کمال دولت و دین صورت شجاعت وجود
که شد شجاعت وجود از خصال او موجود
پناه دنیا ، خاقان ، که هست در دنیا
فریضهٔ طاعت او چون عبادت معبود
سر محامد ، محمود ، آنکه امرش را
همی برند بزرگان روزگار سجود
شریف صورت او همچو بخت او میمون
بدیع صورت او همچو نام او محمود
جناب او شده ابنای ملک را مقصد
بدیع صورت او همچو نام او محمود
جناب او شده ابنای ملک را مقصد
رضای او شده ارباب عقل را مقصود
جهان بدولت او دارد اتساق امور
هدی بحشمت او دارد انتظار ورود
عواطف ز طبع کریم اومعاد
مکارمست ز کف جواد او معهود
مساعدند ز ایام او تذویر و عقاب
موافقند بانصاف او ظبا و اسود
شدست روی معالی بجاه او روشن
شدست پشت ممالک بتیغ او مشدود
بر فضایل او فاسدست گوهر و در
بر شمایل او کاسدس عنبر و عود
خدایگانا ، هستی تو آفتاب جلال
ولیک سایهٔ عدل تو د رجهان ممدود
تویی ، که ملک ترا هر زمان ز گردون هست
بشارتی بدوام و اشارتی بخلود
عهود بست ز چرخ ثبات ملک تو چرخ
درین حدیث نباشد ز چرخ نقض عهود
تو در عهود ملوکی و زنده گشت بتو
همه مفاخر آبا ، مآثرات جدود
ز حکم انجم و افلاک حصه یافته اند
مخالف نحوس و موافق تو سعود
سؤال سایل اندر مسامعت بخوشی
بشبه لحن زبورست و نغمهٔ داود
چو قطرهای سحاب و چو ذرهای هوا
سخاوت نامحدود و عطات نامعدود
ببندگی دولت مقبول کی شود هرگز؟
هر آنکه شد ز جانب مبارکت مردود
ستاره وقف کند بر مراد تو تأثیر
زمانه بذل کند در رضای تو مجهود
نه هست ماه و جلال ترا خسوف و محاق
نه هست بحر نوال ترا قصور و جمود
ولی ببخش تو در حدایقست و ریاض
عدو ز کوشش تو در سلاسلست و قیود
چه آتشست که تیغت ز دست در اعدا؟
که نیست آنرا در آتش جحیم خمود
چو بفروخته گردد ز تف حمله سیوف
چو بر فراخته گردد بصف کینه طرود
فلک بسوزد از آتش طعان و ضراب
زمین بلرزد از جنبش خیول و جنود
شود معلم عیش مبارزان مدروس
شود طناب عمر محاربان مفقود
حسام را همه سوی دماغ رأی رحیل
خدنگ را همه سوی ورید قصد ورود
در ا جل شده بر شخص پردلان مفتوح
ره امل شده برجان سرکشان مسدود
سلاح روشن چون فکرت نبی و ولی
غبار تاری چون سینهٔ مجوس و جهود
در آن زمان ز حسام چو آب و آتش تو
بسان باد شود خاکسار جان حسود
گهی بدری چون پسته سینه شان بسنان
گهی بکویی چون گرز مغزشان بعمود
تو در قتال و ز تیغ تو لشکری مقتول
تو در طراد و ز پیش تو عالمی مطرود
شرف شده بمساعی چتر تو مقرون
ظفر شده بنواصی خیل تو معقود
همیشه تا که عداوت بود نقیض وداد
همیشه تا که زیادت بود خلاف صدود
ولیت باد اندر ثواب خلد و نعیم
عدوت باد اندر عذاب عاد و ثمود
همیشه گوش تو سوی نوای عود و فلک
مخالفان ترا گوشمال داده چو عود
ز بخت بوده ترا وعده ملک ترکستان
کنون در آمده وقت وفای آن موعود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از دوران گذشته است که در ستایش شجاعت و صفات نیک یک حاکم قدرتمند و با انصاف نوشته شده است. شاعر به فضایل حاکم اشاره میکند و او را به عنوان پناه و امید مردم معرفی میکند. او بر تواناییهای حاکم در ایجاد صلح و عدالت تأکید میکند و بیان میکند که با وجود او، دنیا به آرامش دست یافته و احترام بزرگان و علمای دین به او جلب شده است. حاکم به عنوان کسی که خوشی و سعادت را برای مردم به ارمغان میآورد، توصیف میشود و صفتهایی چون سخاوت و حکمت در او به وضوح حس میشود. در نهایت، شاعر وعدهای به پیروزی و وفای به عهود در آینده میدهد و به تأثیر مثبت او بر تاریخ اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کمال دولت و دین به معنای بهترین حالت حاکمیت و اعتقادات، به وجود شجاعت مرتبط است. شجاعت، یکی از ویژگیهای اوست که از این صفات عالی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: پناهگاه این جهان، شاهی است که در این دنیا باید به فرمانبرداری از او مانند عبادت کردن پروردگار پرداخته شود.
