پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب
گر سبک روحی توانی خیمه زد بر روی آب
خودنمایی کی کند آن کس که واصل شد به دوست
چون نماید مه چو گردد متصل با آفتاب
کی دهد در جلوه گاه دوست عاشق راه غیر
دم مزن از عشق اگر ره میدهی بر دیده خواب
نیست بر ذرات یکسان پرتو خورشید فیض
لیک باید جوهر قابل که گردد لعل ناب
وحشی از دریای رحمت گر دهندت رشحهای
گام بر روی هوا آسان زنی همچون سحاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به مفهوم خلوص و رسیدن به حقیقت عشق الهی اشاره دارد. شاعر به ما میآموزد که برای شناخت و وصال به خداوند، باید از خودخواهی و دلبستگیهای دنیوی فاصله بگیریم. او همچون حبابی که به سرعت از بین میرود، ما را دعوت میکند که روحمان را سبک کنیم و روی آب زندگی کنیم. در ادامه، شاعر تأکید میکند که عشق واقعی باید به سمت خداوند متمرکز شود و اگر شخصی به دوست واقعی (خدا) برسد، دیگر نیازی به خودنمایی ندارد. همچنین، بر این نکته تأکید میکند که برای دریافت رحمت الهی، انسان باید دارای جوهر درونی مناسب باشد. به طور کلی، این اشعار بر اهمیت خلوص نیت و ارتباط مستقیم با خداوند تأکید دارند.
هوش مصنوعی: خودت را از هر چیزی که به تو وابسته است پاک کن و از خودخواهی خالی شو. اگر روح تو سبک و آزاد باشد، میتوانی همچون حبابی بر سطح آب زندگی کنی و در آن آرامش بیابی.
هوش مصنوعی: کسی که به دوستی عمیق و واقعی دست یافته است، دیگر نیازی به خودنمایی ندارد. مانند ماه که وقتی به خورشید میپیوندند، نیازی به نمایش ندارد، بلکه نور و درخشش خود را از خورشید دریافت میکند.
هوش مصنوعی: کی میتواند در مکان محبوب، عاشق را به سمت دیگری هدایت کند؟ اگر بر عشق راهی میگشایی، پس چرا از عشق سخن نمیگویی و در خواب خود غوطهور نیستی؟
هوش مصنوعی: پرتو خورشید بر همه ذرات به یکسان نمیتابد، اما برای اینکه چیزی ارزشمند و شایسته مانند لعل ناب شود، باید جوهر و قابلیت لازم را داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر جزئی از رحمت الهی به تو برسد، مثل باران میتوانی به راحتی بر روی هوا قدم بزنی و به پرواز درآیی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.