گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵

 

ذاب قلبی من اشتیاق لقاک

حسرت وصل می‌بریم بخاک

بر سر آتش تو می‌سوزیم

در هوای تو می‌شویم هلاک

چون ضروریست سوختن ما را

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶

 

بهوای تو می‌شویم هلاک

وز برای تو می‌شویم هلاک

بر سر آتش تو می‌سوزیم

در هوای تو می‌شویم هلاک

می‌دهیم از پی رضای تو جان

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶

 

آفریننده جهان لبیک

هرچه گوئی کنم بجان لبیک

سر فرمان نهاده‌ام پیشت

امر فرما مرا بخوان لبیک

گر بیا عبدیم خطاب کنی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱

 

نشود کام بر دل ما رام

پس بنا کام بگذریم از کام

چون که آرام میبرند آخر

ما نگیریم از نخست آرام

عیش بیغش بکام دل چون نیست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

بخوشی بگذریم از هر کام

بر سر خود نهیم اول گام

رای باش برای آن حق رای

کام باشد بکام آن خود کام

چونکه رستی ز خود رسی در خود

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳

 

ای خوشا وقت عاشق بد نام

حبذا حال رند درد آشام

دلبری خواهم و لب کشتی

تا زمانی ز عمر گیرم کام

لذتی نیست درد و کون مگر

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲

 

تا بعشق تو جان و دل بستم

رستم از خویش و با تو پیوستم

تا بروی تو چشم بگشادم

کافرم گر بغیر دل بستم

تا بدیدم گشایش لطفت

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴

 

من هماندم که با تو پیوستم

مهر از هرچه جز تو بگسستم

تا گشادم بکوی عشقت پای

رفت تقوی و دانش از دستم

بگسستم ز خویش و بیگانه

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹

 

لبکی چون شکر هوس دارم

رخکی چون قمر هوس دارم

یارکی آفتاب طلعتکی

درم آید ز در هوس دارم

سرو بالای ماه سیمائی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰

 

ناله‌ای با اثر هوس دارم

آتشی با شرر هوس دارم

با دلی پر ز درد عشق کسی

نالهای سحر هوس دارم

هم دلی پر ز درد میخواهم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱

 

صنمی ماه رو هوس دارم

دو بدو روبرو هوس دارم

جای دل تا بیابم از زلفش

جستن موبمو هوس دارم

اینچنین صحبتی هوس دارم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵

 

وه که جان یا تنم نمیدانم

این توئی یا منم نمیدانم

خویش را از تو فرق نتوانم

دوست از دشمنم نمیدانم

با منی و ز فراق میسوزم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱

 

باده در باده مست چون نشوم

یار ساقی ز دست چون نشوم

رخ برافروخت چون نسوزم من

قد برافروخت پست چون نشوم

بست در پیچ زلف خم در خم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۶

 

ای برون از سرای کون و مکان

برتر از هرچه میدهند نشان

هم زبان از ثنای تو قاصر

هم خرد در سپاس تو حیران

ای منزه ز شبه و مثل و نظیر

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۷

 

باغ روی تو روضه رضوان

داغ عشق تو مالک نیران

طاق ابروت قبله اسلام

کفر گیسوت رهبر ایمان

چشم مست تو ساقی ایمان

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۹

 

بر دل تنگ ما فضای جهان

تیره شد از کشاکش تن و جان

تن خراست و علف همیخواهد

جان چو عیسی خدایرا جویان

دل ما صورتان بی معنی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۰

 

ای که درد مرا توئی درمان

ای که راه مرا توئی پایان

کمر خدمتت بدل بستم

هرچه گوئی بجان برم فرمان

داده‌ام تن بخدمت تو بدل

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۶

 

چشم جانرا ضیاست این دیوان

گل باغ خداست این دیوان

رنگ جانان و بوی جان دارد

گلستان این لقاست این دیوان

دل و جانرا دهد حیات ابد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۶

 

به کفافی دلا قناعت کن

باقی عمر صرف طاعت کن

خواهی ار حاصلی به دست آری

مزرع عمر را زراعت کن

هست دریای بی‌کرانْ دنیا

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۸

 

یکدمک پیش ما بیا بنشین

تا بچندت جفا بود آئین

از غمت عاشقان دل شده را

آه جانسوز و اشگ خونین بین

شاید ار رحم در دلت باشد

[...]

فیض کاشانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode