گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در صفت باغ نو و کاخ ومجلس و دریاچه کاخ سلطان محمود گوید

 

بفرخنده فال و بفرخنده اختر

به نو باغ بنشست شاه مظفر

بروز مبارک، ببخت همایون

به عزم موافق، به رای منور

بباغی خرامید خسرو که او را

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید

 

بخندد همی باغ چون روی دلبر

ببوید همی خاک چون مشک اذفر

بسبزه درون لاله نو شکفته

عقیقست گویی به پیروزه اندر

همه باغ کله ست و اندر کشیده

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

ز بس پیچ و چین تاب و خم زلف دلبر

گهی همچو چوگان شود، گاه چنبر

گهی لاله را سایه سازد ز سنبل

گهی ماه را درع پوشد ز عنبر

گهی صورتی گردد از عود هندی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید

 

یکی گوهری چون گل بوستانی

نه زر وبه دیدار چون زرکانی

به کوه اندرون مانده دیرگاهی

به سنگ اندرون زاده باستانی

گهی لعل چون باده ارغوانی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح ابو احمد محمدبن محمودبن ناصر الدین

 

به من باز گردای چوجان و جوانی

که تلخست بی تو مرا زندگانی

من اندر فراق تو ناچیز کردم

جمال و جوانی، دریغا جوانی

دریغاتو کز پیش رویم جدایی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - در مدح محمد بن محمود غزنوی گوید

 

دل من همی جست پیوسته یاری

که خوش بگذراند بدو روزگاری

شنیدم که جوینده یابنده باشد

به معنی درست آمداین لفظ باری

بتی چون بهاری به دست من آمد

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۳ - در مدح امیر محمد ولیعهد سلطان محمود

 

دلم مهربان گشت بر مهربانی

کشی دلکشی خوش لبی خوش زبانی

نگاری چو در چشم خرم بهاری

نگاری چودر گوش خوش داستانی

به بالای بررسته چون زاد سروی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی

خوشا با پریچهرگان زندگانی

خوشا با رفیقان یکدل نشستن

بهم نوش کردن می ارغوانی

به وقت جوانی بکن عیش زیرا

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی گوید

 

دل من همی داد گفتی گوایی

که باشد مرا روزی ازتو جدایی

بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم

بر آن دل دهد هر زمانی گوایی

من این روز را داشتم چشم وزین غم

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸ - نیز او راست

 

مرا گر چو من دوستداری نباید

مرا نیز همچون تویی کم نیاید

جدایی همی جویی ازمن ولیکن

ترا گر بشاید مرا می نشاید

چرا مهربانی نمایم کسی را

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹

 

هوازی مرا گوید آن شکرین لب

که ای شاعر اندر سخن ژرف بنگر

فرخی سیستانی
 
 
sunny dark_mode