گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمدرضا خوشدل

محمدرضا خوشدل

تاریخ پیوستن: ۱۲م بهمن ۱۴۰۰

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۱۲

ویرایش‌های قطعات تأیید شده:

۱

خوانش‌های تأیید شده:

۳۶۲


محمدرضا خوشدل در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴:

سلام یکی از غزل های زیبای وحشی بافقی و اوج هنرش در بیان حالش و واقعیت عاشقی و جنگی که بین عقل و دل درمی گیرد. توصیف یه حیوان غافل از کمند گردن دراز کرده چه نذاره میکند؟!، خشمش نسبت به دل بی ملاحظه زیباست. 

محمدرضا خوشدل در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵:

سلام

بیت پنجم انتهای مصرع اول در چند دیوانی که بررسی کردم ( انصاف ده)  آمده و اینجا سهوا اگر ( انصاف بود)  آمده ممنون خواهیم بود از عزیزانی که زحمات زیادی واسه گنجور می کشند جهت اصلاح. 

تشکر. خوشدل

محمدرضا خوشدل در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:

سلام لطفا تکلیف غزل ۱۲۷ جناب وحشی رو روشن کنید از بابت اینکه در خوانش ها آقای جراح زاده حدود ۷ بیت اضافه بدون تخلص در ادامه بیت آخر خیلی هم زیبا خوانش میکنند و در حاشیه ها دوستانی این غزل را عرفی شیرازی یا حکیم سبزواری یا دیگری نسبت داده اند و حتی در قسمت تصاویر هم بجای تصویر غزل ۱۲۷ تصویر غزل ۱۳۷ نمایش داده شده. 

با سپاس

محمدرضا خوشدل در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:

سلام بیت سوم مصرع دو( کم مگر) در همه دیوان ها نوشته شده و اینجا (که مگر) است. ممنون میشیم اگر اشتباهی صورت گرفته تصحیح و گر نسخه ای بدین شکل نوشته شده اطلاع دهید. 

 

با سپاس از دقت، پیگیری و سخت کوشی عزیزان گنجور 

محمدرضا خوشدل در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:

ضمن ابراز ارادت و عشق به لسان الغیب حافظ شیرازی، جالبه اعتراف کنم من همیشه برای پاسخ تردیدها و سئوالاتم دیوان وحشی رو باز میکنم و شاید محال باشه تا چندین غزل ناب نخوانم زمین بگذازم. منظور که حیف بعضی شعرای بزرگی چون وحشی اینقدر مهجور مانده اند و ما ایرانی ها خیلی از آنان دور و بیخبریم. 

سپاس از گنجور که در همه ساعات و مکانها همه شاعران و بزرگان ادب فارسی را در کنار خویش احساس می کنیم. 

محمدرضا خوشدل در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۶ در پاسخ به مهدی دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:

افکار هم به معنی زخمی و خسته ست و پارسی تره تا افگار

محمدرضا خوشدل در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:

سلام خدمت اساتید

بیت چهارم ابتدا نوشته شده:(به رطل بخت) یک خمخانه....  در حالی که همه نسخه ها آمده است:( برطلی ریخت) یک خمخانه... 

وزن شکل موجود هم غلط می شود! 

بهرحال اساتید این رشته صاحب نظر هستند. 

سپاس

محمدرضا خوشدل در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:

سلام  با کسب اجازه از زخمت کشان گنجور و اساتید ادبیات شیرین پارسی!

بیت پنجم مصرع اول در سه تصیحی که بررسی کردم سه گونه متفاوت نوشته شده!  ایتدای بیت کلمه (داور) را در بعضی نسخه ها  (دارو) و در نسخه مقدمه سعید نفیسی ( دارد) نوشته شده و نظر شخصی منم با توجه به معنی و زیبایی شعر(دارد) صحیح تر خود را نشان می دهد:  دارد دلم در تربیت شاخی برش نادیده کس... 

ارادتمند

محمدرضا خوشدل در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱:

آغاز بیت دوم در بیشتر نسخه‌ها خط خوردگی گفته شده  و به این صورت چاپ شده  که:

ته ران جان شکاری دل من به خون زند پر

ولی تنها در نسخه م درویش با مقدمه سعید نفیسی به این صورت و البته زیباتر آمده:

تو همای جان شکاری دل من به خون زند پر

جهت اطلاع

محمدرضا خوشدل

محمدرضا خوشدل در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱:

خدا را شکر اولین بار با این شاعر آشنا شدم و چقدر شعرهای دلنشین و نابی روحش شاد

محمدرضا خوشدل در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:

بیت اول تف با فتحه یعنی داغ و تف دل به معنی داغ دل است. 

محمدرضا خوشدل در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

اوج دلدادگی و عشق رو می توان در این رباعی دید، عاشق در غم هجر و دوری معشوقش چنان گداخته و در عذاب است که بالاترین تشبیه را برای آن آورده که در میان سیل خون امشب میخوابم و منظور خون و مرگ خویش است و بااین ضمانت و یقین که خواهم مرد دراین غم که میگویید خیال خود را هم بفرستی می بیند حال زار خونین مرا!