از عمر نمانده است مرا غیر دمی چند
وقت است اگر رنجه نمایی قدمی چند
بگشای از آن طره پرتاب خمی بند
آزاد کن از زحمت مرغان حرمی چند
از دیده به گل ریختهام تخم امیدی
دارم ز تو ای ابر عطا چشم نمی چند
بیم قفسی مژده وصلی بده آخر
تا شاد کنم خاطر خود را به غمی چند
زین بیش به حرمان نتوان زیست خدا را
شایستگی لطف ندارم سمتی چند
نه خال و خط و کاکل و زلفست که حسنش
آورده پی کشتن یغما رقمی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محدودیت زمان و عمر خود سخن میگوید و خواستار فرصتی برای جبران و لذت بردن از زندگی است. او از معشوق میخواهد که با باز کردن موهایش، او را از قید و بندها آزاد کند. شاعر اشاره میکند که به امید وصال و آرامش، از مشکلات رنج میبرد و به دنبال نشانهای از عشق است. همچنین، او به این نکته اعتراف میکند که دیگر نمیتواند در این حالت ناامیدی زندگی کند و نیاز به رحمت و لطف دارد. در نهایت، شاعر به زیباییهای ظاهری اشاره میکند و میگوید که اینها سبب عشق او نمیشود، بلکه عشق او بیشتر به احساسات و ارتباطات عمیقتر وابسته است.
هوش مصنوعی: زمان زیادی از عمر من باقی نمانده و تنها چند لحظه از آن را دارم. اگر کمی زحمت بکشی و به من نزدیک شوی، خوشحال میشوم.
هوش مصنوعی: موهایت را باز کن و از آن گره رهایی بیفکن؛ تا پرندگان حرم آسوده شوند و از زحمتی که دارند رها گردند.
هوش مصنوعی: از چشمانم به سوی گلها نگاه کردهام و در دل امیدوارم که تو، ای ابر رحمت، به من لطف کنی و نگاهی به من بیندازی.
هوش مصنوعی: نگران نباش و خوشحالی را به من هدیه کن، تا بتوانم دل خود را با چند اندوه آرام کنم.
هوش مصنوعی: از اینجا به بعد دیگر نمیتوانم تحمل کنم. خدای من، من شایستگی دریافت لطف و رحمت تو را ندارم.
هوش مصنوعی: زیبایی او تنها به خال و خط و موی بافتنی و زلف او مربوط نمیشود، بلکه دلرباییاش به قدری عمیق است که میتواند باعث دزدیده شدن دلها شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.