عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مردهایم
گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسردهایم
گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
کز تو پر آزردگی داریم و بس آزردهایم
لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت؟
که مگر دندان حسرت بر جگر افشردهایم
در نمیگیرد به او نیرنگ سازیهای ما
گرچه ز افسون آب از آتش برون آوردهایم
وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
کان فریب است اینکه ما صد بار دیگر خوردهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان ناکامی و درد عاشقانه میپردازد. او میگوید که عشقشان بدون روشنایی و انرژی است و آنها در حالتی از افسردگی به سر میبرند. حتی اگر طرف مقابل بخواهد به آنها آرامش بخشد، این کار سودی ندارد، زیرا آنها از او رنجیدهاند. همچنین شاعر به حسرت و غم درونیاش اشاره میکند و میگوید که قلبش بدون وجود او خالی و بیاحساس است. در نهایت، او به نیرنگها و فریبهای عشق اشاره میکند و از طرف مقابل میخواهد که فریب او را نخورده و نسبت به این مسائل بیتوجه باشد.
هوش مصنوعی: عشق ما نور و روشنی ندارد، ما مانند چراغی خاموش هستیم. لطفاً در زمان دیگر که حال ما بهتر است، ما را گرم کن، زیرا اکنون دچار افسردگی و ناامیدی هستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو تمامی درمانها و تسکینها باشی، باز هم برای ما فایدهای نداری، زیرا ما از تو فقط رنج و درد کشیدهایم و جز آزار چیزی دریافت نکردهایم.
هوش مصنوعی: وقتی وجودم بیپروا و بدون لباس خالی است، چطور میتوانم این حس افسردگی و درد را که در دل دارم پنهان کنم؟ ما از حسرت و آرزوهایمان به شدت رنج میبریم و این درد را در دل خود فشردهایم.
هوش مصنوعی: به او نیرنگهای ما تأثیری ندارد، حتی اگر به ظاهر کارهای عجیبی انجام داده باشیم.
هوش مصنوعی: اگر آن چشمان زیبا تو را به خود فراخوانند، نادیده بگیر، چرا که این فقط فریبی است که ما صد بار دیگر نیز به آن مبتلا شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای بسا شب کز برای دیدن دیدار تو
از سگ کوی تو بر سر زخم سیلی خوردهایم
پی بخلوتگه قرب از بسکه شبها برده ایم
صبح چون سر زد بسامان شمع، ما دلمرده ایم
نیست نفس دون امانت دار یک جو اعتبار
حق بدست ماست گر چیزی بخود نسپرده ایم
گر بها می داد ما را قدر ما هم می شناخت
[...]
ما و مجنون در حقیقت ناله یک پرده ایم
از عدم ما تحفه درد عشق را آورده ایم
در کنار دایه ما خود را به غم پرورده ایم
از ازل ما تلخ کامان خو به تلخی کرده ایم
این همه از بیحسی ما بود کافسردهایم
مردگانِ زنده بلکه زندگانِ مردهایم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.