ای خوشا وقت عاشق بد نام
حبذا حال رند درد آشام
دلبری خواهم و لب کشتی
تا زمانی ز عمر گیرم کام
لذتی نیست درد و کون مگر
لذت عاشقی و باده و جام
دود و خاکستر حریق فراق
به ز جان و دل فسردهٔ خام
گر نخواهی گل سبو گردی
صاف کن دل بدردی ته جام
فیض اگر کام جاودان خواهی
مست میباش و عاشق و بدنام
از حقیقت بگوی در پرده
گو سخن را مجاز باشد نام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای عشق و لذتهای آن اشاره میکند. او به حالتی اشاره دارد که عشق و رندی را میستاید و بیان میکند که در این حالت، درد و رنج عاشقی نیز لذتبخش است. به همین دلیل، او میخواهد از زندگی و عمرش بهرهبرداری کند و از محبت و عشق لذت ببرد. در واقع، عشق و بادهنوشی برای او از درد و رنج مهمتر است و او بر این باور است که باید با دل صاف و بدون کینه به عشق نزدیک شد. در نهایت، شاعر به جاودانگی عشق و شوق تداوم مستی و عاشقی تأکید میکند و میگوید که باید حقیقت عشق را در پردهای مجازی بیان کرد.
هوش مصنوعی: بهترین زمان برای عاشقانی که نامشان بد است، زمانی است که به شوق عشق دلی شاد داشته باشند و از درد و رنج خود لذت ببرند.
هوش مصنوعی: من میخواهم از دلبر خود لذت ببرم و تا زمانی که عمر دارم از زیباییهای زندگی بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: هیچ لذتی در درد و سختی وجود ندارد، مگر آنکه لذت عاشقی و نوشیدن شراب و جام را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: دود و خاکستر ناشی از آتش جدایی، از جان و دل افسرده و بیرمق بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که به درد و رنج دچار شوی، باید دل خود را از کینه و غم پاکسازی کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از زندگی ابدی و پایدار بهرهمند شوی، باید عاشق و شاداب باشی، حتی اگر به نیکنامی نرسیدهای.
هوش مصنوعی: در حقیقت بگو، اما به زبانی غیرمستقیم و با احتیاط صحبت کن، زیرا در این حالت میتوان نام آن را مجاز گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پایدام ودل را دام
با بتانی که می ندانم گفت
[...]
رام روز است بخت و دولت رام
ای دلارام خیز و در ده جام
ز آن قنینه یکی قدح پر کن
همچو کبک دری یکی بخرام
کام ران و جهان به لهو گزار
[...]
از برای قبول خاصه و عام
به پا باشدت قعود و قیام
ای بملک تو زینت ایام
وی ز تیغ تو نصرة اسلام
بندهٔ حل و عقد تو فلک
سخرهٔ امر و نهی تو ایام
دل پاک تو مجمع دانش
[...]
جرم خورشید دوش چون گه شام
سر به مغرب فرو کشید تمام
از بر خیمهٔ سپهر بتافت
ماه رزین او چو ماه خیام
چون طناب شفق ز هم بگسست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.