گنجور

 
فرخی سیستانی

مرا گر چو من دوستداری نباید

مرا نیز همچون تویی کم نیاید

جدایی همی جویی ازمن ولیکن

ترا گر بشاید مرا می نشاید

چرا مهربانی نمایم کسی را

که پیوسته نامهربانی نماید

چرا دل نهم بر دل جنگجویی

که دل زو همه درد و رنج آزماید

دل آن را دهم کو به دل دادن من

بر افروزد و شادمانی فزاید

چو دل دادم آنگه سوی دل گرایم

تن آنجا گراید کجا دل گراید

دلم نازک و مهربانست ورنی

درین کار گفتار چندین چه باید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

جواب کریم جمال خراسان

رسید و بدان انس جان می فزاید

ز هر خط او اندهی می گریزد

ز هر لفظ او مشکلی می گشاید

بسی مهتری کرد در لفظ و معنی

[...]

امیرخسرو دهلوی

بدان دلفریبی که گیتی نماید

خردمند را دل نهادن نشاید

چه بندی دل اندر خیالات عالم؟

که آیینه رو عاریت می نماید

گره های غمزه مبین سخت و محکم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه