لرزدم تن چو خدنگت به دل چاک آید
بگذرد ترسم از آن جانب و بر خاک آید
نه همین غیر رهم بسته ز کویت که مرا
کار صد مدعی از دیده نمناک آید
با وجود صلحا هشت خیابان بهشت
به مویزی نخرم یک قلم ار تاک آید
غیر خاک قدمت بوسد و ترسم که زرشک
گرد نعلین تو از لوح بصر پاک آید
افعی زلف تو چون حلقه زند بر سردوش
یادم از غایله دولت ضحاک آید
جعد ترکان نکند آنچه غلامان تو را
پی یغمای دل از حلقه فتراک آید
گریه و چرخ صراحی و قدح بین که تو را
خنده بر گردش پیمانه افلاک آید
صید آنم که اگر مرغ همایونش بدام
زار میرد نه به پر مگسش باک آید
منع باران سر شک از مژه یغما نتوان
سد سیلاب کجا از دو سه خاشاک آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر زهی دولت اگر در قدمت خاک آید
دولتی دیگر اگر بسته فتراک آید
آسمان روز ز خورشید بر افروخت چراغ
بسکه از آتش من دود بر افلاک آید
کرده مسواک فقیه از پی تطهیر دهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.