید
ارنی گوی تو را انفس و آفاق آید
نه عجب باشد اگر خرمن گردون سوزد
برق آهی که برون از دل عشاق آید
ایکه مشتاق نیی بهره ز دیدارت نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.