هوش مصنوعی: سرآمد بهترینها، آن که مقامش را بزرگان زمانه با عشق و احترام میپذیرند.
هوش مصنوعی: شکل زیبا و دلنشین او مانند خوشبختیاش خوشایند و نیکو است، و زیبایی خاص او نیز همانند نامش بزرگ و ارجمند به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای جناب او، توجه ملکزدگان به سوی شما جلب شده است؛ زیبایی و خلق و خوی شما به اندازه نام نیکتان (که محمود است) برجسته و زیباست.
هوش مصنوعی: حضرت او به هدف و مقصود افراد و ماندگار شده است و در حقیقت، رضایت او برای صاحبان فکر و درک، هدف اصلی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: این دنیا به برکت وجود او نظم و ترتیبی دارد و به خاطر بزرگی و عظمت او، همه منتظر ورودش هستند.
هوش مصنوعی: احساسات و عواطف از نیکسرشتی او نشأت میگیرد و فضیلتهای او از دست بخشندهاش متولد میشود.
هوش مصنوعی: روزگار با او سازگار است و سرنوشتش خوب است، زیرا عدالت او را در نظر دارند و حتی حیوانات درنده و لطیف به او احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: دست او بر اوج آسمانها قرار گرفته و نور او بر تمام سرزمینها تابیده است، مانند شمشیری که بر این قلمروها گسترده شده است.
هوش مصنوعی: فضایل او به اندازهای عالی و بینظیر است که جواهرات و داراییها در مقابل آن کمارزش و بیفایده به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، وجود تو همچون آفتاب عظمت و شکوه است، اما سایهٔ عدل و انصاف تو در سراسر جهان گسترده شده است.
هوش مصنوعی: تو هستی که هر زمان فرشتگان از آسمان برایت مژدهای از جاودانگی و نشانهای از ابدیت میآورند.
هوش مصنوعی: گردش زمان و سرنوشت به پایداری و ثبات سلطنت تو وامدار است. در این میان، سخن از نقض پیمانها و عهدها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو در دورههای سلطنت و قدرت زندگی میکنی و به خاطر تو، همه افتخارات پدری و یادگاریهای نیاکان زنده میشود.
هوش مصنوعی: برخی از افراد از تأثیرات ستارهها و سیارات نصیبمند شدهاند و در مقابل، با موفقیتها و خوششانسیهایی که با تو همراه است، مخالف هستند.
هوش مصنوعی: سوال پرسنده در نرمی و لطافت مانند صدای خوش پرندگان و نغمهٔ داود است.
هوش مصنوعی: مانند قطرات باران و ذرات هوا، بخشش و generosity او بیپایان و عطاهایش شمارشناپذیر است.
هوش مصنوعی: هیچگاه نمیتواند کسی به مقام و جایگاه محبوب برسد، چرا که هر کسی که از سوی تو رد شود، از آن مقام دور خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ستارهها به خاطر خواستههای تو فدا میشوند و زمانه تمام تلاشش را برای خوشنودی تو میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره میکند که زیبایی و عظمت تو تحت تاثیر ظواهر نیست. نه زمانی که ماه در آسمان نیست و نه زمانی که دریا آرام و بیتحرک است، تو از درخشش و شکوه خود کاسته نمیشوی. در واقع، تو به گونهای هستی که هرگز به خاطر کمبودها و نواقص از ارزش و مقام تو کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: اما تو که در باغها و بوستانها مشغول سرسبزی و زیبایی هستی، دشمنان در تلاشاند که تو را به بند بکشند و در زنجیر نگه دارند.
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که تیغ تو (یا قدرت تو) در برابر دشمنان مانند آتشی سوزان است. چون به واقع، آن آتش (عذاب و خشم) که در جهنم وجود دارد، از شدت آن با تیغ تو قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیرهای تیز و آماده جنگ به کار گرفته شوند، کینه و دشمنی به شدت افزایش مییابد و تعهدات اخلاقی کنار گذاشته میشوند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر آتش تهمتها بسوزد و زمین از حرکت اسبها و سپاهیان به لرزه درآید.
هوش مصنوعی: عیش و زندگی مبارزان به معلمی تبدیل میشود و در این مسیر، زمان عمر کسانی که در مبارزه هستند، به طرز عجیبی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: حسام در اینجا به عنوان نماد تیزبینی و دقت در تصمیمگیری نشان داده شده است. او به دقت به جنبههای مختلف یک موضوع نگاه میکند، همانطور که یک تیرانداز با دقت هدف خود را نشانه میگیرد. در این تصویر، تأکید بر این است که مانند تیر، هدف دقیق و مشخصی وجود دارد و همه چیز به سوی یک ورودی متمرکز میشود، که نشاندهنده عزم راسخ و برنامهریزی برای دستیابی به هدف موردنظر است.
هوش مصنوعی: افراد شجاع و دلیر در پیشرفت و رسیدن به آرزوها موفق هستند، در حالی که کسانی که به زورطلبی و سرکشی میپردازند، در دستیابی به اهدافشان ناکام میمانند.
هوش مصنوعی: سلاحی که به روشنی فکر نبی و ولی است، مانند غباری تیره و کدر است که بر سینه زرتشتیان و یهودیان نشسته.
هوش مصنوعی: در آن زمان که حسام به مانند آب و آتش میشود، تو همچون بادی خواهی شد برای خاکساری که جان حسود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: گاهی همچون دانهای پسته، سینهها را پر از عشق و شور میکنند و گاهی همچون تیشهای گران، ذهنها را با قدرت و شدت میشکافند.
هوش مصنوعی: شما در میدان جنگ بسیار حرفهای هستید و با نیروی خود دشمنان زیادی را شکست دادهاید. در تعقیب و گریز هم قدرت و تسلط شما باعث شده است که افراد زیادی از پیش شما فرار کنند.
هوش مصنوعی: شرافت از تلاش و کوشش تو به دست آمده و کامیابی نیز به واسطه دلسوزی و توجه تو به دیگران به دست آمده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دشمنی و کینهورزی وجود داشته باشد، مخالفت و بیاعتمادی همواره در کنار آن خواهد بود. همچنین زمانی که افزونطلبی و زیادخواهی در میان باشد، تضاد و ناهنجاری نیز همیشه وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر باد به بهشت و نعمتها بوزد، من خوشحال میشوم، اما اگر وزش آن به عذاب و مجازات قومهای عادل و ثمود باشد، خوشحال نخواهم بود.
هوش مصنوعی: همیشه توجه تو به صدای عود است و در عین حال، مشکلات و چالشهای زندگی، تو را مثل عود که در آتش میسوزد، به سمت خود میکشند و میآموزند.
هوش مصنوعی: از سرنوشت تو وعدهی فرمانروایی ترکستان داده شده، حالا زمان تحقق آن وعده فرارسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.