گنجور

 
یغمای جندقی

بگیر گوشه جام ار حریف عیش مدامی

که دور از خم گردون نمود گوشه جامی

به طاق ابروی ماهی بنوش جام هلالی

چه مانده چشم به راه هلال عید صیامی

جهان زنکهت پیمانه مست و واعظ مسکین

هنوز گرم ملامت مگر نداشت مشامی

ببین به دیده وحدت مقیم دیر و حرم را

که در میانه نبینی جز اختلاف مقامی

ز آشیانه و گلشن چه حاصلم که ندارد

گذر به خانه صیاد و ره به حلقه دامی

دریغ نیست گذشتن ز سنگ جور نکویان

مگر شکسته پرت بر نشین به گوشه بامی

جگر خراش به گوشم رسید ناله یعقوب

مگر ز مصر به کنعان رسیده است پیامی

به ماه و سرو چه نسبت جمال و قدبتان را

نه ماه را قد موزون نه سرو راست خرامی

نشان مجوی ز یغما که من به ناحیه دیدم

دو اسبه پشت به مقصد ز دست رفته لگامی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode