گزیده شمس دین ای از نهیبت
شده حال بداندیشان مشوش
کشیده بر سرت تأیید سایه
فگنده بر درت اقبال مفرش
بدست باس تو چون موم آهن
بپیش خشم تو چون آب آتش
شده منقاد تو ایام توسن
شده مامور تو گردون سرکش
چو تو تیر و کمان گیری بهیجا
ثنا گوی تو گردد جان آرش
چو در علم آبی و دانش نمایی
شوندت بنده صدر چاچ و اخفش
ز خون دیده وز خم تپانچه
شده روی بداندیشت منقش
همیشه تا بگیتی عاشقان را
شود عیش از وصال دلبران خوش
تو بادی بابت دلبر بشادی
بپیش تو زمانه دست در کش
پر از تیر جفای چرخ جافی
دل بدخواه جاه تو چو ترکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم چنان سرمه که دخت خوب روی
هم به سان گرد بردارد ز روی
گرچه هر روز اندکی برداردش
بافدم روزی به پایان آردش
حق تعالی گفت با روح الامین
باز پرس از رحمة للعالمین
کای نبی خشنودم ازعثمان خویش
هست او خشنود از رحمن خویش
ناله من تا بوقت صبحدم
یا غیاثالمستغیثین بود دوش
از سوی خانه بیامد خواجهاش
بر دکان بنشست فارغ خواجهوش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.