گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - در ثنای بهرامشاه

 

کوس ملک آواز نصرت بر کشید

کفر و شرک از هول آن سر در کشید

فخر شاهان جهان بهرامشاه

شد سوی هندوستان لشکر کشید

چتر او را فتح بر تارک نهاد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان ظهیرالدوله ابراهیم

 

شهریارا کردگارت یار باد

بنده تو گبند دوار باد

روز جاهت را سعادت نور باد

شاخ ملکت را جلالت بار باد

عزم جزم تو به حل و عقد ملک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - هم در ثنای او

 

رأی مجلس کرد رای شهریار

پادشاه تاج بخش تاجدار

سیف دولت شاه محمود آنکه شد

مجلس او آسمان افتخار

ای خداوند خداوندان دهر

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - ثنای سلطان علاء الدوله مسعود

 

شاد باش ای شاه عالم شاد باش

با بتان دلبر نوشاد باش

شاه مسعودی و تا باشد جهان

در سعادت خرم و آباد باش

مقتدای پادشاهانی به ملک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - موعظت

 

چرخ چندیمان به خاک اندر کشید

چند ناکامی به روی ما رسید

هیچ حسرت ماند کاین دل آن نخورد؟

هیچ عبرت ماند کاین چشم آن ندید؟

لعبت زنجیر زلف حلقه جعد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - مدح سلطان مسعود

 

تا جهان باشد ملک مسعودی باد

کاین جهان گشت از ملک مسعود شاد

در زمانه دیده رادی ندید

هیچگه همچون ملک مسعود راد

که بهمت چون ملک مسعود چرخ

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - تهنیت جشن مهرگان

 

خسروا شب‌های عمرت روز باد

مهرگان ملک تو نوروز باد

رای نورانی تو خورشیدوار

در جهان عدل ملک افروز باد

تو قدر بأسی و قادر بأس تو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - ای خوشا در بوستان با دوستان

 

بوستان شد همچو روی دوستان

باز روی دوستان چون بوستان

بوستان با دوستان خوشتر کنون

ایخوشا در بوستان با دوستان

دوستان را خیز و دستانی سرای

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای نگارین چون تو از خوبان کجاست

نیست کس را آنچه از گیتی تراست

قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک

مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست

تا مرا مهر تو اندر دل نشست

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۴ - صفت دلبر خوشرو گفته

 

ای آفتاب حسن تو را آفتاب

سجده برد همچو من از آسمان

خردی تو و بزرگ تو را پایگاه

سال تو اندک و تو بسیار دان

چو آفتاب خردی در چشم خلق

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۹ - صفت دلبر چنگی گوید

 

ای صنم چنگ زن چنگ ساز

فخر همه چنگ زنان جهان

چنگ تو در چنگ تو از چنگ تو

همچو من عشق تو کوژونوان

در غم هجران تو خاموش بود

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۳ - تیر روز

 

ای نگار تیر بالا روز تیر

خیز و جام باده ده بر لحن زیر

عاشقی در پرده عشاق گوی

راههای طبع خواه دلپذیر

شعرهای شهره از من دار گوش

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۸ - رشن روز

 

روز رشن است ای نگار دلربای

شاد بنشین و به جام می گرای

تا توانی هیچ یک ساعت مباش

بی می شادی فزای غمزدای

می خور و در ساز گیتی دل مبند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۴ - دین روز

 

دین روز ای روی تو آگفت دین

می خور و شادی کن و خرم نشین

با می و می خوردن دین را چه کار

می خور و می نوش و قوی دار دین

هر گنهی کز می حاصل شود

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۷ - آسمان روز

 

آسمان روز ای چو ماه آسمان

باده نوش و دار دل را شادمان

جان ز باده شاد کن زیرا که عقل

باده را بیند همی شادی جان

هر زمان باده خور ای تازه چو گل

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
sunny dark_mode